به گزارش قدس خراسان، عمده مسائل انسان امروز از شهر نشأت میگیرد و در شهر معنا پیدا میکند. «فلسفه سیاسی شهر مدرن» موضوع انتزاعی نیست که صرفاً در لابهلای کتاب های اندیشه سیاسی مانده و اهمیتی در شرایط امروز ما نداشته باشد. بخواهیم یا نخواهیم، رفتارها و سبک زندگی ما، متأثر از ماهیت کلانشهر و پیامدهای شهرنشینی مدرن است. از این رو برای پرداختن به مفهوم زیارت حقیقی یا متعالی به ناچار باید از محیط زیارتی یعنی شهر و مشخصاً برای ما باید از کلانشهر مشهد شروع کرد.
فوکو معتقد است فضا (کلانشهر) فقط کالبدی نیست؛ بلکه میدانی از قدرتهای پراکنده است. در واقع شهرهای مدرن صرفاً برای سکونت شکل نمیگیرند؛ بلکه بیشتر برای نظمدهی به بدنها، رفتارها و مصرف است که ساخته میشوند. شهر مدرن (به سبک فوکویی) جایی است که قدرت در قالب مدیریت فضا (خیابانها، پارکها، مراکز خرید، دوربینهای نظارتی و...) اعمال میشود.
سرمایهداری و تولید فضای شهری
در دهههای اخیر، سرمایهداری در کلانشهرها به خوبی متوجه این نکته شد که خودِ فضا یک کالاست. پس از آن دیگر توسعه شهر صرفاً تابع نیاز زیستی نیست؛ بلکه تابع بازار، سود و گردش سرمایه شده است؛ یعنی شهرها برای جذب سرمایه، گردش مالی، مصرف توریستی و مالکیت زمین توسعه مییابند و نه نیاز شهروندان به سکونت.
اصطلاح معروفی که سرمایهداری در این گونه موارد به کار میبرد، کارآفرینی شهری است؛ یعنی شهر مانند یک شرکت، خودش برای جذب سرمایه «بازاریابی» و «درآمدزایی» میکند.
حالا به سراغ مشهد بیاییم. ویژگیهای اصلی توسعه این شهر در سالهای اخیر چیست؟ گردشگری مذهبی در دهه های اخیر حرم مطهر امام رضا(ع) و رینگ زیارتی آن را به محور گردش مالی شهر تبدیل کرده است؛ هتلسازی انبوه، مراکز خرید بزرگ و حتی در دوردستترین نواحی، مجتمعهای آبی فراوان که تبلیغاتشان هر روز در سطح شهر قابل مشاهده است.
شاید بپرسید اشکال کار چیست؟ اشکال کار اینجاست که وقتی مدل اقتصاد شهری به سمت فضافروشی و هوافروشی میرود، مدیریت شهری و همه ارگانهای خدماتی و حتی فرهنگی و اجتماعی که باید خودشان را با اقتضائات مالی و قانونی آن شهر هماهنگ کنند، به ناچار دخل و خرجشان را بر همین مبنا استوار کرده و درآمدزایی و جذب سرمایه را هم در همین راستا تعریف میکنند نه رفع نیاز واقعی مردم.
در این حالت قیمت زمین و ملک در مرکز شهر و نواحی متصل به حرم مطهر نجومی شده و طبقه سرمایهدار که بیشترین سهامدار این زمینهاست، با سود ساخت و ساز و پروژههای تجاری خود در سایر مناطق بکر شهری نیز پروژههای مشابه میسازد و ایده فضافروشی را بازتولید میکند.
گذشته از شکاف طبقاتی و تقسیم شهر به مناطق مرکزی مرفهنشین و حاشیهنشین، سرمایهداری که نبض فرهنگ و کالبد شهری را در اختیار گرفته با قدرت و نفوذش ابزارهای کنترلی و نظارتی متناسب با فضای خود را هم تولید و نظم مخصوص به خود را حکمفرما میکند. طبیعتاً در مناطق مرفهنشین و مرکزی، این نظارت شدیدتر (امنیت، نظم بصری، منع دستفروشی و...) و در مناطق حاشیهای کمتر است.
تبدیل زیارت به یک «رفتار کنترل شده»
شهر مشهد نمونهای از تبدیل قدرت معنوی به سرمایه است. شهری که فضاها و داشتههای زیارتیاش به کالا تبدیل و ساختار اجتماعی-فضاییاش نیز دستخوش تغییرات طبقاتی عمیق شده است.
سرمایهداری تلاش میکند تجربه معنوی زیارت را هم به جریان سرمایه تبدیل کند و اصطلاحاً برای خودش دشمنتراشی نکند. برای همین سعی میکند زیارت را به یک «رفتار کنترل شده» تبدیل کند؛ در زمان مشخص، مکان مشخص، نظم مشخص و بدون ایجاد اختلال در اقتصاد شهری.
مشهد امروز یک کلاژ شگفتآور است از «شهر خدا» در دل «بازار انسان»؛ اما پرسش اصلی این است که فعل زیارت و مهمتر از آن، وجود حجت خدا با این بازار چگونه میتواند همانند زمان حیات ظاهری خود، تمدنسازی و فرهنگسازی کند؟ آیا زیارت فعلی مورد تأیید خود امام(ع) و مبانی اسلامی هست یا خیر؟ در شمارههای بعد به این موضوع میپردازیم.
سرمایهداری و تولید فضای شهری
در دهههای اخیر، سرمایهداری در کلانشهرها به خوبی متوجه این نکته شد که خودِ فضا یک کالاست. پس از آن دیگر توسعه شهر صرفاً تابع نیاز زیستی نیست؛ بلکه تابع بازار، سود و گردش سرمایه شده است؛ یعنی شهرها برای جذب سرمایه، گردش مالی، مصرف توریستی و مالکیت زمین توسعه مییابند و نه نیاز شهروندان به سکونت.
اصطلاح معروفی که سرمایهداری در این گونه موارد به کار میبرد، کارآفرینی شهری است؛ یعنی شهر مانند یک شرکت، خودش برای جذب سرمایه «بازاریابی» و «درآمدزایی» میکند.
حالا به سراغ مشهد بیاییم. ویژگیهای اصلی توسعه این شهر در سالهای اخیر چیست؟ گردشگری مذهبی در دهه های اخیر حرم مطهر امام رضا(ع) و رینگ زیارتی آن را به محور گردش مالی شهر تبدیل کرده است؛ هتلسازی انبوه، مراکز خرید بزرگ و حتی در دوردستترین نواحی، مجتمعهای آبی فراوان که تبلیغاتشان هر روز در سطح شهر قابل مشاهده است.
شاید بپرسید اشکال کار چیست؟ اشکال کار اینجاست که وقتی مدل اقتصاد شهری به سمت فضافروشی و هوافروشی میرود، مدیریت شهری و همه ارگانهای خدماتی و حتی فرهنگی و اجتماعی که باید خودشان را با اقتضائات مالی و قانونی آن شهر هماهنگ کنند، به ناچار دخل و خرجشان را بر همین مبنا استوار کرده و درآمدزایی و جذب سرمایه را هم در همین راستا تعریف میکنند نه رفع نیاز واقعی مردم.
در این حالت قیمت زمین و ملک در مرکز شهر و نواحی متصل به حرم مطهر نجومی شده و طبقه سرمایهدار که بیشترین سهامدار این زمینهاست، با سود ساخت و ساز و پروژههای تجاری خود در سایر مناطق بکر شهری نیز پروژههای مشابه میسازد و ایده فضافروشی را بازتولید میکند.
گذشته از شکاف طبقاتی و تقسیم شهر به مناطق مرکزی مرفهنشین و حاشیهنشین، سرمایهداری که نبض فرهنگ و کالبد شهری را در اختیار گرفته با قدرت و نفوذش ابزارهای کنترلی و نظارتی متناسب با فضای خود را هم تولید و نظم مخصوص به خود را حکمفرما میکند. طبیعتاً در مناطق مرفهنشین و مرکزی، این نظارت شدیدتر (امنیت، نظم بصری، منع دستفروشی و...) و در مناطق حاشیهای کمتر است.
تبدیل زیارت به یک «رفتار کنترل شده»
شهر مشهد نمونهای از تبدیل قدرت معنوی به سرمایه است. شهری که فضاها و داشتههای زیارتیاش به کالا تبدیل و ساختار اجتماعی-فضاییاش نیز دستخوش تغییرات طبقاتی عمیق شده است.
سرمایهداری تلاش میکند تجربه معنوی زیارت را هم به جریان سرمایه تبدیل کند و اصطلاحاً برای خودش دشمنتراشی نکند. برای همین سعی میکند زیارت را به یک «رفتار کنترل شده» تبدیل کند؛ در زمان مشخص، مکان مشخص، نظم مشخص و بدون ایجاد اختلال در اقتصاد شهری.
مشهد امروز یک کلاژ شگفتآور است از «شهر خدا» در دل «بازار انسان»؛ اما پرسش اصلی این است که فعل زیارت و مهمتر از آن، وجود حجت خدا با این بازار چگونه میتواند همانند زمان حیات ظاهری خود، تمدنسازی و فرهنگسازی کند؟ آیا زیارت فعلی مورد تأیید خود امام(ع) و مبانی اسلامی هست یا خیر؟ در شمارههای بعد به این موضوع میپردازیم.
نظر شما