حوزه علمیه نجف اشرف به عنوان یکی از مهمترین مراکز علمی و دینی جهان اسلام، همواره نقش برجستهای در تحلیل و تبیین وقایع جهان اسلام داشته است. از این رو با هدف بهرهمندی از دیدگاههای این حوزه وزین، گفتوگویی روشنگرانه با آیتالله السید الفاضل الموسوی الجابری، عالم وارسته و استاد دروس خارج حوزه علمیه نجف اشرف انجام دادهایم که اکنون پس از ترجمه و تنظیم پیشکش شما میشود. گفتوگویی که نه تنها یادآوری یک مصیبت، بلکه دعوتی است به هوشیاری و اتحاد برای حفظ حریم مقدسات و بنای فردایی روشنتر. باشد که این کلمات، بارقهای باشند در شب تار و انگیزهای برای حرکت به سوی عزت و سربلندی.
با توجه به اینکه فاجعه سامرا توسط گروههای تکفیری صورت گرفت، ریشههای فکری و اعتقادی این جریانها که تخریب اماکن مقدسه و ایجاد تفرقه را توجیه میکنند، چیست؟ و به نظر شما، هدف اصلی عاملان این جنایت از تخریب حرم مطهر امامین عسکریین(ع)، فراتر از یک اقدام تروریستی صرف، چه بود؟
در اعماق ساختار ذهنی جریانهای تکفیری، یک تناقض فکری خطرناک نمایان میشود و آن تبدیل توحید از یک عقیده وحدتبخش به ابزاری برای طرد و انفجار است. این جریانها که از عبای وهابیت و امتدادهای سلفیگری جهادی بیرون آمدهاند، نه تنها به تحریف مفهوم توحید اکتفا نکردهاند، بلکه آن را به سلاحی تبدیل کردهاند که به خونریزی و تخریب نمادهای دینی منجر میشود. اختزال توحید در مظاهر شکلی، نخستین سنگر انحراف است. بزرگداشت قبرها یا زیارت اولیای خدا نزد این گروه شرک محسوب میشود. آنها برای اثبات این ادعا به تفسیری نارسا از آیات قرآن کریم استناد میکنند، مانند این آیه شریفه: «وَأَنَّ الْمَسَاجدَ للَّه فَلَا تَدْعُوا مَعَ الله أَحَدًا» [جن: ۱۸] یعنی (اینکه مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید)، این در حالی است که آنان از سیاق آیه و مقاصد والای آن غافلاند و چشمان خود را بر سیره خود پیامبر اکرم(ص) در زیارت قبور بقیع، مادرشان و سایر مؤمنان میبندند.
از این رو، تکفیر هر مخالف عقیده تحت لوای ولاء و براء صورت میگیرد. به این ترتیب که هر کس به تصور محدود آنها از عقیده ایمان نیاورد، از شیعه و صوفی گرفته تا حتی عموم اهل سنت، هدفی مشروع برای قتل و تکفیر خواهد بود. به این موارد، باید پذیرش ایده جاهلیت معاصر را نیز افزود. این ایده که از نظریات سیدقطب استنباط شده بود، توسط سلفیگری جهادی به سکویی برای تکفیر کل جوامع و توجیه تروریسم به عنوان جهاد علیه جاهلیت تبدیل شد. سپس، شیفتگی و تقدیس بیقید و شرط میراث ابنتیمیه مطرح میشود؛ کسی که از برجستهترین نظریهپردازان مشروعیت بخشیدن به تخریب قبرها بود. او در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم میگوید: «فإن البناء علی القبور من وسائل الشرک، ویجب هدمه» یعنی به راستی که ساختن بنا بر قبرها از وسایل شرک بوده و واجب است که تخریب شود. به این ترتیب، متون او و نه وحی الهی؛ به مرجعی مقدس تبدیل شد که بر عقل، دلیل و سایر نصوص برتری دارد.
