گوشی در دستم است، بیهدف صفحه را بالا و پایین میکنم. از سفری رویایی گرفته تا کتابی که تازه چاپ شده، همه چیز فقط یک چیز را فریاد میزند: «تو کافی نیستی.» هر بار که چشمم به عکس جدیدی میافتد، مثل این است که مسابقهای ناتمام در ذهنم آغاز میشود. مسابقهای که برندهاش هرگز من نیستم.
اما چرا این حس به وجود میآید؟ شاید به این دلیل که در دنیای امروز، اینترنت و شبکههای اجتماعی به آینههایی تبدیل شدهاند که مدام خودمان را در آنها نگاه میکنیم، اما تصویری که میبینیم، همیشه تار یا ناقص است. مقایسه بیپایان با دیگران، چه سلبریتیها و چه آدمهای عادی، باعث میشود احساس کنیم به اندازه کافی خوب یا موفق نیستیم. این مقایسهها، مثل خورهای آرام، اعتمادبهنفس ما را میخورند و آرامش درونیمان را از ما میگیرند.
اما یک روز خاص، که باید در زندگی هر کسی اتفاق بیافتد، ذهنم بازی را متوقف کرد. تلفن را کنار گذاشتم و نگاهی به خانه انداختم؛ به گلهای گوشه اتاق که ماههاست آبیاریشان میکنم، به کتابی که چند صفحهاش را خواندهام و گوشه میز جا مانده است، و حتی به چای نیمهگرمی که بوی عطرش همچنان مشامم را نوازش میدهد. یک حقیقت ساده و روشن را حس کردم: آرامش، هرگز در جایی بیرون از خودم نیست؛ آرامش، همینجا بود، در همین لحظه.
شاید برای اولین بار فهمیدم که زندگی، مسابقهای نیست که بتوان آن را با دیگران سنجید. زندگی ما، مجموعهای از لحظات ساده و زیبایی است که اغلب از دیدمان پنهان میمانند. گلهایی که رشد میکنند، خندهای که با دوستان یا خانوادهمان به اشتراک میگذاریم، یا حتی وقت گذراندن با خودمان در سکوت.
برای پیدا کردن این آرامش گمشده، باید دست از مسابقه برداریم و با خویشتن واقعیمان دوباره آشنا شویم. راهکار چیست؟ شاید سادهتر از آن چیزی باشد که فکر میکنید. اول، یک قانون کوچک برای خود وضع کنید: روزی چند دقیقه، کاملاً با خودتان تنها باشید. بدون گوشی، بدون مقایسه، فقط شما و افکارتان. کاری را انجام دهید که شما را خوشحال میکند—چای بنوشید، کتاب بخوانید، یا فقط به آسمان خیره شوید.
دوم، قدردان لحظات ساده باشید. لازم نیست همیشه به دنبال لحظات بزرگ یا خاص باشید. گاهی یک لیوان چای گرم یا یک قدم زدن کوتاه در پارک میتواند آرامشبخشترین تجربه روزتان باشد.
الهه ضمیری
نظر شما