مردانی که با بستن بازوبند کاپیتانی تیم ملی بر دستها بارها و بارها در قواره یک کاپیتان کارآمد خوش درخشیدند و در میانه چمنزار به پیامآور شادی بدل شدند. روزگار اما بیاعتنا به اوج و حضیضشان،از قاب چشمها دورشان کرد و پشتکواروهایشان را در خلوت و جلوت نادیده گرفت.
یکی کریم انصاریفرد بود. فرزند سبلان و کشف شهریار که بارها پا بر قله گذاشت و بال گشود تا در جامه کاپیتان تیم ملی، بر قلهها پا بگذارد، قد بکشد و قدر ببیند. او با پایان تلخ مأموریت یوزها در جام ملتهای آسیا، دیگر کارت دعوت به تیم ملی را دریافت نکرد. اینگونه شد که در ۳۵ سالگی شکارچی آریس سالونیک، کُشتن و کشته شدن را به بوته فراموشی سپرد و به آویختن کفشها دور از تیرها و ترکشها فکر کرد. فورواردی با یک دو جین بازی ملی که بعید است در برفابِ فوتبال ملی مجالی برای آفتاب ولرم آمالش پیدا کند.
دومی احسان حاجصفی که از حوالی چهارباغ طلوع کرد و سالها در نقش یک بک پرخروش با فرارها و سانترهای مواج خود، چپ تیم ملی را به سیطره خویش درآورد. همو که بازوبند سرگروهی ایران را در صعبناکترین نبردها بر بازو بست و در مداری بزرگ چرخید. احسان بیهیچ عصیان، در واپسین فصل حضورش در سرزمین اسطورهها از جلد یک تفنگدار سمج بیرون زد تا ترجیح دهد آخرین برگهای قطور دفتر فوتبال خود را در وطن رقم بزند. کاپیتان در ۳۵ سالگی خستهتر از زایندهرود به پایانی زیبا در لوکیشن نصف جهان میاندیشد و به احتمال قریب به یقین در جام جهانی ۲٠۲۶ حضور نخواهد داشت.
سومی پسر جیرنده که افتاده از بام آسمان این روزها و هفتهها به تیتراژ پایانی اکران خود در اردیویسه مینگرد. علیرضا جهانبخش با ۳۳ سال سن در فوتبال پرطمطراق اروپا خواهان ندارد و ناگریز و ناگزیر باید به پیشنهاد قرمزها و آبیها بنشیند و نیمنگاهی به پیشنهادهای ترکها داشته باشد.
کاپیتان یوزها در سالهای اخیر اگر در واپسین سال منتهی به جام جهانی خودش را پیدا نکند و بسان هیرنفین در محاق رود، جایگاهش را در قلب میدان تیم ملی در خطر خواهد دید و حضورش در جام جهانی به معادلهای با سه مجهول همراه خواهد شد. وینگری سمجتر از خزر که باید بجنبد تا سر از تالابهای ساکن و صامت درنیاورد.
و چهارمی پسر بوشهر که برخلاف انتظار در اسکودوتو فرو چکید و به امواج ابریشمی مدیترانه چین انداخت تا در فهرست فروش نراتزوری قرار بگیرد و پس از تجربه یک فصل نهچندان شکوهمند، چمدانهایش را به مقصدی نامعلوم ببندد.
مهدی طارمی حالا به دنبال آن است در نقطهای دیگر از اروپا به راز توالی بدبیاریهای خود پایان دهد تا هم خزان فوتبال خود را به تماشا ننشیند و هم در جام جهانی ۲٠۲۶ با فرارها، دریبلها، دایوینگها و گلهای خود نقشی شگرف به وقت جزر و مد تیم ملی ایفا کند. مهدی باید در گورگاه حسرتها، در قامت ارتش یک نفره از خاکریزها بگذرد و همه را شیفته ساقهای خود کند تا به سرنوشت انصاریفرد، حاجصفی و جهانبخش دچار نشود و دوباره تا حوالی ویترین «کیکر» پیش بتازد.
۲۹ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۲
کد خبر: ۱۰۸۲۷۵۵
آنها چهار نفر بودند. چشم برهم نمیگذاشتند و خوش نداشتند در میان پلکها، محبوب سه رنگ در هم بشکند و قشون تحت رهبریشان سر از تاریکی درآورد.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما