پروژه پلنگ ایرانی شامل نصب گردنبند ردیاب ماهواره ای روی پنج قلاده پلنگ و مطالعه رفتار آن‌ها در بازه زمانی یک ساله است. گردنبندها یک سال پس از نصب، خود به خود می‌افتند و حیوان به زندگی عادی خود ادامه می‌دهد.

جزئیات کامل مرگ ماده پلنگ تندوره
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

برنا، بردیا، برزو، کاوه و ایران، عنوان پنج پلنگی است که از مهر ۹۳ تا آذر ۹۴ در پارک ملی تندوره زنده گیری شدند و پس از نصب گردنبند، در زیستگاهشان رها شدند. مهرماه امسال، گردنبندهای برنا و بردیا پس از یک سال از گردنشان جدا شد و عملکرد موفق گردنبندها را نشان داد. علاوه بر آن، اطلاعات کاملاً از نحوه رفت و آمد و شکار این گونه نیز در اختیار محققان گذاشت. در ادامه این پروژه، ۱۵ آذرماه، پلنگ پنجم که یک پلنگ ماده بود، زنده گیری شد و کار نصب قلاده روی حیوان به انجام رسید. این پلنگ پنجم که «ایران» نامگذاری شده بود، ۱۱ بهمن ماه، به دلایل نامعلومی تلف شد!
با اعلام مرگ این ماده پلنگ موجی از گمانه زنی ها، درباره چرایی مرگ این پلنگ در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به راه افتاد.
دکتر محمدصادق فرهادی نیا، که پیش از این در گفت و گو با خبرنگار قدس اعلام کرده بود بزودی اطلاعاتی را درباره مرگ «ایران» اعلام خواهد کرد، توضیحات کاملی را درباره مرگ پلنگ قلاده گذاری شده، منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از آن توضیحات است:

 فرضیات متعدد مرگ ماده پلنگ
از روز ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ که در جاده جندق شاهرود ایمیل مرگ قلاده شماره ۳۶۳۴۹ مربوط به ایران، تنها ماده پلنگ ایرانی مجهز به ردیاب ماهواره ای در پارک ملی تندوره را از طریق ماهواره دریافت کردیم، امیدوار بودیم که قلاده را از سرش درآورده باشد.
پلنگ‌ها گردن قطوری دارند که بستن گردنبند بر گردنشان کمی دشوارتر از سایر گربه سانان است تا بر اساس تجربه و مهارت قبلی، بتوان به صورت مناسبی آن را نصب کرد.
از محیط بانان پارک ملی تندوره خواستیم که به نقطه اعلام شده با جی پی اس برای کنترل وضعیت ایران بروند. حدود ساعت چهار بعدازظهر آقای سلحشور، رئیس زحمتکش پارک ملی تندوره تماس گرفت و با ناراحتی خبر از مرگ «ایران» داد. با محیط بانانی که در محل بودند تماس گرفتیم و آن‌ها با ناراحتی موقعیت را توصیف کردند…. و این آغاز تلاش گسترده ای بود برای یادگیری ما، البته در میان هجمه‌های فراوان علاقه‌مندان و دلسوخته‌های پلنگ در گروه‌های مجازی!

 روش استانداردی برای زنده گیری داشتیم؟
دو نوع از چهار نوع تله اصلی در دنیا برای زنده گیری گربه سانان بزرگ بیشتر کاربرد دارد، که یکی تله قفسی و دیگری تله کمندی است. تله قفسی فوق العاده خطرناک بوده، شانس پایینی دارد و باعث آسیب جدی به ستون فقرات، پنجه‌ها و دندان‌های نیش جانور می‌شود.
امروزه توصیه می‌شود از این نوع تله فقط در شرایط اضطرار استفاده شود. در سال‌های اخیر در چند نوبت برخی کارشناسان در ایران از این نوع تله برای زنده گیری پلنگ‌ها استفاده کرده اند، هرچند که از سرنوشت آن پلنگ‌ها خبری در دست نیست.
دومین نوع، تله کمندی است که بسیار ایمن، کارآمد ولی نیازمند آموزش جدی پیش از اجرای این برنامه است. این تله‌ها هیچ گونه آسیبی به جانور نرسانده ولی نباید چندان تبلیغ شوند، چون شکارچیان متخلف می‌توانند با استفاده از آن‌ها پوست پلنگ را سالم به دست بیاورند. تابحال هشت پلنگ در ایران با استفاده از این روش زنده گیری شدند که شامل پنج مورد در تندوره، دو مورد بافق توسط پروژه یوزپلنگ آسیایی و یک مورد تازه قلعه خراسان شمالی بود.
هیچ یک آسیب در دندان‌ها نداشته، پنجه‌های هیچ یک آسیبی ندیده، مشکل عضلانی پیدا نکردند و در کل هیچ مشکلی در سلامت آن‌ها به علت گرفته شدن با این نوع تله ایجاد نشد.
گزارش کالبدگشایی «ایران» پلنگ ماده ایرانی تندوره نیز که در تاریخ ۱۶ بهمن در فاصله زمانی ۱۰:۳۰ تا ۱۳:۳۵ به سرپرستی دکتر فرهنگ ساسانی از دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و دکتر استفان استروفسکی از انجمن حفاظت از حیات‌وحش و با نظارت دکتر محمدمهدی دهقان و دکتر امیر رستمی از دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در کلینیک تخصصی حیات‌وحش پارک پردیسان، سازمان حفاظت محیط‌ زیست انجام شد؛ موید همین واقعیت در مورد پلنگ تلف‌شده موسوم به «ایران» است. داروهای به کار رفته در این پروژه، از بهترین و رایج ترین داروهای بیهوشی در دنیاست که فاصله دوز تأثیرگذار و دوز کشنده آن‌ها بسیار بالاست، حجم بسیار پایین دارند، تاثیر سریع داشته و از همه مهمتر قابل بازگشت هستند.

 آیا پلنگ تلف شده بیش از حد جوان بود؟
در صورت نصب ردیاب روی پلنگ‌های جوان به دلیل سرعت رشد بالای آن‌ها، در صورت محکم و تنگ بودن قلاده، می‌تواند باعث ایجاد مشکل بلع یا سختی تنفس شود.
در دنیا مطالعات مختلف بسته به هدفی که دارند، سنین مختلف را رصد می‌کنند. به عنوان مثال در بزرگ‌ترین پروژه ای که در زمینه پلنگ برفی در آسیای مرکزی درحال اجراست، هشت فرد از ۱۷ پلنگ برفی که زنده گیری شده است، کمتر از ۳ سال سن داشته اند و یا اخیراً دانشجویی در آفریقای جنوبی پایان نامه دکتری خود را با نصب ردیاب روی نزدیک به ۲۰ پلنگ نابالغ برای بررسی قلمرویابی آن‌ها به پایان رساند. ما در این پروژه، در پروتکل نصب ردیاب، ۲ سال را پایین‌ترین سن برای نصب قلاده برای خود تعیین کردیم. ایران سه ساله بوده و مشکل سنی برای نصب ردیاب نداشت.

 آیا گردنبند زندگی ایران را مختل کرده بود؟
ثبت وضعیت زیستی این جانور از زمان نصب ردیاب تا زمان مرگ و مشاهدات کالبدگشایی نشان داد که «ایران» طی دو ماهی که ردیابی شده، هیچ مشکل تنفسی نداشته است.
این حیوان نیمی از پارک ملی تندوره را پیموده و پس از مهاجرت داخل منطقه‌ای به نقطه اولیه خود بازگشته است. طی دو ماه «ایران» حداقل ۶ بار تجربه شکار موفق داشته از جمله یک قوچ بزرگ جثه یکی از ۶ شکار بزرگ این حیوان بوده است.
در زمان مرگ، معده این حیوان پر از مو و استخوان بوده که طبیعتاً نشان دهنده آن است که «ایران» مشکل بلع نداشته است.
این نه فقط در مورد ایران، بلکه در مورد سایر پلنگ‌های ایرانی دارای ردیاب نیز صادق است. برنا، بردیا و برزو بیش از یک سال گردنبند خود را حمل کرده و مشاهدات مستقیم نشان از سلامت ظاهری و کمبود وزن نداشتن نسبت به زمان زنده گیری دارد.

 گردنبندها سنگین هستند؟
محققان گزارش کرده‌اند که ۱ تا ۳ درصد وزن یک جانور می‌تواند وزن گردنبند ردیاب باشد. گردنبند این پروژه و به طور اخص گردنبند «ایران» حدوداً ۶۴۰ گرم وزن دارد و این بدان معناست که گردنبند کمتر از ۱ درصد وزن برنا (نخستین پلنگ نر ایرانی در پارک ملی تندوره که مجهز به ردیاب ماهواره‌ای شد) و کمتر از ۲ درصد وزن «ایران» بوده است.
به منظور رعایت مسایل ایمنی و در نظر گرفتن شرایط جانور، وزن گردنبندهای این پروژه کمتر از نیمی از حد مجاز بوده است. به عنوان مثال، گردنبندهای نصب شده روی دو یوز در بافق یزد در سال ۱۳۸۶، حدودا ۴۰۰ گرم وزن داشتند که با توجه به وزن حدوداً ۳۰ کیلوگرمی یوزها، کمتر از یک و نیم درصد وزن جانور را شامل می‌شد.

 علت مرگ ایران چه بود؟
در محل یافته شدن لاشه پلنگ، رد پلنگی درشت تر روی برف دیده می‌شد و در چند نقطه آثار درگیری و دنبال کردن نیز دیده شد. لاشه یک قوچ بالغ نیم خورده نیز در نزدیکی محل مرگ یافت شد.
موهای گردن جانور کمی بهم خورده و علایمی دال بر آسیب دیدگی مهره‌های گردن مشاهده می‌شد.
لاشه پس از دو روز به تهران و سازمان محیط زیست منتقل شد. پلنگ برای انجام رادیوگرافی و سی تی اسکن به دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران منتقل شده و بعد از انجام بررسی‌های اولیه، شکستگی مهره‌های گردنی ۲ تا ۵ مشخص شد و علت مرگ ناگهانی شکستگی مهره‌های گردنی و به طور خاص مهره ۳ گردنی و درگیری ناگهانی نخاع تشخیص داده شد. لاشه دوباره به سازمان محیط زیست منتقل شد تا زیر نظر بهترین متخصصین ایرانی و خارجی کالبد گشایی در کلینیک حیات وحش پارک پردیسان صورت گیرد.
در کالبدگشایی دکتر استروفسکی و همکارانش تأیید کردند که مهره‌های ۲ تا ۵ گردن در بخش چپ شکسته و اثر دو دندان نیش با فاصله حدوداً ۵ سانتیمتر هم روی مهره‌ها و بسیار محدود روی پوست وجود دارد.
ادامه ردیابی‌ها در محل درگیری و نصب مجدد دوربین تله‌ای نشان داد که یک پلنگ نر بالغ درشت جثه در محل حضور داشته و ماده را کشته است.
حضور قوچ نیم‌خورده با این درگیری مرتبط می‌باشد. در گزارش کامل کالبد گشایی به صراحت ذکر شده است که: «توانایی شکار، توانایی بلع تکه‌های استخوان، فقدان تورم و جراحت‌های عضلانی و جلدی در محل گردنبند و شرایط فیزیکی مناسب احتمال اینکه گردنبند باعث ضعیف شدن جانور شده یا مستقیماً باعث مرگ جانور شده است، را رد می‌کند.»

