روزنامه اعتماد در یک یادداشت به قلم تهیهکننده فیلم مستند «رخ» نوشت: این روزها هرکاری سخت شده است و اگر آن کار در حوزه فرهنگ و هنر باشد سختتر! سختتر از آن هم میشود اگر در حوزه سینما و فیلمسازی باشد و «سختترین» است اگر سرمایهگذاری در حوزه فیلم مستند و سینمای به اصطلاح هنری باشد. شاید ذائقهها دیگر تغییر کرده و مردم سلیقهشان «مفتبر» ها و «هفتاد-سی» ها شده باشد یا مدیران فرهنگی علاقهشان «هتل» ها باشد، چون ظاهراً از این "کلیپها" بیشتر میتوان پول درآورد. اما اینطور نیست! کافی است تا افق دیدمان را کمی از اطرافمان دورتر ببریم به سینمای جهان و نگاهی دقیقتر بیندازیم تا ببینیم این صنعت به کجا میرود. ببینیم دیگر در سینمای اکران تمایزی بین فیلم داستانی، مستند یا انیمیشن نیست و این ذات سینماست که اهمیت دارد و ما این باور و اعتماد به نفس را داشتیم که از فیلم مستند هم میتوان پول درآورد و به ذات هنر احترام گذاشت.
امروزه در دنیای سینما و حتی بخش صنعت و سرگرمیاش به این نتیجه رسیدهاند که از فیلم مستند اگر از سایر گونهها بیشتر نشود، پول درآورد قطعا کمتر از آن نیست. سرمایه فیلم «رخ» تمام و کمال از بخش خصوصی تامین شد و اگر کسی که این متن را میخواند فیلم را دیده باشد، حتما متوجه سرمایهگذاری بزرگ و عظیمی که نسبت به یک فیلم مستند یا حتی جدیتر در کل سینمای مستند ما شده است، میشود. ما یک ریال از بخش دولتی پول وارد این ساختار نکردیم که البته نه حسن است و نه ایرادی دارد، اما حداقل خود را شایسته تشویق از سیستمی که بخش خصوصی را دعوت به حضور در فرهنگ میکند، میدانستیم و میدانیم اما به نظر فستیوالهای جهانی درکشان از مدیران فرهنگی داخلی بیشتر میرسد و جدیتر قدردان مفهوم تهیهکنندگی و سرمایهگذاری بخش خصوصی هستند. هدف غر زدن نبود، چون «رخ» آنگونه که شایستهاش است تا امروز دیده شده و قطعا در ادامه زیستش بیشتر هم به سفرهایش ادامه خواهد داد.
ما سرمایه فیلممان را با طراحی مناسب در پخش و جذب اسپانسرهای فرهنگی همچون «لمیز» در آوردیم. هدف از این نوشته «پز» دادن نیست. میخواهم بگویم از فیلم فرهنگی و مستند هم میتوان نان به سفرههایمان ببریم و احتیاج به کارهای عجیب نیست البته فکرکردن، برنامهریزی فرهنگی و تعقلگرایی همیشه بخش سخت ماجرا برای ماست. ساخت فیلم «رخ» در بحبوحه کرونا شروع شد. من و سام کلانتری سالها پیش سابقه همکاری مشترک در فیلمی به نام «امپراتور» داشتیم و بعد از آن هرکدام در کنار دوستی به مسیر حرفهایمان در ساختارهای مختلف ادامه دادیم. من در پروژه فرش ایرانی و «شیرین» در کنار عباس کیارستمی بودم و در ادامه در پروژههایی از طراحی تیتراژ تا پوستر فیلمها با رضا میرکریمی و افراد دیگر همکاری کردم. سام هم به مسیر کارگردانی و فیلمسازی جدی و حرفهایاش عاشقانه ادامه داد. بارها میخواستیم ساخت «رخ» را شروع کنیم که یا به علت درگیری سام یا شلوغی و سفرهای طولانی من به تاخیر افتاد تا زمانش رسید و شد آنچیزی که اکنون در پلتفرم «هاشور» اکران شده است. خودمان که دوستش داریم، اما این پنجاهدرصد ماجراست! امیدوارم شما هم این فیلم را که سعی کرده برای شناساندن یک هنرمند مرزها و کلیشههای رایج را بشکند، دوست داشته باشید.
نظر شما