این فاجعه جانکاه، چه پیامدهای فوری و بلندمدتی بر وحدت جهان اسلام به ویژه روابط میان شیعیان و اهل سنت بر جای گذاشت؟ و به باور شما، چگونه دشمنان اسلام توانستند از این رویداد تلخ و تفرقههای ناشی از آن، برای پیشبرد اهداف شوم خود در منطقه و دامن زدن به آتش درگیریها، همانند آنچه در عراق، سوریه و یمن شاهد بودیم، سوءاستفاده کنند؟
هدف قرار دادن حرم مطهر امامین عسکریین(ع) در سامرا در سال ۲۰۰۶ یک رویداد تصادفی یا صرفاً یک اقدام تروریستی گذرا نبود، بلکه ضربهای عمدی به یک نماد وجودی در آگاهی شیعی و تلاشی سازمانیافته برای روشن کردن شعله فتنه بزرگ در عراق و منطقه بود. سامرا به دلیل اینکه مدفن امامین عسکریین(ع) است و دروازه غیبت کبرای امام مهدی(عج) را تشکیل میدهد، یک گره اتصال روحی و اعتقادی در ذهن شیعیان به شمار میرود. حمله به آن، نه به سنگها، بلکه هویت شیعه هدف قرار داده شده بود.
هدف عاملان این حمله همچنین بازتولید نزاع مذهبی در زشتترین اشکال آن، از طریق تحریک احساسات میلیونها نفر و سوق دادن آنها به واکنشهای انتقامجویانه بود، تا صحنه به این شکل جنگ داخلی جلوه داده شود، نه یک تجاوز تکفیری که همه را هدف قرار میدهد. این فاجعه در لحظه حساسی از تحول سیاسی پس از سقوط رژیم بعث رخ داد تا هر امیدی به ساختن یک دولت جدید را از بین ببرد و راه را برای انفجار امنیتی و فرقهای باز کند. آنچه پنهان بود، بزرگتر و خطرناکتر بود زیرا این عملیات به پروژههای اشغال و تجزیه خدمت کرد و به نیروهای خارجی امکان داد به بهانه حمایت از طوایف یا تحقق توازن ادعایی میان گروهها، مداخله کنند، پس خون مردم و مقدسات، قربانی این توطئه شد.
با توجه به ابعاد گسترده و مخرب این فاجعه و با عنایت به اینکه تفکر تکفیری همچنان در اشکال گوناگون فعال بوده و به بحرانهای منطقهای دامن میزند، به نظر شما در این شرایط خطیر، وظیفه علما و مراجع دینی در مقابله فکری و عملی با این جریانهای افراطی و تفرقهافکن چیست؟ و چه راهکارهای مشترکی برای ترویج گفتمان وحدت، تقریب و همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان مذاهب اسلامی پیشنهاد میفرمایید؟
فتنه طایفهای در عراق، با سرعتی سرسامآور شعلهور شد و خشونت را از شمال تا جنوب این کشور گستراند. این بحران، آثار فوری و دوردستی بر جای گذاشت. در بُعد فوری، هزاران نفر جان باختند، صدها مسجد مورد حمله قرار گرفتند، امنیت اجتماعی نابود شد و بیم آن میرفت که کشور در آتش انتقامهای کور از هم بپاشد. متأسفانه در این میان، تشخیص دشمن اصلی به محاق رفت و درگیریهای فرقهای میان شیعه و سنی، فرصتی برای رشد و گسترش سازمانهای تکفیری فراهم کرد. این غفلت و خونریزی، در نهایت به تولد داعش انجامید.
آثار دوردست این فتنه، فراتر از مرزهای عراق گسترده شد. در سطح جهان اسلام، تردیدها و اختلافات میان سنی و شیعه، حتی در جوامع مسالمتآمیزی که پیش از این شاهد نزاع مذهبی نبودند، مانند هند، مالزی و اروپا، تقویت شد. تجربه تلخ عراق، به عنوان الگویی برای دامن زدن به درگیریهای مشابه در دیگر نقاط جهان مورد استفاده قرار گرفت. در سوریه، جنگ داخلی به عنوان یک درگیری طایفهای معرفی و در یمن، تجاوز نظامی با پوشش مقابله با تشیع سیاسی توجیه شد. در عرصه بینالمللی، این وضعیت فرصتی طلایی برای تثبیت اسلامهراسی فراهم آورد، زیرا تصاویر ویرانی قبرها و انفجار مساجد، به نمادی از اسلام در رسانههای جهانی تبدیل شد.
با وجود این فاجعه دردناک، شاهد مقاومت و بازسازی باشکوه حرم مطهر امامین عسکریین(ع) بودیم. به نظر شما این بازسازی و پایداری در برابر اقدامهای تروریستی، چه پیام ارزشمندی برای جهان اسلام دارد؟ و چگونه میتواند به نمادی از امید، وحدت و شکستناپذیری اراده مسلمانان در برابر توطئهها تبدیل شود؟
در مواجهه با این اندیشه تاریک، نیازمند کلمهای هستیم که همعرض فریاد باشد، عقلی که برابر با توپ باشد و فقهی که توازن را به ترازوی دین بازگرداند. مراجع امت و در رأس آنها آیتالله العظمی سیستانی، موضع اخلاقی و تاریخی قاطع اتخاذ کردند، آن هنگام که فرمود: نگویید برادران ما اهل سنت، بلکه آنها خود ما هستند. این در لحظهای بود که ممکن بود عراق از هم بپاشد. برای مقابله با این وضعیت، نقشهای زیر مورد نیاز است: تفکیک ساختار تکفیر با ادله قرآن و عقل و احیای سیره پیامبر(ص) که فرمود: من شما را از زیارت قبور نهی کرده بودم، اما اکنون زیارت کنید، زیرا زیارت قبور، شما را به یاد آخرت میاندازد. همچنین تمایز میان عقیده و زندگی مشترک ضروری است؛ وحدت به معنای ذوب شدن نیست، بلکه به معنای احترام است و همزیستی به معنای چشمپوشی نیست، بلکه به معنای توافق بر مشترکات است. علاوه بر این، باید میراث سنی مخالف تکفیر را با انتشار سخنان علمای بزرگ مانند امام نووی، سیوطی، ذهبی و ابن حجر هیتمی که تصریح کردهاند شیعیان مسلمان هستند، احیا کرد.
در راستای تحقق این اهداف، گامهای عملی زیر باید برداشته شود: تأسیس مجامع علمی مشترک سنی و شیعه، وحدت بخشیدن به گفتمان دینی در رسانهها علیه تکفیر و راهاندازی برنامههای توانمندسازی در حوزهها و دانشگاهها برای رد عمیق و عینی اندیشه وهابی.
با سپاس از تحلیلهای ارزشمندتان، به عنوان پرسش پایانی با توجه به تمامی چالشها و تنشهای موجود در جهان اسلام، چشمانداز بلندمدت شما برای تحقق وحدت و همبستگی امت اسلامی چیست؟ و به طور مشخص، چه راهکارهای عملی و گامهای مؤثری را میتوان در سطوح مختلف – از نخبگان و جوامع گرفته تا دولتهای اسلامی – برای حرکت به سوی آیندهای آرامتر، متحدتر و شکوفاتر پیشنهاد داد؟
فاجعه حرم شریف، تلنگری بود بر اینکه تروریسم هرگز حافظه را نمیکشد و روح را شکست نمیدهد. سنگی که تخریب میشود، میتواند دوباره ساخته شود، اما ایمان هر گاه توفانها بر آن شدت گیرند، استوارتر میشود. بازسازی، صرفاً مرمت نبود، بلکه پیامی از چالش و پایداری و پیمانی جدید بر ادامه وفاداری با وجود زخمها بود. این رخداد تلخ، تلاشهای مؤمنان، شیعه و سنی، از کشورهای مختلف را در تصویری نادر از همبستگی اسلامی حول ارزشها و نه طوایف، و حول مقدسات و نه سیاستها، متحد کرد.
با وجود اینکه صحنه گاهی تاریک است، اما وحدت امت یک آرزوی خیالی نیست، بلکه پروژهای قابل تحقق بوده که نیازمند بستری از نیت صادقانه برای خروج از تونل جنگ و ستیز است. این نیت صادقانه، محرکی خواهد بود برای گفتمانی عقلانی که انسان را بر وابستگی و دین را بر تعصب مقدم بدارد. در نهایت، این آگاهی علما و نخبگان از مسئولیت تاریخی خود در بازسازی پلهاست که وحدت امت را به واقعیت بدل خواهد کرد.
فاجعه سامرا صرفاً یک بمب نبود، بلکه تلاشی بود برای نابودی روح امت از درون. با این حال، حرمی که بازسازی شد، در واقع بازسازی کرامت، عقل و وجدان اسلامی بود. از این رو، امروز مسئولیت وحدت بر عهده هر کسی است که قلم یا منبری، عقل یا وجدانی دارد، زیرا این امت در سایه طایفهگرایی آیندهای ندارد و در سایه تکفیر مجدی متصور نیست.
نظر شما