سرشماریها و آمارها از مناطق حفاظت شده نشان میدهد تنوع زیستی و حیات وحش کشور در معرض تهدیدهای جدی قرار گرفته است و اوضاع خوشایندی ندارد. خشکسالی و تغییرات اقلیمی در کنار عوامل انسانی از جمله تخریب زیستگاه، شکار و توسعه بیضابطه دست به دست هم داده تا حیات وحش مظلوم کشور را به ورطه انقراض و نابودی بکشاند.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب پیش از این در خصوص موضوع شکار فرمودند: «مسئله شکار غیرقانونی را باید جدی گرفت. در شرع مقدس اسلام، شکار فقط در صورتی که کسی برای تغذیه نیاز به شکار داشته باشد مجاز است؛ در غیر این مورد، اصلاً شکار مجاز نیست» سازمان محیط زیست باید در سیاست شکارفروشی خود تجدیدنظر کند. در حالی که رهبر معظم انقلاب اقدام به شکار را تنها در صورتی که کسی برای تغذیه نیاز به شکار داشته باشد، مجاز دانستهاند اما هنوز هم مجوز شکار برای شکارچیان صادر میشود.
رسم میزبانی
در همین ارتباط محبوبه قلیپور، کارشناس ارشد محیط زیست نگاهی موشکافانه به این موضوع داشته و در این راستا ابراز میکند: در زیستگاهی که بیشترین تخلفات صید و شکار را در زمان ورود پرندگان مهاجر دارد و شکارچیان بیرحم آنجا را به قتلگاه تبدیل کردهاند، انتظار میرود سازمان حفاظت از محیط زیست که متولی امر حفاظت از محیط زیست، حیات وحش و ارزشهای زیستی این سرزمین است، رویکردی «همدلانه» با این میهمانان خسته از راه داشته باشد اما این سازمان در اقدامی حیرتانگیز مراتب همدلی خود را با شکارچیان اعلام میدارد و دست به صدور پروانههای شکار میزند تا ثابت کند «رسم میزبانی از میهمانان را نمیداند!».
پرسش اینجاست که بهانه سازمانهای متولی امر برای صدور چنین پروانههایی چیست؟ آیا فقر و معیشت جوامع محلی را که بهانهای نخنما شده است، دلیل این کار عنوان میکنند یا ارضای غریزه شکار در شکارچیان؟ و یا شاید به دلیل عادت بومیان، تفریح و سرگرمی؟ و یا قلمداد کردن شکار به مثابه ورزش؟ و بدتر از آن، به بهانه شکار قانونمند در جهت حفاظت؟
آیا سازمانهای مربوط از روند کاهشی جمعیت جانداران و انقراض نسل و تبعات منفی شکار بر تنوع زیستی کشور بیاطلاع هستند؟ آیا آثار مخرب روانی شکار و نسلکشی را در جامعه نمیدانند؟ آیا سازمان محیط زیست تا امروز متوجه دوگانگی در هویت و عملکرد خود نشده است؟
حفاظت دروغ است
امروزه زیستگاههای حیات وحش کشور با چنان کاهش جمعیتی روبهرو شده که صدور مجوزهای شکار به بهانه شکار قانونمند و حفاظت، دروغی بیش نیست. چنانچه بهانه سازمان برای این اقدام کنترل جمعیت گونههای مربوط باشد، پرندگان مهاجر حتی بومی ایران نیستند و فقط دورهای کوتاه میهمان ما میشوند، بنابراین ارائه چنین دلیلی بیمعناست.
پذیرفتن بهانه فقر آن هم در استانهای پربرکت شمالی توجیه قابل قبولی نیست؛ چرا که در مقایسه با سایر استانها این خطه شرایط بهتری برای کسب درآمد و معیشت دارد. با وجود شرایط اقلیمی مناسب برای کار و کشاورزی و ایجاد مشاغل پایدار، چرا فریدونکنار رتبه دوم جهانی در مسئله شکار را دارد؟
در استانهای شمالی کشور دامگاهداری که مالک زمین است یا زمین برای این کار اجاره میکند، به جای گرفتن جان این پرندگان میهمان میتواند به شیوه دیگری امرار معاش کند که ظالمانه نباشد و آسیب محیط زیستی و روانی بر جامعه وارد نکند. از طرفی هزینههای مجوز، تفنگ، ساچمه و ملزومات شکار، پذیرش مسئله فقر شکارچیان را غیرقابل باور میکند.
این مجوزها نه تنها سبب رونق اقتصادی نخواهد شد، بلکه موجب نابودی جانداران و تخریب محیط زیست شده و در جهت عکس عمل خواهد کرد.
حقوق حیوانات
تأثیر این اقدامها چیزی جز فروپاشی اخلاق و ارزشهای زیستی در جامعه نیست. از طرفی با صدور این گونه مجوزها، تلاشهای فعالان راستین محیط زیست و حقوق حیوانات در جهت دعوت شکارچیان به کنار گذاشتن فعل مذموم شکار، کارکرد خود را از دست خواهد داد.
چنانچه ارضای غریزه شکار در شکارچیان علت صدور مجوزهای فوق است، با این استدلال افراد با غرایز تجاوز و قتل انسانها، شهوترانی، اعتیاد و غیره را نیز باید آزاد گذاشت و با این اوصاف از آنجا که حقارت انسان را پایانی نیست، برای تمام اعمال غیراخلاقی انسان میتوان مجوز صادر کرد!
از جمله وظایف سازمان محیط زیست این است که برای جامعه روشن کند شکار نه یک تفریح اخلاقی است و نه یک ورزش؛ چرا که طبق فتاوای مراجع عظام تقلید، شکار تفریحی جایز نیست و همچنین در هر ورزش و مسابقهای شرایط دوطرفه عادلانه و برد و باخت مطرح است، اما در شکار شاهد یک ناهنجاری اجتماعی، قتل و یا حیوانآزاری هستیم.
وظیفه محیط زیست چیست؟
روح حاکم بر این مجوزها روح کشتار و خونریزی ظالمانه است و هیچ واژه و بهانهای نمیتواند این واقعیت را تلطیف کند. اعطای این مجوزها از سمت سازمان مدعی حفظ محیط زیست با اهداف و شعارهای سازمان مربوط منافات دارد.
با توجه به اینکه از عصر غارنشینی که شکار برای تأمین خوراک بود، زمان قابل توجهی گذشته است، پذیرفتن شکار به دلیل فوق باورپذیر نیست.
پرسش اینجاست که چرا پس از گذشت حدود ۴۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، قوانین صید و شکاری که در دوره پهلوی وضع شده، همچنان پابرجاست؟
مگر نه آنکه شکار و قرقهای اختصاصی شکار، خوی و مرام اشرافیگری است؟ انتظار و مطالبه از سازمانهای مسئول این است که قوانین دارای نقص و تبعیض صید و شکار اصلاح شود و قوانین جدید به گونهای وضع شود که در سطح قانون تغییردهنده و ناجی مظلومان و بیصدایان باشد، نه اینکه با صدور مجوزهای شکار و قوانین نامتعارف جدید، جوامع محلی و شکارچیان را ترغیب به شکار و خونریزی کند که این امر با ادعاهای عدالتطلبانه فاصله دارد.
پرسش نهایی این است که چرا جنبشهای عدالتخواهانه در ایران، سراغ محیط زیست، حیات وحش و این قربانیان خفته در خاک نیامدند و اگر آمدند، چرا این رویه غلط را پایانی نیست؟ سرنوشت شوم انقراض را برای این زیستاران رقم نزنیم و بگذاریم که پرنده، آواز بخواند!
۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۲
کد خبر: ۱۰۴۹۳۲۰
سرشماریها و آمارها از مناطق حفاظت شده نشان میدهد تنوع زیستی و حیات وحش کشور در معرض تهدیدهای جدی قرار گرفته است و اوضاع خوشایندی ندارد.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما