چه اتفاقی افتاده بود؟ در یک الگوی تکرارشونده بار دیگر «مذاکره» به عنوان ابزاری برای فریب مورد استفاده قرار گرفته و در یک تقسیم کار که هزینههای انجام این مأموریت را سرشکن کند، اسرائیل اعلام کرد در بحبوحه مذاکرات آتشبس تصمیم گرفته طرفی را که در آن سوی میز حضور دارد، از میان بردارد. از این رو میز مذاکره را بمباران کرده است. هدف ولی آنطور که رژیم صهیونیستی میخواست، محقق نشد. تیم اصلی مذاکرهکننده به سرپرستی خلیل الحیه جان سالم به در برد و تنها چند تن از هیئت همراه حماس بودند که نامشان در سیاهه جنایتهای ترور و تجاوز صهیونیستها قرار گرفت.
این حمله اما قطر و مقاماتش را در موقعیتی متناقض قرار داد و علامت سؤالهای جدی را در ذهنشان نسبت به چگونگی مواجهه آمریکاییها با خودشان شکل داد، هر چند شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه در کنفرانس خبری گفت: «امروز قطر هدف حمله خائنانه اسرائیل قرار گرفت که مصداق تروریسم دولتی است. ما هیچگونه نقض حاکمیت خود را تحمل نخواهیم کرد و با هرگونه نقض امنیتی قاطعانه برخورد خواهیم کرد و حق پاسخ به این حمله آشکار را برای خود محفوظ میداریم».
اما این مواضع را بیش از آنکه بتوان بیانگر عزم عملی قطر تعبیر کرد، باید تلاشی برای حفظ وجهه در برابر افکار عمومی به شمار آورد. همان کشوری که میلیاردها دلار تجهیزات نظامی آمریکایی را خریداری کرده و بزرگترین پایگاه ایالات متحده در منطقه را میزبانی میکند، در لحظه حمله حتی یک هشدار هم دریافت نکرده بود. در واقع همانطور که بسیاری از تحلیلگران تأکید کردهاند، این حمله بدون چراغ سبز آمریکا و تقسیم کار روشن میان واشنگتن و تلآویو ممکن نبود.
خبردار شدن در لحظه انفجار
ابعاد این تناقض زمانی آشکارتر شد که «ماجدالانصاری»، سخنگوی وزارت خارجه قطر گزارشها مبنی بر اطلاع قبلی کشورش از حمله را تکذیب و فاش کرد تماس تلفنی یک مقام آمریکایی دقیقاً همزمان با شنیده شدن صدای انفجارها بوده است. این تصویر تکاندهنده، بیش از هر چیز نشان داد «پیمان امنیتی» قطر با آمریکا در حساسترین لحظه تنها به یک تماس بیثمر تقلیل یافته است.
واقعیت آن است که موافقت آمریکا با انجام این حمله تروریستی در خاک قطر ثابت کرد واشنگتن هیچ ارزشی برای حاکمیت کشورهای عربی قائل نیست؛ حتی کشورهایی که کمکهای مالی هنگفت و بلاعوض به آمریکا میدهند.
قطر در سالهای اخیر میلیاردها دلار برای خرید تسلیحات آمریکایی و میزبانی از پایگاه العدید صرف و حتی هدیهای چون یک هواپیمای لوکس ۴۰۰ میلیون دلاری به ترامپ تقدیم کرده است. این سرمایهگذاریهای هنگفت اما سبب نشده بود آمریکاییها آنها را در حد و اندازه اینکه پیش از حمله حتی مطلع کنند نیز قابل بدانند، هر چند دونالد ترامپ پس از حمله در تماس تلفنی با امیر قطر، تجاوز به حاکمیت این کشور را محکوم و به گونهای سعی کرد با در پیش گرفتن ژست ریاکارانه همیشگی آمریکاییها، ماجرا را همچون دلداری دادن پس از ایجاد یک دلخوری به مقامات قطری تقلیل دهد. قرار دادن این اظهارات در کنار فرمول تقسیم کاری که در یک سال گذشته ترامپ و نتانیاهو در پیش گرفتهاند، نشان داد هزینههای اتکا به واشنگتن تا چه میزان در بزنگاهها میتواند خطرناک و کشنده باشد.
مذاکره برای فریب
همانطور که اشاره شد و تحلیلگران نیز پس از این حمله روی آن تأکید کردند، حمله مزبور حاصل الگویی بوده که در بیش از یک سال گذشته بارها تکرار شده است: فریب دیپلماتیک کاخ سفید، پشتیبانی عملیاتی سنتکام و اجرای موساد و نیروی هوایی اسرائیل. ترور فؤاد شکر پس از وعده حمله نکردن به بیروت، شهادت سید حسن نصرالله پس از پیشنهاد آتشبس ۲۱ روزه، حمله به ایران در بحبوحه مذاکرات عمان و اکنون هدف قرار دادن دوحه پس از طرح آتشبس غزه، همگی در همین چارچوب دیده میشوند. مقامات صهیونیستی نیز در واکنش به این حملات نشان دادند دورنمایی این حملات، ارسال یک پیام به تمام کشورهای منطقه است؛ همانگونه که رئیس پارلمان رژیم صهیونیستی در پیامی در شبکه «ایکس» تأکید کرد که این اقدام «پیامی به کل خاورمیانه» است. این رویداد بار دیگر نشان داد اسرائیل تا زمانی که با مانعی جدی روبهرو نشود، به ماجراجوییهای خود ادامه خواهد داد و پس از غزه، بیروت و دوحه ممکن است پایتختهای دیگری را نیز در منطقه به میدان نبرد بدل کند.
نظر شما