میم.ظرافتی: صبیّه ورپریده، آمده نشسته روبهروی ما و زُل زده توی هردو چشممان و تا جوابش را نگیرد، این زُلش، شُل نمیشود! آخرش ما از رو میرویم و میگوییم: «پدرجان! اصولاً مگر میشود درباره جلسه غیرعلنی رئیس جمهور با رئیس مجلس و نمایندگان و غیره و ذالک، نظر علنی بدهیم؟» میگوید: پدرِمن... باباجون گرامی! خب شما درباره مسائل غیرعلنیاش نظر نده... درباره حرفهای علنی رئیسجمهور و رئیس مجلس که بعد جلسه، علناً و متفقالقول گفتهاند تصمیمات خوبی در حوزه مسائل و معیشت و موضوعات اقتصادی در بازار ارز و بورس گرفته شد... به هفت دهک از مردم کالابرگ میدهیم... مشکلات حل میشود و غیره نظر بده... نظر شما چیه الان؟
میگوییم: «اووووم... بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنویم!» چشمهایش را گشاد میکند که یعنی تعجب کرده و میگوید: «خبخبخب... پس شما که شامه بهبودبین و حرفشنویی داری لطفاً بگو از خبر بالا رفتن قیمت دلار بعد از انتشار حرفهای رئیسجمهور و رئیس مجلس، چه بویی به مشامت میرسه؟ بدون اینکه گوش، کلّه یا جای دیگرمان را بخارانیم و فکر کنیم، میگوییم: «لابد مقدمه بهبود اوضاعه... شما مگه نشنیدی میگن فواره چون بلند شود، سرنگون شود؟ احتمالاً چندوقت دیگه دلار بازهم قیمتش میره بالاتر و خیلی بالاتر... بعد یهو میاد پایین و بلکه پایینتر و مشکلاتمون حل میشه و شما بهبود اوضاع رو به چشمت میبینی»... این دفعه به جای گشاد کردن چشمهایش، فقط نگاهمان میکند و پرههای دماغش را گشاد میکند... یحتمل دارد سعی میکند قبل از دیدن بهبود اوضاع، مثل ما بویش را بشنود!
نظر شما