"بالاخره می‌آید" قصه آشنای زیارت و حاجت طلبیدن است؛ قصه آشنای عشق و امید.  این داستانک را "فاطمه عامل نیک" نوشته و " شیما بهاردوست" خوانده است. 

پادکست | قصه‌های زیارت؛ بالاخره می‌آید

"تا پاهایش را دراز می‌کند، پیرمرد همانطور که روی چهارپایه نشسته و تسبیح می‌چرخاند با عصا اشاره می‌کند که:
- عیبه
مصطفی هم انگار لج داشته باشد، کامل خودش را پهن می‌کند، کف صحن که:
- پس کی می‌ریم خونه؟..."

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha