عرفه روزی که زمین و آسمان از همیشه به هم نزدیکترند، روزی که دلها تنگتر میشوند و نگاهها رو به آسمان وسیع میروند. آدمها، از هر کجا که باشند، از هر قشر، هر زبان، هر سرگذشتی، همه در این روز به یک نقطه میرسند؛ لحظهای برای گفتن حرفهایی که شاید یک سال در دلشان مانده است، فرصتی برای مغفرت، برای اعتراف به ناتوانی در برابر بزرگی خداوند، برای بخشیده شدن، برای دیده شدن.
این تنها یک روز در سال است، اما هر کس آن را با جان و دل درک کند، انگار فرصتی برای یک عمر بدست آورده. عرفه دریچهای است که از میان بغضهای پنهان عبور میکند و به آسمان میرسد.
اما عرفه در مشهد، در حرم مطهر امام رضا(ع) حال و هوای دیگری دارد. جمعیت از ساعتها قبل خود را به حرم منور رساندهاند، خیابانهای اطراف پر از مردمی است که دلهایشان را با تمام گرفتاریهای دنیا، به دست گرفتهاند و آمدهاند تا مقابل پنجرههای امید بایستند. بلندگوها زمزمههایی را پخش میکنند که قلبها را در جای خود میخکوب میکند:
«اللّهُمَّ اجعَلنی أخشاکَ کأنی أَراکَ، وأسعِدنی بتقواکَ...» (خدایا، من را چنان قرار ده که از تو بترسم، گویی تو را میبینم و با پرهیزگاری، من را سعادتمند گردان...).
همه از خودشان میگریزند، در این لحظات، هیچ کس نیست که بینیاز باشد، هیچ دستی نیست که خالی از درخواست باشد. در میان این جمعیت اما، گروههایی هستند که از نگاهها پنهان ماندهاند، اما سهمشان از عرفه کم نیست ...
وقتی دلها از هر گوشهای خود را میرسانند
آفتاب میتابد، گرمای مشهد سنگین است، اما هیچ کس در این مسیر به داغی هوا فکر نمیکند. خیابانهای اطراف حرم مطهر پر از مردمانی است که انگار هیچ دغدغهای جز رسیدن به این لحظات ندارند. برخی آهسته قدم برمیدارند، گروهی بیقرارترند، عدهای با چشمانی بارانی آمدهاند و همه در یک چیز مشترکاند؛ آنها دلهایشان را با خود آوردهاند.
طنین دعای عرفه در فضای ملکوتی حرم مطهر دلنشینتر از قبل است: «الحمدُ للهِ الّذی لیسَ لقضائِهِ دافِعٌ، ولا لعطائِهِ مانِعٌ...» (سپاس خدایی که هیچ چیز مانع اراده او نیست، و هیچ کس نمیتواند از عطایش جلوگیری کند).
این واژهها با صدای گریه زائران در هم آمیخته میشود، همانهایی که ایستادهاند، نشستهاند، سر به دیوار گذاشتهاند یا دستهایشان را مقابل صورت گرفتهاند تا کسی لرزش لبهایشان را نبیند. صدای زمزمهها مثل موج در هوا جریان دارد، انگار عرفه، در این نقطه از زمین، خود یک آوای بیکلام است که میخواند خوش به سعادتتان ...
هر کسی برای خودش دلیلی دارد که امروز اینجاست. یکی حاجتش را با بغضی سنگین طلب میکند، دیگری برای گرههای زندگیاش آمده، آن یکی با دلی پُر اما آرام، ذکرها را دنبال میکند و همگی در رأس حاجات ظهور میخواهند. عرفه، روزی است که دلها بدون واسطه راهی برای گفتوگو با خدا پیدا میکنند؛ حتی اگر خاموشترین زبانها را داشته باشند.
دستانشان نجوا میکند
در میان هیاهوی عرفه، گروههایی هستند که حضورشان کمتر به چشم میآید، اما وجودشان پر از معناست. یکی از این گروهها، ناشنوایانی هستند که سالها حسرت شنیدن زمزمههای دعا را در چنین فضایی داشتهاند. همیشه میان صداهایی که نمیتوانستند بشنوند، خود را دورافتاده احساس میکردند. اما امسال حرم مطهر امام رضا(ع) با برنامهای ویژه به نام «اشاره مهر» شرایطی را فراهم کرده تا هیچ زائری از این لحظات محروم نماند.
اینجا دعا شنیده نمیشود، بلکه دیده میشود. جملات عرفه در قالب حرکات دستها ترجمه میشوند، چهرههای متواضع زائران ناشنوا روایتگر احساسی است که واژهها قادر به بیانش نیستند. با اشارههای دقیق و حرکات نرم، معنویت عرفه برای کسانی که نمیتوانند بشنوند، درکشدنی و لمسشدنی شده است.
در گوشهای از دارالقرآن، مردی ایستاده که چشمانش خیس اشک است، اما لبخند دارد. آرام دستانش را حرکت میدهد، گویی دارد ذکرها را نه با صدا، بلکه با جانش ادا میکند. فرد دیگری که کنار او نشسته، با دقت ترجمه زبان اشاره را دنبال میکند. تمام نگاهها در این جمع، سرشار از حس ارتباطی است که نه به صوت، بلکه به دل وصل شده است.
روزی که هیچ زبانی خاموش نمیماند
حرم مطهر رضوی امسال عرفه را فراگیرتر کرده است. این برنامه معنوی که به همت اداره امور پایگاههای حرم مطهر برپا شده است، با تمام امکانات، با تمام تلاش و با تمام دقت برنامهریزی شده تا هیچ کس از این فرصت معنوی بینصیب نماند.
مهدی محبوب، رئیس اداره امور پایگاههای حرم مطهر در خصوص این برنامه میگوید: «این مراسم که با زبان دل سخن میگوید و میزبان مستمعانی خاص و نورانی از جامعه ناشنوایان و کمشنوایان بود در کنار برنامه سراسری برای عموم زائران برگزار شد.
آغاز مراسم با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید بود و سپس حجتالاسلام والمسلمین رحیم شرفی از خطبای خوشبیان و پرتجربه حوزه علمیه با بیانی گرم و دلنشین، درباره جایگاه عرفه و بندگی در پیشگاه خداوند متعال پرداخت. در ادامه، دعای پرفیض عرفه با نوای دلانگیز ذاکران و مادحان اهل بیت(ع)، علیاکبر عبدالقادری و کاظم ضمیر خورسندی قرائت شد».
با چشمهایی که میشنوند
جمعیت هنوز در حال زمزمه است. بلندگوها بخشهای دیگری از دعای عرفه را تکرار میکنند: «إِلَهِی أَنَا الفَقِیرُ فی غِنَایَ فَکَیفَ لَا أَکُونُ فَقیرَاً فی فَقری...»، ای معبود من! من حتی در زمان داراییام نیازمند تو هستم، پس چگونه در فقرم نیازمندتر نباشم؟
در دارالقرآن حرم مطهر کنار افرادی مینشینم که صدایی از بلندگوها نمیشنوند، اما انگار آرامش بیشتری دارند. مردی که کمشنواست، با چشمهای بارانی، میان شلوغی به سختی ارتباط میگیرد، اما وقتی به من اشاره میکند، میگوید: «همیشه آرزو داشتم عرفه را در حرم مطهر باشم، حالا که آمدهام، حس میکنم خدا صدایم را شنیده».
کنارش فرد دیگری ایستاده، آرزویش را زمزمه میکند، نه با صدا، بلکه با اشارات دست: «روزی برسد که من این دعاها را در کربلا بخوانم».
اینجا، در این گوشه حرم منور، دعاها نه با صوت، بلکه با نگاهها و حرکات دستها خوانده میشوند. هر اشاره، هر حرکت، هر مکث، ترجمهای است از تمنایی که در دلها جریان دارد.
بلندگوها دوباره طنینانداز میشوند، این بار واژههایی که انگار برای همین لحظه ساخته شدهاند: «أنت کهفی حین تعیینی المذاهب فی سعتها و تضیق بی الأرض بروحها...» (تو پناهگاه منی، هنگامی که گمراه و سرگردان شوم، زمانی که راهها با وسعتی که دارند و زمین با آن گستردگی؛ زندگی و راه سعادت را به من تنگ میکند...).
من به چهرههای اطرافم نگاه میکنم. به آنهایی که سکوتشان پر از حرف است، به آنهایی که دعاهایشان را با حرکات دستهایشان میگویند، به آنهایی که هیچ محدودیتی نتوانسته مانع از اتصال دلهایشان به آسمان شود. و بار دیگر میفهمم عرفه، روزی است که هیچ زبانی خاموش نمیماند، حتی اگر صوتی نداشته باشد. روزی که دعا راه خودش را پیدا میکند، حتی اگر از میان سکوت عبور کند.
حالا دیگر خورشید آرامتر شده، اما دلها هنوز در التهاب این لحظاتاند. از دارالقرآن بیرون میآیم، اما حس میکنم چیزی از اینجا با من خواهد ماند. تصویر دستهایی که دعا میکنند، چشمهایی که اشک دارند اما شادند و دلهایی که بیواسطه راهی برای گفتوگو با خدا یافتهاند.
نظر شما