۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۰
کد خبر: ۱۰۶۹۰۷۲

مردم‌داری شعار تو نبود

جمال رستم‌زاده

آقای امام رضایی، آقای مردمدار، آقای خدمتگزار، شهادت گوارایتان؛ ولی کاش بیشتر می‌ماندید، ما مردم به آدم‌هایی مثل شما احتیاج داشتیم هنوز.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

چند روزی که قرار شد یادداشت بنویسم دائم به شما فکر می‌کردم. چرا این چند روز؟ همه‌ یک سالی که بی شما بر ما گذشت به شما فکر می‌کردم. هر جا توانستم از شما حرف زدم، هرجا می‌شد همان چند خاطره کوتاه که با شما داشتم را تعریف کردم.

در دورهمی همکاران پیش آقایان شریعتی، مصطفوی، بحریار و... همیشه ذکر خیرتان بود. هر وقت امکانی فراهم شد در همین شبکه اجتماعی دست و پا شکسته‌ای که داشتم از عکس‌ها و فیلم‌هایتان، چیزی منتشر کردم. وقت‌هایی که وارد صحن آزادی حرم مطهر رضوی می‌شدم چشمم که به پنجره اتاقتان، آن گوشه ایوان طلایی می‌افتاد یادتان بودم. همه مدتی که بر ما بی‌شما سخت گذشت، یادتان بودم. این‌ها را که گفتم منتی سرتان نگذاشته‌ام؛ گفتم که بدانید چقدر دلتنگتان شده‌ایم.

واقعاً چرا؟ دیشب همه‌اش به این فکر کردم که چرا ما یادتان را فراموش نمی‌کنیم، چرا همه این یک سال یادتان بودیم و چرا دلتنگتان هستیم؟ می‌دانید چرا؟ شاید خودتان هم ندانید اما جانم برایتان بگوید آقای مالک رحمتی، شما چه آن وقتی که رئیس بنیاد بهره‌وری موقوفات بودید، چه وقتی قائم‌مقام تولیت آستان قدس رضوی بودید، چه حتی وقتی از آستان رفتید به خصوصی‌سازی و بعد هم استانداری آذربایجان شرقی، همیشه خودتان بودید، بدون تغییر، بدون رنگ گرفتن. وقتی می‌گویم خودتان بودید یعنی همان مالک رحمتی که همه چیز را در نوکری مردم می‌دید. مردم‌داری شعار شما نبود، باور شما بود. شما به هر مسئله‌ای از زاویه نگاه مردم می‌نگریستید. وقتی پایتان را به حاشیه شهر مشهد گذاشتید با تدابیر تولیت معزز آستان قدس رضوی توانستید گره مسئله مردم با بخشی از زمین‌های موقوفه را باز کنید. بعداً هم که به شما گفتند در اراضی پادگان ارتش در جنوب مشهد هم مسئله مشابهی وجود دارد باز چون یک طرف قصه، رفاه حال مردم بود و گره ترافیکی به نفع زائران و مجاوران امام رضا(ع) باز می‌شد پا گذاشتید وسط میدان و آنجا هم با نگاه بسیط آیت‌الله مروی، مردم‌داری آستان را به نام امام رضا(ع) به رخ کشیدید. درِ اتاقتان به روی همه باز بود. شاید خیلی هم به در اتاق ربطی نداشت، رویتان گشاده بود و آن لبخندی که همیشه روی لبتان جا خوش کرده بود به هر زائر و مجاوری، به هر مراجعه‌کننده‌ای این حس را القا می‌کرد که می‌شود با این مرد گفت‌وگو کرد، می‌شود حرف دل زد، می‌توان گرهی برای باز کردن سپرد.

یادم می‌آید یک غروب ماه رمضان تعدادی دانشجو میهمان سفره کرامت امام رضا(ع) بودند، فرصت گفت‌وگویی هم به‌وجود آمده بود اما زمان جلسه تمام شده بود و از طرفی حرف‌های دانشجویان به پایان نرسیده بود. تلاش می‌کردیم سر و ته جلسه را جمع کنیم اما شما قبول نکردید. یادم می‌آید سالن دیگری را در طبقه بالایی مهمانسرای حرم مطهر هماهنگ کردید و تا سه ساعت بعد افطار با تک‌تک دانشجویانی که تقاضای صحبت کردن داشتند، حرف زدید. آقای مالک رحمتی اگر بخواهم خاطراتی از این دست را بازگو کنم ساعت‌ها باید بنویسم و بگویم، اما بعد از این همه، تازه می‌شود بخش کوچکی از خاطرات اندک من طی چند سالی که در آستان قدس رضوی توفیق خدمت داشتید و خیلی بیشتر از این‌ها را مردم آذربایجان شرقی در دوره کوتاه خدمتتان در آن استان دیده‌اند. دلتنگی ما برای شما تمامی ندارد؛ برای شما که مردم‌داری شعارتان نبود، باورتان بود. آقای امام رضایی، آقای مردمدار، آقای خدمتگزار، شهادت گوارایتان؛ ولی کاش بیشتر می‌ماندید، ما مردم به آدم‌هایی مثل شما احتیاج داشتیم هنوز.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha