یک نه کافی است تا سکوها آه بکشند و مویه کنند. یک نه در صعب‌ترین روزها که پیشانی فراخِ علقه و علاقه را تب‌آلود می‌کند و خونابه شتک زده را بر رخسارها می‌پاشد.

هزار بهانه برای برنگشتن به پرسپولیس/ کارتال دست سرخ‌ها را در حنا می‌گذارد؟
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، قرار سرخ‌ها با «آراپ» در یک مشت جمله شعاری و وعده باسمه‌ای خلاصه نبود. قرار این بود پس از یک فصل تلخ‌تر از هلاهل، پادزهرهای مرد برخاسته از کوچه‌های عثمانی افاقه کند و دیگر هیچ دوآتشه‌ای فغان و فریاد خود را به گوش آفتاب نرساند. قرار این بود حمایل خوشبختی، گردن‌آویز سینه چاک‌ها شود تا بیرق‌ها مجالی برای افراشته شدن در آزادی پیدا کنند و به روز واقعه شور و شادی و شبنم را به ارمغان بیاورند.

حالا اما مردِ ترکتازِ ترک تبار زیر میز زده تا اندوهی بلندبالا، پهنای صورت هواخواهانی که گمان می‌کردند روزهای روشن در راه است را بپوشاند و چند قدم مانده به آوردگاه بیست و پنجم لیگ، تحفه تشویش جماعت سرخورده را دلریش کند. وقتی اسماعیل کارتال دیوارهای شوم جدایی را تا ثریا بالا می‌برد و مصائب خانوادگی را به دستاویزی برای بازنگشتن بدل می‌کند، لابد باید بپذیریم اینجا دست‌ها نمک ندارند و تراژدی و کمدی در طرفةالعینی به‌هم می‌پیچند. اینجا که یک روز پروفسور ایوانکوویچ به بهانه دردسرهای دردانه‌اش به رؤیاها پشت پا می‌زند و روز دیگر اوسمار ویرا به خاطر دستمالی، قیصریه را به آتش می‌کشد و شبانه سوار بر طیاره تهران- بانکوک می‌رود و پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند.

حالا نوبت اسماعیل است که دبه دربیاورد، موبایلش را خاموش کند و اشک‌های بانویش را به نیامدن و نیاسودن الصاق نماید. این صیحه و این شیهه اما خریداری ندارد و جماعت چشم انتظار هر چقدر ساده دل، پی می‌برند که داستان از چه قرار است. کارتال که چند روزی خود را آلترناتیو آقای خاص لقب داد و موهای مرطوبش را به باران استانبول پیوند زد و یکسر از بازگشت به فنرباغچه سخن راند، در راند جدید به بهانه‌های جدید روی آورده است. او البته چند روزی هم زیر غبار شایعه‌ها خود را نامزد رهبری النصر قلمداد کرد تا از حضیض این حوالی تا فراز حجاز بازارگرمی کند و تن به خاک و خاکسار شدن ندهد.

حربه‌ها و گزک‌ها یکی پس از دیگری نقش بر آب شدند تا در اپیزود جدید، نگرانی‌های عهد و عیال سکاندار شصت‌وچهار ساله پایان یک همکاری کوتاه‌مدت را رقم بزند و معمای نیمکت سرخ در برزخی‌ترین روزها شکل بگیرد.

نه، این رسمش نیست آقای کارتال. نیم ‌فصل در سایه لمیدن و سپس ایستادن بر ستیغ حاشیه برای نیامدن و دست‌ها را در حنا گذاشتن تناسبی با کاراکتر یک مربی حرفه‌ای متعهد ندارد. حق بدهید در پس تمام آن حرف‌ها و آن مصاحبه‌های دو نفره به صداقتتان شک کنیم و از طریق دیلماج عزیزتان این کامنت را برایتان بفرستیم که تو هم با ما نبودی... جز این اگر بود قدم رنجه می‌کردید و به این سرزمین گربه‌ای‌شکل برمی‌گشتید و به ضربِ آجان کِشی سوهان بر اعصاب میلیون‌ها نفر نمی‌کشیدید. کاش لااقل حالا که پالس‌ها را دریافت کردید از حرارت هذیان بکاهید و تن‌پوش حقیقت بر تن نموده و پروژه‌ای که جنابتان استارت زده را به سرانجام برسانید که مروت نیست رها کردن یک لشکر، در روزهایی که رقیبان تفنگ‌ها را پر از فشنگ‌ها می‌کنند. زیاده عرضی نیست. زمین کهنه هرگز از نامتان تهی مباد افندی!

دل شکسته ما چشم دوست را نگرفت

در این حراجی دل، حیف، کار ما نگرفت

چه مرگبارتر از عشق‌های یک طرفه است

شراره‌ای که مرا سوخت، در تو پا نگرفت

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha