آیین تعزیه و شبیهخوانی تنها روایتگر واقعه عاشورا نیست و اتفاقاتی چون شهادت امام رضا(ع) نیز به تصویر کشیده میشود. در کتاب «السطان علی بن موسیالرضا» نوشته جابر عناصری، یکی از این مجالس تعزیه نقل شده است که آخرین لحظات حیات امام(ع) و داستان شهادت ایشان به دست مأمون، خلیفه عباسی را روایت میکند.
در ادامه پس از معرفی کوتاهی از این آیین، برخی از اشعار تعزیه حضرت رضا(ع) را مرور میکنیم که بخشی از آن به حضور حضرت جواد(ع) بر بالین پدر اشاره دارد.
شاخهای از موسیقی رضوی
ششم بهمن سال گذشته به بهانه روز آواها و نواهای ایرانی مطلبی با عنوان «چهچهه چاووشان در گوش کاروانیان» منتشر شد که در آن مختصری درباره چاووشخوانی بیان شد. در آن فرصت از آواها و نواهایی گفتیم که در روزگاری نه چندان دور، در هنگامه بدرقه یا بازگشت زائران از سفر حج و کربلا و بهطور ویژه مشهد امام رضا(ع) خوانده میشده است. اما رسم چاووشخوانی صورت دیگری هم دارد که در این مطلب به آن میپردازیم.
در ابتدا باید یادآور شد چاووشی نوعی از آواز مذهبی شیعی است که بدون ساز اجرا شده و در آن اشعاری در وصف و مدح پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) خوانده میشود. این هنر موسیقی ایرانی بهتدریج به آیینهای عزاداری نیز رسید و وارد شبیهخوانی و مجالس تعزیه شد.
گفتنی است چاووشخوانی در تعزیه شهادت حضرت رضا(ع) را نیز میتوان در کنار دیگر عناوینی چون مراثی رضوی، توسلخوانی، دوبیتیخوانی و... جزئی از موسیقی رضوی قلمداد کرد. نغمهسراییهایی که حول محور شخصیت این امام همام بودهاند.
آیینی رو به فراموشی
روزهای عزا که میرسید، مردم رخت ماتم به تن میکردند و در و دیوار سیاهپوش میشد. هر نقطه از ایران آیین و آداب خاص خود را برای سوگواری ائمه(ع) داشت اما یکی از اصیلترین آنها شبیهخوانی بود. عزاداران به تکایا و حسینیهها میرفتند و هرچه را روضهخوان برایشان خوانده بود، تعزیهخوان پیش چشمشان مجسم میکرد. اشقیاخوان و اولیاخوان شعر میخواندند و شمشیر میگرداندند و مردم به تماشای واقعه بودند.
بیشتر ما ایرانیان اجرای این آیین سنتی را در روزهای عزاداری محرم و صفر به خاطر داریم اما تعزیهخوانی و شبیهخوانی تنها مخصوص سوگواری امام حسین(ع) و شهدای کربلا نبوده و برای شهادت امام رضا(ع) نیز مراسم تعزیهای به پا میشده است.
در مشهد هنوز هم در حسینیه کرمانیها و تکیه حوض محمدعلیخان تعزیههایی با مضمون لحظات آخر شهادت امام رضا(ع) اجرا میشود اما اسفانگیز اینکه در روزگار ما این نوع شبیهخوانی نیز مانند دیگر آیینهای تعزیه رو به فراموشی است و جای خود را به عزاداریهایی با سبک امروزی داده است.
در کنار این هنر که ریشه در چند صد سال تاریخ ایران دارد، چاووشخوانی، چه به صورت جداگانه و چه همراه با آن در مراسم سوگواری حضرت رضا(ع) نیز مانند آیینهای سوگواری عاشورا وجود دارد. در فرهنگ عزاداری شهرهای مختلف کشور، چاووشخوانی پیش یا پس از تعزیه و یا در مراسمهایی چون نوحهخوانی، نخلگردانی، علمبندان و روضهخوانی اجرا میشود. یکی از بهترین، نابترین و به یادماندنیترین نمونههای آن چوشی یا چاووشی جهانبخش کردیزاده معروف به بخشو است که مردم نواحی جنوبی ایران صدایش را به گوش جان سپردهاند.
شبیهخوانی و تعزیهخوانی در عزای امام رضا(ع)
مجالس شهادت امام رضا(ع) روایتگر آخرین لحظات حیات ایشان و داستان شهادتشان به دست مأمون عباسی است. اشعار مختلفی برای آن سروده شده و در نواحی مختلف به اشکال گوناگونی به اجرا درمیآید؛ اما در همه آنها تعزیهخوان به زبان شعر و به شیوه نقالی و همراه با حرکات سنجیده نمایشی، واقعه را برای حاضران نقل میکند تا آنچه در حادثه شهادت حضرت(ع) گذشته است، در ذهن آنان مجسم شود.
جابر عناصری در کتابی با عنوان «السلطان علی بن موسیالرضا» آیینهای رضوی ایرانزمین را معرفی کرده و در یکی از بخشهای این کتاب با عنوان «شهادت حضرت ثامنالائمه، امام رضا(ع) به روایت شبیهخوانان و تعزیهشناسان» به معرفی اشعاری در اینزمینه پرداخته است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
در ابتدای این مراسم شبیهخوان حضرت(ع) چنین آواز سر میدهد: «عاقبت ای آسمان در غربت اندازی مرا/ خوار و زار از دانه انگور میسازی مرا/ از وطن، ای چرخ با آه و فسوسم میبری/ فاش گویم: از مدینه رو به توسم میبری/ مرغ گلزار جنانم، مینمایی بسملم/ در غریبی میکشد آخر زهر قاتلم/ در دم مردن چو بنماید کسی یاد غریب/ بار الها تو در آن دم رس به فریاد غریب».
در این شبیهخوانی در ادامه اشعاری خوانده میشود که گفتوگویی میان امام(ع) و خواهر بزرگوارشان است. پس از آن، روایت فرستادن قاصد با نامه مأمون برای آوردن حضرت(ع) به خطه توس نقل میشود.
دسیسهای برای خوراندن سم
در این تعزیه، امام(ع) با رسیدن قاصد، اندوهگین شده و آن پیغام را به نامه کوفیان در زمان امام حسین(ع) تشبیه میکند و شبیهخوان چنین میخواند: «آه و واویلا که ایام غم و محنت رسید/ آه و واویلا دلم دلتنگی غربت رسید».
شبیهخوان حضرت معصومه(س) نیز این ابیات را میگوید: «ای فلک ما را چرا اینقدر مضطر میکنی؟ / خواهران را دور از وصل برادر میکنی؟» و پاسخی که از جانب حضرت داده میشود این است: «برو دعا بنما که کارساز آید/ مگر غریب سفرکرده تو باز آید».
در ادامه تعزیه از اعجاز، کرامات و وقایع رخ داده در مسیر سفر حضرت به خراسان صحبت زیادی نشده و تنها به نقل ماجرای ضامن آهو بسنده میشود.
در بخش دیگری از تعزیه نیز به مواجهه امام(ع) با مأمون و وزیرش فضل بن سهل اشاره شده و پس از خوانده شدن اشعاری دراینباره، داستان دسیسه مأمون برای به شهادت رساندن حضرت(ع) مطرح میشود. «بیا برای خدا تا نگشته کار خراب/ تو ای وزیر بکن چارهای مرا دریاب». خلیفه عباسی برای این منظور چنین با وزیرش مشورت میکند و او در پاسخش چنین میگوید: «چاره این کار، جنگ و خنجر و شمشیر نیست/ مصلحت اینجا بهجز تزویر و جز تدبیر نیست/ آنچه داری در نهان خویشتن، مستور کن/ زهر قاتل را نهان در دانه انگور کن/ بعد از آن در مجلس خود، میهمانش میکنی/ یعنی آن انگور جبرا تحفه او میکنی».
مأمون با پیشنهاد ابنسهل موافقت کرده و از او میخواهد برای این کار مجلسی ترتیب دهد و میگوید: «به هر طریق که دانی به مکر و حیله و فن/ بکن روانه تو سلطان دین به مجلس من/ که تا به زهر دلش آب همچو شمع کنم/ مگر خیال پرسان خویش جمع کنم».
مجلس شهادت
امام پس از اطلاع از دعوت مأمون و آگاهی به موضوع، خطاب به اباصلت میفرماید: «فکر فردا میکنم آرامم از تن میرود/ بلبل روحم یقین فردا ز گلشن میرود/ چون صبا بیرون شدم از مجلس آن زشتخو/ گر عبا بر سر کشم دیگر سخن با من مگو/ تو در آن ساعت، یقین کن خانهام ویران شده/ خواهر من بیبرادر، هم تقی حیران شده».
در این دقایق از تعزیه، مجلس مأمون به تصویر کشیده میشود و او شاخهای از انگور به دست دارد که در واقع نمادی است از آنچه حضرت را با آن مسموم کرده است. درواقع همانطور که در تعزیهخوانی واقعه عاشورا، آب و چند شاخه گیاه، شط فرات و نخلستان را برای مخاطب یادآور میشود، در تعزیه شهادت امام رضا(ع) نیز میوه انگور نماد سمی است که مأمون به وسیله آن، حضرت را مسموم کرده است. کما اینکه در بسیاری از روایات نقل شده مسمومیت امام(ع) و شهادت ایشان با خوردن همین میوه آغشته به زهر بوده است. در تصاویر بهجا مانده از این تعزیهها نیز که در این کتاب به چاپ رسیده، این موضوع آشکار است.
در ادامه اشعاری توسط شبیهخوانان نقش امام(ع)، مأمون و وزیرش خوانده میشود که گفتوگوهای میان آنان را روایت میکند.
در این لحظه همگی در مجلس حاضر هستند و مأمون چنین میگوید: «بیار خادم اگر میوه حاضر است امروز/ علیالخصوص که انگور نوبر است امروز/ شوم فدای تو امروز روز مسروری است/ بخور فدای تو گردم که خوب انگوری است».
حضرت(ع) نیز در پاسخ میفرمایند: «خداوندا مرا دریاب در روز پریشانی/ در این انگور من دانم چه باشد هم تو میدانی/ بگیر ای زشتُ فعل بد سیر از دست انگورم/ بدار ای بیحیا از خوردن انگور معذورم».
دیده گریان است
اما اختیاری در کار نیست و خلیفه عباسی به هر طریقی باید به مقصود شوم خود برسد و میشود آنچه نباید. امام(ع) پس از خوردن انگور وی را خطاب قرار میدهد و میفرماید: «ای مأمون! برای خاطر دنیا تو آخرت دادی/ روم به سوی مکانی که تو فرستادی/ .../ مکن ز کشتن من ای لعین تو را شاد/ که روزگار، تو را هم امان نخواهد داد».
در این دقایق از تعزیه، ابیاتی نیز توسط شبیهخوانان نقش حضرت معصومه(س)، جبرئیل و امام محمدتقی(ع) خوانده و در ادامه، روایت آمدن حضرت جوادالائمه(ع) نقل میشود که یکی از زیباترین لحظات این نمایش است.
ابیاتی که از زبان حضرت رضا(ع) خطاب به فرزندشان در این هنگام خوانده میشود نیز چنین است: «کجایی ای پسر، همدم ندارم/ کسی را بر سر بالین ندارم» و در ادامه میفرماید: «ای نور چشم، ای پسر من خوش آمدی/ هنگام مردنم به سر من خوش آمدی/ بیا که علم امامت به تو سپارم من/ ز بهر دوری تو زار و بیقرارم من».
پاسخ حضرت جواد(ع) نیز به این صورت است: «چرا تو دیده ز من بستی ای پدر جانم/ گشا تو چشم خود ای باب، دیده گریانم».
در این لحظات است که دیده تماشاگران صحنه تعزیه نیز گریان میشود و در مظلومیت و غریبی امامشان اشک میریزند و این آخرین ابیاتی است که شبیهخوان نقش حضرت(ع) بر زبان جاری میکند: «پدر، نمانده مجالی مرا حلالم کن/ همین زمان روم از این جهان حلالم کن/ اقول اشهد ان لااله الاالله/ محمد است رسول و علی ولی الله».
نظر شما