به گزارش قدس آنلاین، مشهد نقشی مهم و کلیدی در جریان پیروزی انقلاب داشت. مردم مشهد در اتفاقات مختلف علیه استکبار رژیم پهلوی و جنایات آن واکنش نشان دادند و در افشای چهره خونریز این حکومت نقش مهمی داشتند. در این باره با علی اصغر نعیم آبادی عکاس و فیلمبردار دوران انقلاب و از حاضران واقعه دی ده مشهد گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
قدس آنلاین: ابتدا به حضور مردم مشهد در وقایع مختلفی که منجر به پیروزی انقلاب شد بپردازید
نعیم آبادی: حضور مردم مشهد در انقلاب را میتوان به چند مرحله تقسیم کرد؛ در مرحله اول هنوز آگاهی چندانی بین مردم وجود نداشت و فشار از سوی ساواک روی مردم بسیار بالا بود. مشهد به واسطه حوزه علمیه و مبارزاتی که علیه رضاشاه داشت، جزو شهرهایی بود که دولت شاهنشاهی آن را به شدت تحت کنترل قرار میداد. این کنترلها و فاصلهای که بین مردم و امام به واسطه تبعیدشان اتفاق افتاده بود موجب شده بود تا پیام امام خیلی وقتها به طور کامل به گوش مردم نرسد. این روند ادامه داشت تا سال 1355 و آغاز سخنرانیها و روشنگریهای مقام معظم رهبری، آیتالله واعظ طبسی و شهید هاشمی نژاد که موجب شد شور انقلابی بین مردم شکل بگیرد. در مشهد اغلب فعالیتهای انقلابی در خفا اما با برنامه ریزی و هدایت علما صورت میگرفت.
قدس آنلاین: برویم سراغ محرم سال 1357 که از روزهای مهم تاریخ انقلاب در مشهد به شمار میرود..
نعیم آبادی: با شروع محرم و برگزاری مجالس عزاداری، جلوه مبارزات مردم مشهد شکل تازهای به خود گرفت و نقطه اوج این مبارزات را میتوان در تاسوعا و عاشورای حسینی به وضوح دید. اتفاقات یزد، قم و تبریز هم مردم را نسبت به جنایات رژیم پهلوی آگاه کرده بود و پیامهای امام نیز به گوش مردم رسیده بود. در تاسوعای آن سال به نوعی خط قرمز رژیم را زیرپا گذاشتیم. در راهپیماییهای پیش از این ما اجازه نداشتیم مستقیما علیه شاه، آمریکا و اسرائیل شعار بدهیم اما امام در راهپیماییهای سراسری روز تاسوعا اجازه شعار مرگ بر شاه، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را به طور رسمی صادر کردند. جمعیت حاضر در تظاهرات مشهد بسیار زیاد و منسجم بود؛ مردم از شهرستانهای اطراف خود را به مشهد رسانده بودند و حضور دستهها و هیئات عزاداری نیز شکوه حضور مردم را بیشتر میکرد. تمام جمعیت یکصدا و به طور واحد شعار میدادند و با آگاهی کامل نسبت به جنایات رژیم به میدان آمده بودند. من در کنار آقای صفایی که هدایت کننده شعارهای مردم بود ایستاده بودم و فیلمبرداری میکردم و به وضوح شاهد سیل جمعیت مردم بودم. مردم شعار میدادند و پا میکوبیدند و انگار زمین زیر پای آنها میلرزید. سیل جمعیت به سوی حرم و محل سخنرانی روانه شد. مقام معظم رهبری آن روز به روشنگری پرداختند و سخنرانی آتشین و قرایی را ایراد کردند که انگیزه مردم را برای مبارزه علیه رژیم پهلوی بیش از پیش افزایش داد. بعد از سخنرانی رهبری، قطعنامهای توسط آیتالله واعظ طبسی قرائت شد که ده بند داشت. مهمترین نکته این قطعنامه، اعلام رسمی خلعیت شاه و برپایی نظام جمهوری اسلامی بود. این قطعنامه در آن شرایط خفقان و فشار اتفاق بسیار مهمی به حساب میآمد. هنوز دولت و وزرای پهلوی روی کار بودند و روی شهرها و نیروهای نظامی تسلط کامل داشتند، در چنین شرایطی قرائت این قطعنامه و اعلام خلعیت شاه بسیار تاثیرگذار بود.
قدس آنلاین: درخصوص فشار رژیم پهلوی و خفقان آن دوران بیشتر بگویید...
نعیم آبادی: سلطه و کنترل ساواک بر مردم آنقدر زیاد بود که حتی پیش از انقلاب در حرم دفتری مخصوص داشتند که روبهروی پنجره فولاد بود و بر برنامههای مذهبی مستقیما نظارت میکردند. مردم به شدت از ساواک و نیروهای رژیم میترسیدند و حتی در جمعهای صمیمانه خود نیز احتیاط میکردند. برای مثال اگر به جای شاهنشاه آریامهر میگفتیم شاه، کلاهمان پس معرکه بود!
قدس آنلاین: به تاسوعای سال 57 در مشهد برگردیم...
نعیم آبادی: راهپیمایی در عصر روز تاسوعا به پایان رسید و در پایان، از مردم برای حضور در صحن انقلاب و خطبه خوانی شب عاشورا دعوت شد. این برنامه نیز یکی از شاهکارهای مقام معظم رهبری بود. این مراسم خطبه خوانی تا پیش از این توسط والی یا استاندار برگزار میشد، مسوولان لشکری و کشوری نیز در این مراسم حضور پیدا میکردند و بعد از سخنرانی کوتاهی در مورد
عاشورا، سخنران به مدح گویی از سلطنت و بقای رژیم پهلوی میپرداخت. بعد از این مراسم نیز حاضرین به صحن انقلاب میرفتند و بعد از نماز، مراسم شمع گردانی با حضور مردم برگزار میشود. خطبهای که در این مراسم خوانده میشد را به نام سلطان زمان میخواندند و رسم و رسومات سلطنتی در این مراسم نیز وجود داشت. اما در شب عاشورای سال 1357 انقلابیون قرار بود خطبه را قرائت کنند. رجل سیاسی و دولتی نیز که از قبل به این مراسم دعوت شده بودند، به نوعی در عمل انجام شده قرار گرفتند و میان مردم حضور پیدا کردند. ما هم مراقب بودیم که مانع حضور مردم در مراسم نشوند. یکی از انقلابیون سیمهای مربوط به سیستم صوتی مراسم رژیم که در رواق درحال برگزاری بود را قطع کرد تا فقط صدای انقلابیون حاضر در صحن شنیده شود. رجل سیاسی رژیم پهلوی نیز با دیدن جمعیت بالای مردم و شعارها، به نوعی در بین جمعیت حل شده بودند و ته دلشان خالی شده بود و جرات نداشتند اقدامی انجام بدهند. خطبه رهبری در صحن شروع شد و جمعیت بیشمار مردم در سکوت محض فرو رفت و همگی سراپا گوش شده بودند تا سخنان قرا و آتشین مقام معظم رهبری را بشنوند. درست دو ماه و دو روز پیش از پیروزی انقلاب بار دیگر بحث خلعیت شاه و برپایی نظام جمهوری اسلامی با صراحت و قطعیت بیان شد. در همین حین، خبر رسید که در میدان شهدا مردم درحال پایین کشیدن مجسمه شاه هستند... با شنیدن خبر پایین کشیدن مجسمه شاه، خود من بسیار وحشت کردم. همانطور که گفتم، فشار امنیتی و روانی بسیاری روی مردم بود و تا پیش از این مردم جرات نداشتند در خلوت علیه شاه چیزی بگویند. به میدان شهدا رفتم تا ماجرا را از نزدیک ببینم. میدان چندان شلوغ نبود و عدهای مشغول پایین کشیدن مجسمه بودند. در ان زمان دیدم که طنابی به مجسمه بستهاند و با ماشین آن را میکشیدند. بعدا باخبر شدیم که مردم بعد از میدان شهدا نیز به سراغ میدان تقی آباد، بیمارستان قائم، بیمارستان امام رضا و هنرستان رضاشاه در نخریسی رفته بودند و مجسمهها را انداخته بودند. این اتفاقات نشان دهنده سقوط شاه در شهر مشهد پیش از پیروزی انقلاب بود!
قدس آنلاین: واقعه عاشورای سال 1357 چطور اتفاق افتاد؟
نعیم آبادی: جمعیتی که در راهپیمایی روز عاشورا حضور داشتند مافوق تصور بود. حضور مردم شهرستانهای مختلف، هیئات مذهبی و مجسمههای واژگون شاه شور عجیبی به مردم داده بود. سخنرانی و قرائت قطعنامه در حرم دوباره توسط مقام معظم رهبری، آیتالله طبسی و شهید هاشمی نژاد صورت گرفت و جمعیتی که برای شنیدن سخنان این سه بزرگوار جمع شده بودند بسیار بالا بود.
قدس آنلاین: یکی از سندهای جنایات رژیم پهلوی حمله به بیمارستان امام رضا بود. در این مورد بیشتر توضیح بدهید.
نعیم آبادی: بعد از روز عاشورا که بیستم آذربود، جنایت حمله به بیمارستان امام رضا در 23 آذرماه رقم خورد. پزشکان و پرسنل درمانی بعد از واقعه بیمارستان شش بهمن تحصن کرده بودند. علاوه بر این، اقدامات مردم در تاسوعا و عاشورا و شعارهایی که علیه شخص شاه سر داده بودند موجب شده بود تا نیروهای تحت امر رژیم از سوی بالادستیهای خود تحت فشار قرار بگیرند و اقدام به حملهای سرکوبگرانه بکنند. از طرفی نظام پزشکی خدمات خود را به نیروهای ساواک و ارتش قطع کرده بودند. ساواک به شدت با مجروحان برخورد میکرد و کارکنان بیمارستانها را مجبور کرده بود تا نام و نشانی مجروحان را به انها اطلاع بدهند تا پیش از درمان زخمیها به آنها حمله کرده و دستگیرشان کنند. در روز بیست و سوم آذرماه بزرگترین جنایت رژیم پهلوی علیه مردم مشهد اتفاق افتاد. در محیط بیمارستان که حتی بوق زدن در نزدیک آن ممنوع است و به آرامش احتیاج دارد، عدهای نیروهای از تحت فرمان رژیم که از ارازل و اوباش بودند، با حمایت ارتش همراه با تانکها و نفربرها به زور وارد بیمارستان شدند. نیروها با شقاوت تمام به بخش اطفال، که بیگناه ترین و مظلومترین بودند حمله کردند. حتی وقتی من به محل بیمارستان رسیدم شاهد بودم که به ماشینهای همراهان بیماران نیز رحم نکرده بودند و شیشههای ماشین را با خشم و کینه شکسته بودند و لاستیک ماشینها را پاره کرده بودند. حتی آجر به سمت پنجرههای بخش اطفال پرت کرده بودند. فیلمهای این اتفاقات را هنوز دارم و هنوز هم آثار آن قابل مشاهده است. کودکان سرم به دست، مادران و بچههای وحشت زده، تختهایی که چپه شده بودند، کمدهایی که وارونه شده بودند... محشری در بیمارستان به پا کرده بودند! من به محض باخبر شدن از این اتفاق با دوربینم به سمت بیمارستان رفتم و وقتی رسیدم اتفاقات تازه شروع شده بود و از صحنههای تقابل میان مردم و نیروهای رژیم فیلم گرفتم . وحشت و ترسی که به جان مردم و کادردرمانی افتاده بود غیرقابل وصف است. روز بعد، بیمارستان به نمایشگاهی از شقاوت و وحشیگری رژیم بدل شد؛ مردم از سطح شهر خود را بیمارستان رسانده بودند و با
چهرهای شاخص انقلاب خودشان را به بیمارستان رساندند و با رشادت و شجاعت از میان نیروهای ساواک و ارتش عبور کردند و بعد از این، نیروها کمکم عقب کشیدند و بیمارستان در اختیار انقلابیون قرار گرفت. این اتفاق از جمله اقدامات تاثیرگذار روحانیون و علما در دوران انقلاب بود. لازم به ذکر است که مقام معظم انقلاب و دیگران سران انقلابی با خشونت از سوی مردم به شدت مخالف بودند. به خاطر دارم که برخی از مردم افشین نامی را که با نیروهای رژیم پهلوی همکاری داشت شناسایی و به او حمله کرده بودند. این نشان دهنده خشم ملت بود، اما برخلاف خواست نیروهای انقلاب بود. در موقعیتی مشابه آیتالله خامنهای به سرعت واکنش نشان داده و مانع اقدام مردم شده بودند... . بعد نیست به ماجرای رفتن ایشان از مشهد نیز اشاره بکنم. شاید کمتر کسی به آن اشاره کرده باشد. ایشان عضو شورای انقلاب بود و در ابتدا از رفتن به تهران ممانعت میکرد. اما بعد از پیغام امام (ره)، عازم تهران شدند. هنگام خداحافظی و وداع نیز مدام به ما دلداری میدادند و میگفتند که من برمیگردم. حضور ایشان بسیار برای مردم مشهد امیدبخش بود و به همین دلیل رفتنشان در آن دوران برای ما سنگین بود.
قدس انلاین: درمورد اقدامات خودجوش مردم مشهد نیز نکاتی را بفرمایید.
نعیم آبادی: اقدامات خودجوش مردمی در مشهد بسیار بود، در بحبوحه حمله نیروهای پهلوی به مردم، عدهای از پزشکان خانههای امنی را برای مداوای مجروحان در نظر گرفته بودند تا از شناسایی ساواک در امان بمانند. از طرفی تمام اقشار جامعه در ان دوران به تحصن پیوسته بودند، ان هم بدون فشار و اجبار. حتی دادگستری و شرکت نفت ما تعطیل شده بود. این مردم بودند که خودشان داعیه انقلاب داشتند و خودجوش از انقلاب حمایت کردند. یکی دیگر از اتفاقات ناگواری که در ان دوران رخ داده بود، شهادت محسن کاشانی بود. ایشان در یکی از شهرستانها به خدمت سربازی رفته بود. روزی با ورود به غذاخوری موفق میشود فرمانده سفاک نظامی و همراهانش را با شلیک گلوله از بین ببرد و فرار کنند اما در بیابانها او را پیدا کرده و به شهادت رسانده بودند. بعد از بازگشت پیکر ایشان به مشهد شوری بین مردم راه افتاد و برای تشیع جنازه این شهید راهپیمایی پرشوری از سر گرفته شد که مردم در آن یکصدا شعار میدادند و جنایت رژیم را محکوم میکردند. درست به خاطر دارم که مردم به خاطر این شهید چطور گریه میکردند و شعار میدادند. اینها خود مردم بودند که خودشان به صورت خودجوش به میدان آمده بودند، بدون آنکه کسی به آنها بگوید باید چه کار کنند...
خبرنگار: محدثه مودی
نظر شما