روستایی بینِ راهی که میان جاده تفت و شیراز واقع شده و میزبان مسافران زیادی بهخصوص در روزهای تعطیل است. مسجد فراشاه یک بنای خشتی متعلق به قرن ششم است که بهخاطر طراحیهای خاص، مانند کوفینگاریهای منحصر بهفردش، سنگ تاریخی، کتیبه و سنگ محرابش شهرت دارد و در سال ۱۳۵۴ به ثبت آثار ملی ایران رسیده است. برخی محققان قدمت هزار ساله مسجد و قرار گرفتن روستای فراشاه در مسیر سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو را از دلایل اصیل بودن این قدمگاه دانستهاند. به دلیل بینراهی بودن این روستا، درِ مسجد فراشاه از صبح زود تا شب به روی مردم باز است و تنها یک خادم ندارد، بلکه عده زیادی از اهالی روستا کلیددار این مسجد هستند.
درِ این مسجد به روی همه باز است
اکبر برازنده، خادم پیر و خوشاخلاق مسجد است. خادمی که در کودکی در همین روستا زندگی میکرده و حالا پس از سالها، پنج سالی میشود که از اهواز برگشته و خادمی مسجد و قدمگاه آقا علی بن موسیالرضا(ع) را میکند. او که لبخندی ملیح جزوی جدانشدنی از صورتش است از قدمگاه اینگونه حرف میزند: وقتی خادم اینجا شدم نخستین چیزی که توجهم را جلب کرد نوشتهای بود که کنار درِ ورودی (دست روی درِ چوبی قدیمی و کار شده مسجد میکشد) دیدم، اینکه اینجا فقط برای حضور مسلمانان نیست و هرکس با هر دین و آیینی که باشد، میتواند پا به این مسجد و قدمگاه بگذارد. اینکه کاری به دین یکدیگر نداشته باشیم برای من تلنگر بود و حالا از زرتشتی گرفته تا مسلمان و سنی و یهودی برای خواندن نماز یا گرفتن حاجت به این قدمگاه میآیند، نذری میدهند و به مسجد خدمت میکنند. مردی که نمیشناسمش و اهل این روستا نیست از این قدمگاه حاجت گرفته و ۴۵ روز یکبار میآید و کل مسجد را جارو میکشد و میرود.
او همانطور که از درِ مسجد تو میرود و به طرف محراب و قدمگاه حرکت میکند صحبتهایش را ادامه میدهد: قدیمیترین سنگ مقام در ایران نیز سنگ مقام قدمگاه فراشاه است که در اینجا نیست و توسط سازمان میراث فرهنگی یزد نگهداری میشود. سنگی که در حاشیه اول آن، آیه ۲۳ سوره شوری و حاشیه دوم نام ۱۲ امام(ع) حک شده است، آیه ۳۳ سوره احزاب و لااله الا الله و محمد رسولالله و علی ولیالله نیز در متن آن وجود دارد.
سه قبر در سالن اصلی مسجد فراشاه است که خادم مسجد به آنها اشاره میکند و میگوید: اینجا قبر بزرگان دینی ازجمله آقا سید ابوالقاسم واعظ یزدی فراشاهی است که صاحب کرامت و فضائل بزرگی بود. صدای پیشخوانی قبل از اذان از بلندگوهای مسجد مردم را آگاه میکند که اذان مغرب نزدیک است. درِ چوبی دیگر مسجد که تا موقع اذان بسته بود، باز میشود تا ورودی مردان و زنان برای اقامه نماز جدا شود.
عمری که در پناه سایه امامرضا(ع) سپری شد
پیرزنی خمیده و عصا به دست وارد مسجد میشود و روبهروی اتاق قدمگاه که میرسد، میایستد، با احترام دست روی سینه میگذارد و سلام میدهد، بعد وارد سالن زنانه میشود و روی صندلیهای چوبی مخصوص نماز مینشیند و شروع به خواندن قرآن میکند. وقتی از او خواسته میشود درباره قدمگاه حرف بزند، میخندد و سری تکان میدهد، قرآن را میبوسد و آرام و شمرده شروع به صحبت میکند: وقتی ۲۰سالم بود و ازدواج کردم به این محله آمدم. اسم محله پاچنار است. آن موقع این قدمگاه خاکی بود و خیلی فرش و قالی نداشت. یادم میآید جوان بودم و هر روز میآمدم و اینجا را آب و جارو میزدم. کمکم اینجا رونق گرفت و حالا من هفتاد ساله شدهام و هنوز لیاقت این را دارم که به اینجا بیایم و نمازم را به جماعت بخوانم.
حاجیه مرضیه رضایی که پیر قدمگاه شده، به قدمگاه امام رضا(ع) در فراشاه خیلی اعتقاد دارد و در اینباره میگوید: وقتی در قدیم دختر هفت سالهام را در همین خیابان روستا با تصادف از دست دادم خیلی روزگارم را سیاه میدیدم و حالم بد بود.
مکث کرده و نفسی تازه میکند، انگار بخواهد جلو اشکهایش را بگیرد و بعد ادامه میدهد: خلاصه خیلی دلتنگ بودم. یک روز رهگذری که فکر میکنم از آباده شیراز آمده بود به من گفت خوشا به سعادت شما که همسایه امام رضا(ع) هستید. به من گفت شما قرب و منزلت در پیشگاه خداوند داشتید که همسایهای چون ثامنالحجج(ع) نصیبتان شده است. من اشک ریختم و طلب صبر کردم و خود صاحب قدمگاه صبرم دادند و غم از روی دل من برداشتند. حالاسالها گذشته و من داماددار و عروسدار شدم،دو نوه دارم، یکی دختر و یکی پسر، بله عزیز جانم انشاءالله همه حاجتروا شوند و امام رضا(ع) نظرشان به شما کم نشود. قدمگاه هر لحظه شلوغ و شلوغتر میشود و این نشان میدهد قرار نیست مردم برای زیارت امام رضا(ع) حتماً به مشهد سفر کنند و مشهدِ مردم جایی است که قدمهای مبارک امام هشتم (ع) گذاشته شده است.
به یاد امام رضا(ع)
مهری دهقانپور از محله حسینیه روستای فراشاه به قدمگاه آمده تا نمازش را اینجا بخواند؛ او معتقد است نماز خواندن در جایی که امام رضا(ع) نمازشان را خواندهاند حال و هوای دیگری دارد. «من مسافران و زائران زیادی را میبینم که از راههای دور به اینجا میآیند و منزل میکنند تا حاجتشان را بگیرند و نماز حاجت میخوانند . اینها چیزهایی که ما میشنویم و سالهاست که مردم اعتقاد دارند و انجام میدهند».حالا دیگر اذان را گفتهاند و مسجد و قدمگاه فراشاه شلوغ شده است؛ جمعیتی که در آن جمع شدهاند کیلومترها دورتر از مشهد و حرم امام رضا (ع) نام و یاد ایشان را زنده نگه میدارند.
مسجدی که تا پیش از آن ساکت و آرام ایستاده بود حالا نظارهگر مردمانی است که برای صحبت و نیایش با خالق آنجا هستند. صندلیهای چوبی پر شده از پیرزنها و پیرمردانی که نمیتوانند روی زمین بنشینند و تسبیح میگردانند تا مکبر قد قامت صلاه را فریاد بزند. هوا تاریک شده و نور سبز مسجد و قدمگاه فراشاه میدرخشد.
خبرنگار: سمانه ملازینلی
نظر شما