شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی یکی از بزرگ‌ترین علمای مبارز تاریخ انقلاب و روحانیت ایران است که البته به‌خوبی شناخته نشده است.

آیت‌الله در سنگر مبارزه با سرمایه‌داری / یادی از آیت‌الله سعیدی نخستین عالم شهید مبارزه با استعمار آمریکا
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

او از نخستین علمایی بود که با شجاعت و صراحت کامل علیه رژیم شاه و حامیان استعماری‌اش موضع‌گیری می‌کرد و سد سکوت را شکست تا زمینه حرکت‌های صریح انقلابی فراهم شود.

واعظ مخلص و بی‌پروایی بود که حرف‌هایش بوی خمینی می‌داد و پس از تبعید امام(ره)، تمام تلاشش را کرد تا پرچم مبارزه بر زمین نماند. در بیستم خرداد، سالروز شهادت او نگاهی داریم به زندگی مبارزاتی شهید آیت‌الله سعیدی.

از نوغان تا اجتهاد

سیدمحمدرضا اردیبهشت سال ۱۳۰۸ در نوغان متولد شد. در کودکی مادرش را از دست داد و تحت نظر پدرش که از روحانیون و وعاظ مشهد بود، رشد یافت تا از همان کودکی با معارف اسلامی و مکتب اهل‌بیت(ع) آشنا شود.

تحصیلاتش را در حوزه علمیه مشهد پی گرفت؛ پای درس بزرگانی مثل حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی.

سیدمحمدرضا سعیدی ۲۱ سالش بود که با خدیجه طباطبایی‌شیرازی ازدواج کرد؛ دختری از نوادگان میرزای شیرازی، قهرمان مبارزه با قرارداد استعماری تنباکو که برایش پنج پسر و چهار دختر آورد.

پس از ازدواج در سال ۱۳۳۰ عازم قم شد تا در حوزه علمیه آن شهر و درس خارج فقه آیت‌الله بروجردی کسب علم کند و به اجتهاد برسد؛ اما درس سیدروح‌الله خمینی بود که شخصیت علمی و سیاسی او را شکل داد و مسیر دیگری را برایش رقم زد.

شیفته روح خدا

سعیدی طلبه بود، امام‌جماعت بود، واعظ بود، اهل علم و درس و بحث بود، اما به یک ویژگی خاص شناخته می‌شد: عشق به امام‌خمینی.

کسی که در زندان‌های طاغوت زیر شکنجه گفته بود: اگر خونم را به زمین بریزید هر قطره خون من نام خمینی را فریاد خواهد زد.

از زمانی که امام(ره) را شناخت، شیفته مرام و مسلکش شد و زندگی‌اش را برای نهضتی که امام(ره) شروع کرده بود، وقف کرد. زمانی که هنوز خیلی‌ها امام و نهضتش را نمی‌شناختند، سعیدی‌ ایشان را نایب امام‌زمان(عج) می‌دید و با همین معرفت، مبارزه‌ای علنی را آغاز کرد و در همین راه جان داد.

در شرایطی که کسی حتی جرئت اشاره به نام امام را هم نداشت، با صراحت و شجاعت هم نام امام را می‌آورد و هم فتاوای ایشان را روی منبر مطرح می‌کرد. همیشه با بهانه‌ای نام امام را روی منبر به زبان می‌آورد، حتی اگر شده در حد گفتن یک مسئله شرعی.

می‌گفت مرا بگیرید و به بند بکشید تا از من سلب مسئولیت شود، چراکه اگر آزاد باشم، فریاد می‌زنم و حقایق را می‌گویم. من این لباس را پوشیده‌ام و از بیت‌المال امرار معاش می‌کنم که پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم.

احیای تهران انقلابی

در سال ۱۳۴۴ به تهران رفت و مسجد موسی‌بن جعفر(ع) را پایگاه فعالیت‌هایش قرار داد؛ مسجدی که شرق تهران را متحول کرد و نوجوانان و جوانان زیادی جذبش شدند. امام(ره) در نامه‌ای که از نجف برایش نوشت، هجرتش به تهران را ستایش کرد: «از اینکه به تهران تشریف برده‌اید از جهتی خوش‌وقت شدم، چون از هرجا بیشتر محتاج به علمای عاملین دارد. مساعی جمیله جناب‌عالی مورد تقدیر و تشکر است».

آیت‌الله سعیدی البته تبلیغ و مبارزه را در تهران و مسجدش منحصر نکرد و دامنه فعالیت‌هایش را به خارج از تهران نیز گسترش داد. او منطقه «پارچین» را هم که به قول خودش «پای هیچ آخوندی بدان‌جا نرسیده بود» انتخاب کرده بود و با وجود زحمات فراوان و تهدیدها و تنگناهای ساواک، بارها به آن منطقه رفت تا مردم بتوانند پای سخنان روشنگرانه‌اش بنشینند.

او از نخستین مبارزانی بود که در آن برهه از زمان اهمیت زن و خانواده را دریافت و به تعلیم و تربیت بانوان و آشنا کردن آنان با احکام اسلامی پرداخت و جمعی از بانوان مبارز را تربیت کرد.

امر به معروف و نهی از منکر

روزی مطلع شد یک مجلس عروسی در نزدیکی مسجد برپاست و قرار است بساط گناه و عیش‌ونوش برپا شود. احساس وظیفه کرد که باید نهی از منکر کند و مانع برگزاری این مراسم شود.

مسجدی‌ها را جمع کرد و برای عرض تبریک به سمت آن مجلس به راه افتادند. جمعیت که در راه مرتب صلوات بلند می‌فرستاند توجه صاحب مجلس و میهمانان مراسم را جلب کردند، بیرون آمدند که ببینند چه خبر است. آن‌ها که با آیت‌الله سعیدی و همراهانش مواجه شدند، به مجلس دعوتشان کردند.

مسجدی‌ها با صلوات و اشعار مذهبی اداره جلسه را در دست گرفتند، اما صاحب مجلس که حضور ایشان را مانع اجرای برنامه‌های فاسدش می‌بیند سعی می‌کند آن‌ها را از مجلس بیرون کند، از این‌رو تشکر می‌کند و می‌گوید بیشتز از این مزاحم وقت شریفتان نمی‌شویم... اما آیت‌الله سعیدی در پاسخ می‌گوید اتفاقا من امشب وقتم آزاد است و کاری ندارم و می‌توانم تا پایان مجلس بنشینم!

نگاه به دشمن اصلی

آیت‌الله سعیدی از همان زاویه نگاه امام(ره) به مسائل ایران و جهان می‌نگریست؛ نگاهی که آمریکا و اسرائیل را دشمنان اصلی اسلام و ایران می‌دانست و چاره اصلی را در بریدن پای این دو از منطقه می‌جست.

برای مردم می‌گفت: آمریکای استعمارگر در دست یهودی‌هاست؛ ببینید در ویتنام چطور آزادی‌خواهان را به نام برقراری صلح، قتل‌عام کرده و به چه طرز فجیعی مردم را نابود می‌کنند! باید این دشمنان بشریت را شناخت و برای مبارزه باید تشکیلات داشته باشیم.
ساواک در گزارشی به تاریخ ۸ مرداد ۱۳۴۵ یکی از موضع‌گیری‌های ضدآمریکایی شهید سعیدی را این‌گونه گزارش می‌دهد: سیدمحمدرضا سعیدی، پیشنماز مسجد موسی‌بن‌جعفر واقع در خیابان غیاثی شدیداً و صریحاً به دولت ایران و رئیس‌جمهور آمریکا و حتی در اشاراتش به شاهنشاه آریامهر حمله نموده و اظهار داشت روح‌الله خمینی سه سال پیش این جنایتکار (جانسون) را به ما معرفی کرد، ولی دولت ایران مرجع عالی‌قدر ما را به زندان و تبعید محکوم کرده است. امروز جناب ارباب جانسون در آمریکا و اروپا و آسیا شناخته شده و ثابت شده است که جنایتکار و خونخوار است و حتی بیوه‌زنان هم به‌خوبی متوجه شده‌اند!

نامبرده با تشریح وضع مسجد فیضیه قم به مأموران ساواک حمله کرده و گفت مأموران این سازمان، مردم را از مدرسه و خیابان و پیاده‌روها می‌گرفتند و به زندان می‌بردند. در این مملکت کتب مربوط به یهودیان و بهاییان آزادانه چاپ و منتشر می‌شود، ولی روحانیون حق انتشار اعلامیه را ندارند.

شهید مبارزه با سرمایه‌داری آمریکا

آخرین اعلامیه‌هایی که نوشت، علیه مستشاران و سرمایه‌داران آمریکایی بود که در ایران به غارت منابع کشور مشغول بودند. اعلامیه را با خط خودش نوشته و برای علمای شهرستان‌ها فرستاده بود.

اوایل سال ۱۳۴۹ بود که شاه تصمیم گرفت سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی را در ایران تقویت کند و نام سرمایه‌دارانی مثل راکفلرها روی زبان‌ها افتاده بود.

آیت‌الله سعیدی از اینکه سرمایه‌داران آمریکایی منابع ایران را به تاراج ببرند عصبانی بود. علیه آن‌ها اعلامیه نوشت و با جرئت و جسارت پخش کرد. خطاب به علما و حوزه علمیه نوشته بود چرا برای ساختن سینما در قم فریاد می‌زنید، اما برای سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران اعتراض نمی‌کنید؟ مسئله‌ای که از قرارداد تنباکو هم مهم‌تر است و از کاپیتولاسیون هم اهمیتش کمتر نیست!

این اعلامیه که پخش شد، عصبانیت شدید ساواک و رژیم را برانگیخت. آمریکا و اسرائیل خط قرمز رژیم بودند؛ حتی بیشتر از دولت و شخص شاه! به‌خاطر همین حرف‌ها دستگیرش کردند، به زندانش انداختند، شکنجه‌اش دادند تا در نهایت به شهادت رسید.

امام خمینی(ره) در پیام شهادتش نوشت: «سرمایه‌داران آمریکا به اسم عظیم‌ترین سرمایه‌گذاری خارجی برای اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نموده‌اند، سرمایه‌دارانی که هر لحظه از عمرشان ده‌ها هزار دلار قیمت دارد برای چه منظوری در تهران اجتماع می‌کنند؟ برای غم‌خواری و انسان‌دوستی!؟ کسانی که دنیا را به خاک و خون کشیده‌اند و ده‌ها هزار انسان را برای شهوات به زیر خاک کرده‌اند، در اینجا دوست صمیمی ما هستند؟»

جریان خون شهید در مشهد

با انتشار خبر شهادت آیت‌الله سعیدی بسیاری از شهرهای کشور به جوش و خروش افتاد. در زادگاهش مشهد، مدارس علمیه به کانونی برای مبارزه علیه رژیم پهلوی تبدیل شد.

در روز ۲۴ خرداد ۴۹ آیت‌الله واعظ‌ طبسی، آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، احمد کافی و جمعی دیگر از روحانیون مبارز مشهد در اعتراض به شهادت آیت‌الله سعیدی با تعطیلی دروس مدرسه میرزاجعفر، راهی سایر مدارس علمیه شدند و از طلاب خواستند دروس را تعطیل کنند. با تلاش آنان و موافقت آیت‌الله میلانی، درس این مرجع تقلید و نیز درس آیت‌الله مروارید تعطیل شد.

روحانیون مبارز مشهدی با همکاری سایر طلاب اعلامیه‌ای در حمایت از امام خمینی(ره) و آیت‌الله سعیدی علیه ساواک تهیه و میان مردم و طلاب حوزه پخش کردند. شعارهای زیادی نیز بر دیوار مدارس نوشتند و اعلامیه‌هایی بر دیوارها و صحن مدارس مشهد نصب کردند.

اسناد ساواک در این‌باره فعالیت علما و طلاب را به‌صورت مفصل گزارش کرده که نشان از گسترش دامنه مبارزه در این شهر پس از شهادت آیت‌الله سعیدی است. در جریان این وقایع، مأموران ساواک شخصیت‌ها و طلاب فعال در این رخداد را تحت تعقیب قرار دادند و برخی از آن‌ها را دستگیر و روانه زندان کردند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha