به گزارش قدس آنلاین، قسمت سوم، نقطهای تعیینکننده در مسیر روایی اثر است که از «فضاسازی» به سمت «درام فعال» حرکت میکند. جایی که رازها شروع به فاش شدن میکنند، شخصیتها موقعیتهای تعیینکنندهتری میگیرند و دنیای داستانی از یک ساختار عمودی (توصیف محیط و مقدمهچینی) به یک ساختار افقی (حرکت روایی) گذار میکند.
یکی از نکات کلیدی قسمت سوم، استفاده از عنصر «قهوه قجری» بهعنوان موتور محرک اصلی درام است. این عنصر که در فرهنگ قاجار بار معنایی سمبلیک و تاریخی دارد، در سریال نیز به شکلی کاربردی و داستانمحور وارد شده است. قهوهای که پری (با بازی نیکآفرید سماواتی) تهیه میکند تا سرهنگ میرعطاخان را مسموم کند، تنها تلاشی برای انتقام نیست؛ بلکه یک «مکگافین» هوشمندانه است که سرآغاز مجموعهای از واکنشهای زنجیرهای در عمارت میشود: ورود مفتش دربار، باز شدن پروندهای قدیمی، و فعال شدن کنشهای پنهان در طبقات زیرین قدرت.
جاویدی با این انتخاب، موفق میشود در قسمت سوم یک چرخش دراماتیک رقم بزند که هم توجیه تاریخی دارد و هم کارکرد داستانی. این همان لحظهای است که «درام از سایه بیرون میآید» و مخاطب، پس از دو قسمت مقدمه، وارد میدان اصلی کشمکشها میشود.
کاراکترها؛ فراتر از تیپ و در مسیر توسعه
در قسمت سوم، چند کاراکتر کلیدی به بلوغ بیشتری در طراحی میرسند. شخصیت سیمین (با بازی الهام نامی) با پیچیدگیهای رفتاریاش، یکی از موفقترین نمونههای شخصیتپردازی زنانه در آثار تاریخی اخیر است. سیمین نه صرفاً یک دختر عاشق است، نه یک قهرمان زن قالبی. او در عین توانمندی در تیراندازی، دچار تردیدهای عاطفی و اجتماعیست. بین دو جهان «وفاداری خانوادگی» و «احساسات شخصی» معلق است، و همین تزلزل، به او بُعد انسانی میبخشد.
از سوی دیگر، پری در مقام زنی طماع، حسابگر و استراتژیست، تصویر دقیقی از زنانی در تاریخ ارائه میدهد که میکوشند با استفاده از جنسیت خود در ساختار قدرت نفوذ کنند. نیکآفرید سماواتی موفق شده است این دوگانگی «موذی بودن» و «حقطلبی طبقاتی» را در بازی خود متوازن کند. او نه صرفاً یک ضدقهرمان، بلکه نمایندهای از زنان طبقه فرودست است که در سکوت تاریخ، سهمی جز دسیسه نیافتند.
کارگردانی، اندازه قاب و طراحی بصری
در قسمت سوم، ورود دختربچهای که از قافله فروش دختران فرار کرده و به عمارت پناه آورده، مسیر روایت را گسترش میدهد. این رویداد، نهفقط یک گره داستانی تازه است، بلکه نقطه عبور درام از فضای بسته عمارت به جهان وسیعتری از تبعیض، بردهداری و اقتصاد پنهان زنان در آن دوره تاریخی است. جاویدی با این انتخاب، جهان داستانیاش را از یک قصه خانوادگی و اشرافی به مسئلهای اجتماعیتر پیوند میزند و به سریال بُعدی فراتر از درام طبقات بالا میدهد.
جاویدی که پیشتر با آثار سینماییاش نشان داده در کنترل فضا، نور، حرکت دوربین و ترکیببندی قابها تسلط دارد، در «شکارگاه» نیز همین کیفیت را به قالب سریال منتقل کرده است. در قسمت سوم، بهویژه در سکانسهای گفتوگو در سایه و یا مواجهه پری و یحیی و سیمین و بهادر در اتاقهای تاریک عمارت، ترکیب نور طبیعی، رنگهای گرم و استفاده از قابهای بسته به خلق فضایی رازآلود کمک میکند.
نکته مهمتر آن است که جاویدی به زیباییشناسی خالی از محتوا اکتفا نکرده. قابها نه تزئین، بلکه ابزار روایت هستند. حرکت آرام دوربین، سکوتهای دراماتیک، و طراحی میزانسنهای چندلایه، همگی در جهت تقویت درونمایه سریال عمل میکنند.
موسیقی و صدا؛ روایت بدون فریاد
موسیقی در «شکارگاه» نهتنها جلوهگری نمیکند، بلکه در خدمت ساختار است. در قسمت سوم نیز، استفاده از تمهای مینیمال، به انتقال فضای پرتنش و در عین حال پنهانکارانه سریال کمک کرده است. طراحی صدای دقیق، از صدای باز شدن در چوبی گرفته تا حرکت آهسته قدمها در شب، همگی فضایی شبهپلیسی را خلق میکنند که با تم کلی اثر هماهنگ است.
قسمت سوم «شکارگاه» را میتوان آغازی برای مرحله دوم روایت دانست. این قسمت با استفاده هوشمندانه از عنصر نمادین «قهوه قجری»، گره داستانی را به شکلی طبیعی باز میکند، خطوط داستانی تازهای را فعال میسازد و با معرفی شخصیتهایی پیچیدهتر، سریال را از سطح درام نمایشی به سطح درام تحلیلی ارتقا میدهد. نیما جاویدی با اشراف فنی بالا و درک دقیق از ریتم و تعلیق، موفق شده است سریالی خلق کند که در میان آثار تاریخی معاصر، جایگاهی مستقل و قابلدفاع دارد.
شکارگاه نشان میدهد که درام تاریخی، اگر با روایت بصری قوی، بازیهای کنترلشده و شخصیتپردازی چندلایه همراه باشد، میتواند هم به لذت دیداری تماشاگر احترام بگذارد، هم او را به تفکر وادارد.
خبرنگار: علی نعیمی
نظر شما