در روزهایی که جهان اسلام با جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین به سوگ نشسته و ملت ایران شهادت فرزندان غیورش را در راه مقاومت تسلیت میگوید، فرخنده میلاد امام موسی بن جعفر(ع)؛ آن اسوه صبر و استقامت فرصتی است برای بازخوانی سیره مبارزاتی اهل بیت(ع). در این میان، تحلیل تاریخی مواضع سیاسی امام کاظم(ع) در برابر حکومتهای جور، پاسخی به شبههافکنیهای سکولارها درباره انفعال ائمه(ع) پس از واقعه عاشوراست.
آنچه در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیاکبر عالمیان، پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام و استاد دانشگاه بینالمللی المصطفی(ص) میخوانید، تبیین رویکرد انقلابی امام هفتم شیعیان در احقاق حق حکومت؛ از ماجرای فدک تا ساماندهی جریان اصیل شیعه است که امروز بهویژه در شرایط کنونی جهان اسلام، درسهای ناگفتهای برای امت اسلامی دارد.
امام کاظم(ع) و حق الهی حکومت
دکتر عالمیان با تأکید بر اهمیت موضوع حق حکومت از دیدگاه حضرت کاظم(ع) به تحلیل این مسئله پرداخته و میگوید: شبههای که عموماً از سوی جریانهای سکولار وکسانی که به پیوند دین و سیاست باور ندارند مطرح میشود، این ادعاست که ائمه(ع) پس از امام حسین(ع) هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته و به دنبال تشکیل حکومت نبودند؛ بلکه صرفاً به امور روزمره مانند عبادت، کشاورزی یا تدریس و تربیت شاگردان مشغول بودند. در حالی که ما معتقدیم تمام معصومین(ع) و ائمه اطهار(ع) خواهان تشکیل حکومت بودند و مهمتر اینکه حکومت را حق مسلم و الهی خود میدانستند.
ایشان به تبیین دوگانۀ امامت و خلافت پرداخته و یادآور میشود: تفاوت بنیادینی بین «امامت منصوص» و «خلافت غصبی» که به سلطنت تبدیل شده بود، وجود دارد. امامت، حق ذاتی و منصوصی است که خداوند به ائمه(ع) عطا کرده، اما خلافت غصبی بر اساس اصل خود خوانده ای به نام «الحق لمن غلب» (حق با کسی است که غلبه کند) و «الملک لمن غلب» (حکومت از آن غالب است) شکل گرفت. اگر چه در عمل به دلایل مختلف از جمله عدم همراهی مردم و نبود قدرت کافی، حکومت به دست معصومین(ع) نیفتاد اما این به معنای عدم اهتمام آنان به حکومت نبود. هرگاه فرصتی پیش میآمد، ائمه(ع) به دنبال احقاق حق خود بودند، اما متأسفانه حاکمیت جور زمانه مانع از تحقق این حق میشد.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به وضعیت خاص امام کاظم(ع) اشاره کرده و تصریح میکند: حضرت کاظم(ع) که به القاب مبارکی مانند عبدصالح، بابالحوائج و زینتالمجتهدین شهره بودند؛ همواره در پی احقاق این حق الهی بودند اما موانع متعددی باعث شد نتوانند عملاً به حکومت دست یابند. معتقد هستیم ایشان در تمام مراحل زندگی، این حق را پیگیری میکردند.
امام کاظم(ع) و مبارزه برای احقاق حق حکومت
این کارشناس تاریخ اسلام در ادامه با اشاره به رفتارشناسی سیاسی امام کاظم(ع) در برابر خلفای زمانه تصریح میکند: حضرت کاظم(ع) حکومت را حق ذاتی و منصوص ائمه معصومین(ع) میدانستند. همانگونه که مستحضرید، ۳۵ سال امامت و زعامت حضرت کاظم(ع) از دشوارترین دورههای امامت محسوب میشود. این دشواری از آن روست که خلفای معاصر ایشان، از جمله مقتدرترین حاکمان دوران عباسیان بودند. حضرت با چهار خلیفه همعصر بودند: منصور عباسی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون عباسی که دوره او اوج قدرت بنیعباس محسوب میشد. این شرایط، دوران کنشورزی سیاسی امام کاظم(ع) را به دورهای بسیار پیچیده و چالشبرانگیز تبدیل کرده بود.
دکتر عالمیان در پاسخ به این پرسش که مواضع امام کاظم(ع) در اثبات حق حکومت چگونه بوده است، به چند گزاره تاریخی استناد میکند: واضحترین نمونه، موضعگیری ایشان در مسئله حق فدک است که در دو مقطع تاریخی در برابر مهدی عباسی و هارون عباسی مطرح شد. در دوره مهدی عباسی که وی مدعی رد مظالم بود، حضرت خطاب به او فرمودند: «چرا حقی که از راه ستم از ما گرفتهای را باز پس نمیدهی؟» هنگامی که مهدی پرسید چه حقی، امام(ع) حدود چهارگانهای را ذکر فرمود. وقتی مهدی متوجه شد این مناطق شامل تمام سرزمینهای اسلامی و در واقع مطالبه حکومت است، از بازگرداندن آن سر باز زد. در مواجهه با هارون عباسی نیز حضرت(ع) با تعیین محدودهای از عدن تا سمرقند و آفریقا و سیفالبحر، حق خویش را مطالبه کردند که با عصبانیت هارون مواجه شد.
ایشان ادامه میدهد: این مواضع به وضوح نشان میدهد امام کاظم(ع) در هر فرصتی به تثبیت این اصل میپرداختند که حکومت حق ذاتی اهل بیت(ع) است اما غصب شده است. علاوه بر این، مبارزه ایشان با حکومت و فرقههای انحرافی و ساماندهی جریانهای اصیل شیعی در برابر فرقههای نوظهور و حکومت، گواه دیگری بر اهتمام حضرت به مسئله حکومت است. اثبات این حقانیت از طریق مستندات تاریخی، ادعای بیتفاوتی ائمه(ع) نسبت به سیاست و حکومت را به کلی باطل میسازد.
حکومت حق ذاتی و منصوص اهلبیت(ع)
استاد دانشگاه بینالمللی المصطفی(ص) در ادامه می گوید: یکی از نشانههای واضح و مهم از آنچه میتوان به عنوان مظهری از رویکرد سیاسی امام کاظم(ع) دانست، همراهی ایشان با قیامهایی است که در جامعه شیعیان صورت میگرفت. البته لازم است یادآور شویم که بعد از امام حسین(ع)، شرایط وجودی برای حضور مستقیم ائمه(ع) در قیامهای نظامی بسیار دشوار بود؛ بنابراین خط مشی ائمه(ع)، بهویژه در زمان امامت امام کاظم(ع)، بیشتر متکی به تاکتیکهای غیرمستقیم برای حفظ هویت تشیع و حرکت به سوی احقاق حقوق بود.
ایشان در ادامه با بیان نمونههایی یادآور میشود: در دوران امامت امام کاظم(ع)، قیام فخ به رهبری شخصی به نام حسین بن علی اتفاق میافتد که اهمیت خاصی دارد. در فرازهای تاریخی آمده است که سر این شخصیت شیعی، پس از کشته شدن او، به نزد حضرت امام کاظم(ع) آورده میشود. در این موقعیت، از امام(ع) پرسیده میشود: «آیا این سر، سر حسین بن علی است؟» امام(ع) پاسخ میدهند: «بلی، این سر سر حسین بن علی است. مردی صالح و عابد بود که در راه امر به معروف و نهی از منکر کشته شد و در میان خاندان ما شخصیت بزرگی بود.» همچنین ارتباطات مخفی و ساختارمند حضرت با وکلا و نمایندگانشان در مناطق مختلف، مؤید این نظر است که امام(ع) در حد امکان به دنبال ساماندهی شیعه و هدایت آنان به سوی احقاق حق خود بودند.
اما نکته مهم این است که آیا این موارد به تنهایی میتوانند دلیل کافی برای اثبات این امر باشند؟ و همچنین، آیا موارد دیگری نیز وجود دارد که نشان دهد امام(ع) به دنبال احقاق حق حکومتی خود بودهاند؟
مدیر گروه تاریخ و سیره پژوهشکده حج و زیارت در این باره تصریح میکند: بله، تمام این موارد قرائنی هستند که نشان میدهند حضرت کاظم(ع) به دنبال احقاق حق خود در زمینه حکومت بودهاند. البته همانطور که ذکر شد، زمینه عملی برای تحقق این حق در اختیار ایشان قرار نگرفت، اما این موضوع دلیل بر این نیست که امام(ع) این حق را برای خود متصور نبوده یا فعالیت سیاسی نداشتند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، تلاش مضاعف امام(ع) در زمینه تبلیغ انتصاب خود به عنوان ولیعصر و وارث حقیقی رسول خدا(ص) است. چیزی که ممکن است در نگاه اول غریب به نظر برسد، اما در قالب رقابت عباسیان بر سر مشروعیت حکومت، کاملاً قابل درک است. عباسیان در تلاش بودند با انتساب خود به پیامبر(ص)، مشروعیت حکومت خود را تقویت کنند. بهعنوان مثال، هارون عباسی در حضور قبر مطهر پیامبر(ص) اظهار احترام میکند و میگوید: «سلام بر تو، ای پسر عمو». در مقابل، امام کاظم(ع) بهسرعت اقدام به اظهار احترامی دیگر میکنند و میفرمایند: «سلام بر تو، ای جد من، ای رسول خدا!» این واکنش نه تنها یک موضعگیری بلکه یک اعلام موضع اصولی نسبت به مسئله وراثت و حق حکومت است. حضرت با این گونه مواضع، به عباسیان یادآوری میکنند که اگر آنان فقط پسر عموی پیامبر(ص) هستند، امام(ع) فرزند خود پیامبر(ص) است و حق حکومت در واقع به اهلبیت(ع) تعلق دارد. با این توضیحات، میتوان گفت که ادعایی که گاهی مطرح میشود، مبنی بر اینکه ائمه(ع) بعد از امام حسین(ع) به دنبال حکومت نبودند؛ اساساً بازتابی از ناآشنایی با مجموعه مواقف، مواضع و اقدامات ائمه(ع) است. اگر چه این حق بهصورت عملی به ایشان نرسید، این بدین معنا نیست که رسیدن به حکومت را حق خود نمیدانستند.
نظر شما