سید مهدی شجاعی را می توان یکی از بنیانگذاران ادبیات آیینی در ایران دانست. چون وی سابقه درخشانی در نوشتن چنین آثاری دارد. کتاب کشتی پهلو گرفته با موضوع زندگی حضرت زهرا (س)، کتاب آفتاب در حجاب با موضوع زندگی حضرت زینب (س)، کتاب پدر، عشق و پسر با معرفی حضرت علی اکبر (ع) و کتاب کمی دیرتر که با ادبیاتی متفاوت به موضوع انتظار می پردازد، از جمله آثاری است که به دلیل نوع نگارش و زیبایی قلمش به دل مخاطب راه یافته است.
امروز سه شنبه ۱۷ تیر و برابر با ۱۲ محرم، سالروز شهادت سیدالساجدین (ع) است؛ ایشان پنجم شعبان سال ۳۸ قمری در مدینه متولد شدند، پس از شهادت امام حسین (ع) در محرم سال ۶۱ قمری و در ۲۳ سالگی به مقام امامت نائل آمدند؛ در سخت ترین شرایط تاریخ اسلام، رهبری شیعیان را بر عهده گرفتند و پس از بازگشت به مدینه، به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را در طول ۵۷ سال عمر بابرکت خود بر عهده داشتند.
سیدمهدی شجاعی برای معرفی امام چهارم یک مجموعه چهارجلدی را تدارک دیده که البته هنوز جلد چهارم منتشر نشده و قرار است در آینده به چاپ برسد. کتاب اول از مجموعه حماسه سجادیه با عنوان تویی به جای همه با گریز مکرر به واقعه کربلا، خواننده را با کاروان اسرا همراه می کند تا بازگشت امام سجاد (ع) به مدینه و سپس هجرت از مدینه و سکونت در غربت بیابان. کتاب دوم با عنوان اگر غم لشکر انگیزد، به واقعه حره و آنچه در مدینه گذشت، می پردازد و کتاب سوم با عنوان جز حکایت دوست درباره وقایعی است که کمی پیش از مرگ یزید در مکه اتفاق افتاد و خواننده را بیشتر با اسلام و حکومت اموی آشنا می کند.
ثریا بیگدلی نویسنده و منتقد ادبی درباره حماسه سجادیه نوشت: واقعه کربلا چنان ابعاد گستردهای داشته و هر بعد آن چنان جنبههای متعددی را شامل میشود که در هر بار بازنگری، میتوان نکات تازهای دریافت و نتایجی به فراخور زمانه و موقعیت خاص خود یافت. در میان متون بیشماری که به این واقعه پرداختهاند، شاید بسیارانی بودهاند که به نقش بازماندگان عاشورا و حماسههای حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) پرداختهاند؛ همان حماسههایی که مایه ماندگاری نهضت امام حسین (ع) بودهاند و آن را در امتداد تاریخ و علیرغم نشیب و فرازهای فراوان به امروز رساندهاند.
وی افزود: در مرور این واقعه، شاید به ابعاد مختلف زیست فردی و اجتماعی این احیاگران عاشورا در بسیاری مواقع کمتر پرداخته شده است؛ در حالی که پرداختن به آنها میتواند به تحلیل روشنتر و درک دقیقتری از مکتب عاشورا منجر شود. سید مهدی شجاعی در مجموعه سهجلدی حماسه سجادیه به این بخشهای کمتر دیده شده از زندگی امام زینالعابدین (ع) توجه کرده و از زوایای متفاوتی به آن نگریسته است.
بیگدلی ادامه داد: نویسنده رویکردی تازه به روایت زندگی امام سجاد (ع) دارد و میکوشد از دو منظر خیر و شر به این موضوع نگاه کند. در منظر شر، شیطان نشسته و اوست که روایت را آغاز میکند. شیطان از سوابقی میگوید که از ازل برای تفکیک راه نیکان از شروران وجود داشته است. او از همان روزی میگوید که در پیشگاه خداوند سوگند یاد کرده تمام مخلوقاتش را خواهد فریفت؛ «به عزتت قسم که همه خلایق را میفریبم» اما خداوند به او بندگان پاکنهادش را نشان میدهد و شیطان در این لحظه است که از حرفش برمیگردد که «مگر بندگانی که تو خود خالصشان کردهای و در آغوش خودت پروردهای و تربیت و حفظ و صیانتشان را به عهده گرفتهای» و پس از آن است که ابلیس به امام سجاد (ع) اشاره میکند و او را به عنوان یکی از همان عزیزترین پاکان درگاه خداوند معرفی مینماید.
به اعتقاد این نویسنده، روایت از جنبههای دیگری نیز پیش میرود و لحظه به لحظه را از زمانی که عاشورا رخ داده تا آنجا که امام در برهههای مختلف تصمیمهایی حیاتی برای دین میگیرد و در جبهههای متعددی میجنگد، به تصویر میکشد اما زوایای دید، متفاوتاند و هر یک بخشی از زیست سراسر مبارزه و مجاهدت امام سجاد (ع) را نشان میدهند.
تویی به جای همه
شجاعی در این کتاب ها کراماتی را به زبان داستان بیان می کند که بسیاری از آن ها تا به حال ناگفته مانده بودند و حال در بستر روایت نویسنده بیان شده اند. او در کتاب تویی به جای همه که در ۴۲۸ صفحه رقعی توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده، به دامان حضرت سجاد (ع) پناه برده و در واقع معتقد است ما به ایاشن ظلم کردیم. چون او را بیمار و نحیف و رنجور شناساندیم و بعد در میان سطور تاریخ، آن حضرت را گم کردیم.
شجاعی در این کتاب می خواهد بگوید چرا تنها مرد یک قبیله را که یک تنه و دست تنها اما عالمانه و امیدوارانه، صدها داغدیده و مصیبت چشیده را اداره کرد و دهها واقعه خصمانه و فتنهگرانه را مدیریت، ندیدیم و نشان ندادیم. چطور شکوه مردانه و عاقلانه سجاد را میان ویرانههای مدینه ندیدیم؟ چطور سکوت مدبرانه و خردمندانه پسر علی را بیرون گود حره نشنیدیم؟ چطور حضور جانانه و فداکارانه دردانه زهرا (س) را میان جماعت زنان باقی مانده از کربلا حس نکردیم؟ چطور نفهمیدیم و ندانستیم آن که شجاعانه از پس چند تلاش مذبوحانه، سربلند و روسفید خودش و اهل خیمهاش را بیرون آورد، سجاد (ع) بود؟ ما نفهمیدیم پسر حسین (ع)، آن تشنه لب غلتیده در خون، ۳۴ سال بعد از آن کشتارِ ددمنشانه و وحشیانه کجا بود، چه کرد و چگونه زیست؟
بیگدلی درباره این جلد از مجموعه حماسه سجاد نوشت: در جلد اول که تویی به جای همه نام دارد، بلافاصله بعد از غیاب امام حسین (ع)، سنگینی رسالتی که بر دوش امام زینالعابدین (ع) برای احیای دین قرار گرفته، در مرکز روایت قرار میگیرد. امام (ع) در کنار فقدان دردناک و عظیمی که متحمل شده، باید در جبهه مقابله با دشمنان انسانیت تمام قد بایستد و از حقانیت اولیای خدا دفاع کند و اینجاست که جوهر نفیس وجود او نمایان میشود و درخششی که دارد چشم حرامیان را کور و مردمان غافل را به حقیقت آگاه میکند.
وی افزود: پس از خطابههایی که راهگشای انسانهای سردرگم و در میان دوراهی مانده است و بعد از روشنگریهایی که پرده از چهره کریه حکام شام برمیدارد و سیاهی آنها را به جهانیان نمایان میکند، دیگر وقت آن میرسد که امام سجاد (ع) در سنگری دیگر از تمامیت دین رسول خدا (ص) دفاع کند و آن سنگر جایی جز مدینه نیست. مدینه همانجایی بود که دعوا بر سر حکومت و خدعه برای غصب ردای ولایت میتوانست امت را به قهقرای جنگ و جهالت فرو ببرد. در این میانه بود که امام (ع) نقش اجتماعی نجاتبخش خویش را ایفا کرد و کوشید دین خدا را از حواشی جنگ قدرت و حاکمیت دور نگه دارد و گمراهان را از اوهامی که قدرتطلبان به آن دامن میزدند، برهاند.
اگر غم لشکر انگیزد
شجاعی در کتاب دوم حماسه سجادیه یعنی اگر غم لشکر انگیزد در ۴۲۴ صفحه و در ۴۰ فصل به نقل واقعه ای باورنکردنی به نام واقعه حرّه می پردازد؛ همان واقعه ای که اندکی پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) رخ داد و عبدالله بن زبیر که در سودای به چنگ آوردن حکومت می سوخت، به تحریک تنی چند از مسلمانان باسابقه که زمان پیامبر را درک کرده بودند پرداخت و آنان پرچم مخالفت با حکومت یزید را علم کردند و مدینه از بیعت با یزید خارج شد و به این ترتیب بهانه ای به دست یزید افتاد تا سپاهی به مدینه گسیل کند و سه روز جان و مال و ناموس اهل مدینه را بر سپاهیان سفاک خود حلال بداند.
سپاه یزید سه روز تمام در مدینه کشتند و هتک حرمت کردند و به یغما بردند و از هیچ جنایتی فروگذاری نکردند. واقعه حره یکی از تلخ ترین جنایات در تاریخ اسلام و بلکه در تاریخ بشریت است و دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. اما اینکه چنین جنایت هولناکی چرا و چگونه طراحی و اجرا شد نکته قابل تاملی است که شجاعی با دقت نظر در این اثر آن را واکاوی می کند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: وقتی اسلام بدلی با اسم اموی یا هر عنوان دیگری، قدرت را در دست می گیرد و در جایگاه حکومت و حاکمیت می نشیند، نهتنها خدمتی به دین نمی کند که سهمگین ترین ضربه ها را به اسلام اصلی و اصیل می زند. حاکمیت اسلام بدلی یا اسلام اموی به مراتب از حاکمیت کفر و شرک برای بشریت مهلک تر و خطرناک تر است. حکومت اموی به این دلیل که خود را نماینده خدا و پیامبر و اسلام معرفی می کند و هر فسق و فجور و قتل و غارت و خیانت و جنایتی را به اسم اسلام مرتکب می شود، خشم و کینه مردم را نسبت به اسلام و خدا و پیامبر و همه مقدسات برمی انگیزد و آنها را به بی دینی مطلق سوق می دهد.
اولین گام برای ایجاد گریز و ستیز نسبت به اسلام، اعمال زور و جبر است. اعمال زور و جبر در چارچوب دینی که خداوند بشر را در انتخاب اصل آن مخیر کرده و حتی پذیرش از سر اکراه آن را جایز نشمرده است، بزرگترین تحریف در دین و اصلی ترین عامل گریز و ستیز مردم نسبت به دین محسوب می شود و پس از آن حکومت برای اینکه مردم را مطیع و منقاد خود گرداند، همه منویات خود را به خدا و پیامبر نسبت می دهد. از یک سو برای خود و منافع و مصالح خود قداست می تراشد و از سوی دیگر مخالفین خود را متهم به گمراهی و خروج از دین می کند و تعرض به جان و مال و نوامیس شان را مباح و بلکه واجب می شمرد. حکومتی که با شعار دین داری و دین مداری به قدرت رسیده و زعامت مردم را به دست گرفته قاعدتا باید از گریز و ستیز مردم نسبت به دین نگران شود و در رفتاری که باعث این گریز و ستیز میشود تجدید نظر کند. اما آنچه حکومت اموی از دین می خواهد نه باور و اعتقاد مردم که اطاعت و انقیاد مردم است. آنچه امثال حکومت اموی از مردم می خواهند پذیرش ولایت خدا و پیامبر نیست، پذیرش ولایت خودشان است.
بیگدلی درباره این جلد نوشت: نویسنده تلاش کرده در عین به کارگیری کلمات وزین، نثری روان و ریتمی متناسب با وقایع مختلف در کتابش در پیش بگیرد. کتاب در موقعیتهای پرالتهاب لحنی حماسی پیدا میکند و در شرایط تراژیک وضعیتی سوگوارانه به خود میگیرد. گاهی وزن قصهگویی سنگینتر میشود و زمانی رونمایی از ابعاد مختلف شخصیتی آدمهاست که اهمیت مییابد؛ آدمهایی که در طیفی گسترده از خیر تا شر مطلق ایستادهاند.
وی افزود: در هرحال نویسنده با وجود این که با جزئیات و تصاویر فراوان به رویدادهای مختلف میپردازد، ایجاز و حفظ سرعت روایت را نیز از نظر دور نمیدارد. او در عین حال میکوشد در کنار بدایع فرمی که در روایتش حضوری گسترده دارد، از محتوا نیز غافل نماند و زیست تاریخی، اجتماعی و فردیِ امام را توأمان در مرکز توجه مخاطب قرار دهد. زوایای دیدی که نویسنده برمیگزیند نیز به خوانندگان کتاب کمک میکند که چشماندازی جامع و همهجانبه به مهمترین دورههای زندگی امام سجاد (ع) داشته باشد. او با گزینش رویکردهای متفاوت رواییاش سعی در زدودن کلیشهها درباره این پیشوای بزرگ دین و شناساندن هرچه بیشتر و روشنتر چهرهی روشنگر او برای جویندگان حقیقت دارد.
جز حکایت دوست
شجاعی در جز حکایت دوست یعنی سومین جلد از مجموعه حماسه سجادیه در ۳۸۳ صفحه به واکاوی، روایت و تحلیل وقایع تاریخی دوران حیات پر برکت امام چهارم و سیره آن حضرت پرداخته است. او کوشیده است با وفاداری تمام به نص صریح تاریخ، روایتی دیگر از زندگی و سیره سیدالساجدین را ارائه کند. روایتی که در عین بیانی روان و شیوا به بسیاری از ابهامات تاریخی پیرامون آن امام و دوران حیات ایشان پاسخ داده است.
نویسنده در این مجموعه زندگی و سیره امام سجاد (ع) را با این نظرگاه که به ابهامات تاریخی پیرامون وی پاسخ دهد، روایت کرده و علاوه بر این که تاریخ و داستان را با هم ترکیب کرده، با تکیه بر مستندات تاریخی تلاش کرده اسراری از زندگی امام سجاد (ع) را بازگو کند. این کتاب در ادامه جلدهای پیشین قضایای بعد از عاشورا را بازگو کرده و به نقش امام سجاد (ع) در دوران پس از امام حسین (ع) و رسالت او پرداخته است.
در جز حکایت دوست که در ۴۰ بخش تنظیم شده، جنایت های حکومت اموی و حمله لشکر یزید به مدینه و مکه روایت و به ماجرای مرگ یزید و به قدرت رسیدن مروان اشاره میشود. این کتاب راویهای مختلفی دارد و یکی از بخشهای آن روایت داستان از زبان شیطان است.
نظر شما