 آیا این مرگ طبیعی است؟
همان طور که بره ها، بزغاله‌ها و توله‌ها در طبیعت دیده می‌شوند، برخلاف آن‌ها مرگ و میر بندرت مشاهده می‌شود. بسیاری از محیط بانانی که در بهترین زیستگاه‌های پلنگ خدمت کرده اند، در عمر حرفه ای خود شاید ۲ تا ۳ بار هم لاشه پلنگ ندیده باشند.
شاید گمان کنیم که سختی یافتن لاشه گوشتخواران بیش از علفخواران است، ولی حتی برخلاف تصور عمومی لاشه علفخواران را هم نمی توان به سادگی یافت.
با این تفاسیر، آیا مرگ «ایران»، برخلاف نظر عده ای که تلاش در غیر طبیعی یا ناموجه جلوه دادن آن داشتند، غیرطبیعی است؟ این یافته‌ها نشان می‌دهد که اگرچه پلنگ‌های ماده بالغ داخل مناطق حفاظت شده مانده و زادآوری می‌کنند، ولی همنوعانشان می‌توانند بیش از انسان عامل ازبین رفتنشان شوند.
مرگ ایران صرفاً یک رخداد طبیعی است که شاید در کشور ما هیچ کس تابحال از آن مطلع نبوده ولی درعین حال در میان پلنگ‌ها شایع و گسترده است و به ما نشان داد: مرگ و میر گسترده ماده‌ها توسط همنوعان در ایران نیز محتمل است.
اینکه بگوییم چون ما در طبیعت لاشه پلنگ نمی‌بینیم پس چنین اتفاقی هم هیچ وقت رخ نمی‌دهد، یک حرف غیر مستند از نظر علمی است چرا که: ۱- در طبیعت بندرت کسی لاشه پلنگ می‌بیند ۲- اگر لاشه‌ای هم دیده شود معمولاً هیچ گاه دقیق و علمی مورد کالبدگشایی قرار نمی‌گیرد ۳- اگر ما موارد مرگ و میر طبیعی پلنگ‌ها را قبول نکنیم، احتمالاً باید بگوییم که کوه‌های توچال هم ۲۰ پلنگ دارد، چون ظاهراً پلنگ‌ها نمی‌میرند، مگر آنکه قلاده داشته باشند!

 آیا ردیابی پلنگ‌ها یک اولویت است؟
بیش از نیم قرن است که بیش از ۲۵۰ پلنگ در سرتاسر دنیا مجهز به ردیاب شده اند. متأسفانه ایران با توجه به آنکه جمعیت عظیمی از زیرگونه پلنگ ایرانی را میزبانی می‌کند، تازه وارد این عرصه شده و این را باید کم کاری زیست شناسان و علاقه‌مندان دانست.
دانش زیست شناسی حفاظت به گستردگی از ابزار نصب ردیاب‌ها استفاده می‌کند و پرسشی که امروزدربرابر ما قرار دارد، آن است که آیا ما هم می‌خواهیم مسیری را که دنیا نیم قرن پیش آغاز کرد دنبال کنیم یا همچنان می‌خواهیم در خیالات و تصورات خود غوطه ور بمانیم و خیال کنیم که پلنگ را می‌شناسیم؟ آنچه ما امروز درباره پلنگ در ایران می‌دانیم، بیش از واقعیت مبتنی بر تصورها و حدسیات است. نتایج ردیاب‌های نصب شده روی پلنگ‌ها اطلاعاتی کاملاً متناقض با تصورات ما نشان می‌دهند. ما وظیفه خود می‌دانیم در مجالی جداگانه یافته‌های خود را بتدریج در اختیار عموم قرار دهیم، با این حال صرفاً یک مثال از یافته‌های مقدماتی نشان از آن دارد که پلنگ‌های ایرانی برخلاف تصوری که متأسفانه به گستردگی نیز رواج داده می‌شود به سالی ۶۰ طعمه نیاز نداشته و پلنگ‌های دارای ردیاب در تندوره که از پرطعمه‌ترین مناطق کشور است، درسال حدوداً ۷۰ درصد این رقم شکار می‌کنند.
این یعنی اینکه هر منطقه می‌تواند ۳۰ درصد بیش از برآورد فوق پلنگ داشته باشد. مثال‌های متعددی از این تناقض‌ها در پیشگویی‌های علاقه‌مندان به محیط زیست وجود دارد که به هیچ وجه داده‌های دست اول ما آن‌ها را تأیید نمی کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • کریم شالی ۰۶:۵۲ - ۱۴۰۲/۱۲/۲۸
    0 0
    الان چند پلنگ ماده در تندوره وکل ایران وجود دارد اگر کم هستن نباید از طریق گسترش در داخل اسارت اقدام کرد.همچنین یوزپلنگ که مانند ببر ایرانی منقرض نشوند این کار که ضرری ندارد که چند پلنگ ماده در قفس تکثیر کنیم
  • ؟ ۲۳:۲۵ - ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
    0 0
    جنس ماده حیوانات حساس‌تر و آسیب‌پذیرند چون زایمان و بزرگ کردن توله‌ها به عهده حیوان ماده است و نباید فشار و استرس به آن وارد شود و نباید ابزار پژوهش و مطالعه محیط‌بانان یا حامیان محیط زیست باشند.