داستان هیئت، گهواره‌ای کوچک و دل دریایی آب! بیایید با هم شعری بخوانیم از امام حسین (ع) و عشق بزرگ او که حتی کودکان هم قهرمانش هستند.

شعر کودکانه امام حسین (ع): داستان هیئت و گهواره تشنه
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

این شعر کودکانه و دلنشین، با زبانی ساده و تصاویری ملموس، داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کند که در هیئت به عزاداران آب می‌دهد و آرزو می‌کند کاش در کربلا بود و به امام حسین (ع) و یاران تشنه‌اش آب می‌رساند.

یک نفر نوحه می خواند
با صدایی پر از سوز
آب یخ توی هیئت
پخش میکردم ان روز

درکنار خیابان
خیمه پاره‌ای بود
بچه سبز پوشی
توی گهواره‌ای بود

تشنه بود آب میخواست
من به او آب دادم
بعد گهواره‌اش را
یک کمی تاب دادم

کاش در کربلا بود
یک نفر پیش ان‌ها
با همین آب یخ‌ها
با همین استکان‌ها

صبح تا شب یک سره
دوک می ریسد ننه

میگذارد زیر فرش
پول‌هایش را همه ی

می‌شمارد وقت خواب
دست رنجش را مدام

کاروان کربلا
می نماید ثبت نام

یک دوهفته دیگر او
می شود حاجت روا

چون کبوتر می کشد
پر به سوی کربلا

شاعر: بیژن شهرامی

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha