در سپیدهدم ۲۴ ذیالحجه، آسمان وحی شاهد دو رویداد به هم پیوسته بود؛ نزول آیه تطهیر که طلوعگاه عصمت خاندان رسالت شد و فرایند مباهله که تجلیگاه این عصمت در برابر دیدگان امت بود. پیامبر اکرم(ص) با همراهی تنها چهار تن -علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) - به صحنه مباهله آمد، گویی آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ...» در قاموس عمل متجلی شده است. این انتخاب هدفمند، نه تنها پاسخی الهی به شبهات تاریخی درباره خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی(ع) بود، بلکه معیاری جاودان برای شناخت اهلبیت(ع) در فرهنگ قرآن شد. تحلیل این رویداد از دو منظر قابل تأمل است. نخست به مثابه برهان عملی توحید در برابر اهل کتاب و دوم به عنوان سند زنده امامت برای امت اسلامی.
در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین رضا وطندوست، عضو هیئت علمی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ابعاد کمتر گفته شده این رویداد تاریخی واکاوی شده و شبهات مطرح شده درباره دلالتهای آیه مباهله با استناد به منابع معتبر تفسیری و تاریخی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

مباهله؛ سوگندی الهی بر فضیلت خاندان رسالت
جریان مباهله که در قرآن، منابع حدیثی و تاریخی انعکاس یافته است، شگفتانگیزترین و باشکوهترین واقعه در تاریخ اسلام است. این رویداد فضیلتآفرین هرچند انجام نشد، اما واقعهای افتخارآمیز است که هم در جبهه خارجی و بیرون از فضای اسلام، حقانیت توحیدی و رسالت پیامبر خدا(ص) را به رخ پیروان دیگر ادیان الهی و فرهنگهای مدرن بشری کشید و هم در جبهه داخلی، مدعیان خلافت و پیروان آنان را به چالش کشید و حقانیت و برتری خاندان عصمت را به اثبات رسانید. در مورد این رویداد تاریخی هرچند به لحاظ چیستی، چرایی، مباحث کلامی و تاریخی، آثار و پیامدها، اثبات فضیلت و برتری خاندان عصمت و مانند آن، نکاتی ارزشمند و مطالبی مهم وجود دارد و میشود در هر یک از این حوزهها بحثی مبسوط ارائه داد، ولی همه این مطالب یک طرف و پاسخ به یک اشکال که از دیرباز از سوی کسانی که تحت تأثیر ایده ابنتیمیه واقع شدهاند، یک طرف که از اهمیت خاصی برخوردار است.
آنچه مسلم است و تمام مفسران شیعه بر آن اتفاق نظر دارند و بسیاری از مفسران اهل سنت نیز بر آن صحه گذاشتهاند، این است با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) در روز اجرای مباهله تنها دخترش فاطمه(س)، دامادش علی(ع) و دو فرزند آنان حسن(ع) و حسین(ع) را با خود به مباهله برد، میتوان نتیجه گرفت آیه مباهله بر فضیلت این خاندان و برتری آنان بر دیگر صحابه دلالت دارد. با وجود این، افراد بسیار اندکی مانند رشیدرضا در جلد سوم تفسیر المنار که تحت تأثیر ایده ابنتیمیه در کتاب منهاج السنة النبویة واقع شدهاند، برای نفی دلالت آیه بر فضیلت این خاندان، این اشکال را مطرح کرده و میگویند با توجه به اینکه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) هرکدام یک نفرند، الفاظ «نِساءَنا» و «أَنْفُسَنا» که در آیه ۶۱ سوره آلعمران آمده بر آنان قابل تطبیق نیست، همانطور که حسنین نیز نمیتوانند مصداق «أَبْناءَنا» باشند؛ چراکه این الفاظ جمعاند و در جمع عربی باید بیش از سه نفر باشند، در حالی که براساس تفسیر معروف، مصداق هیچ یک از جمعهای یادشده به عدد سه نمیرسد و در نتیجه نمیتوان از آیه، فضیلت این خاندان را بدست آورد و آن را تصدیق کرد.
آیه مباهله؛ کلامی کلی، تصمیمی الهی و سکوت بر حقیقت
هرچند مفسران شیعه به این اشکال پاسخهایی دادهاند، اما به نظر میرسد در طرح اشکال و پاسخ آن از یک چیز غفلت شده و آن این است که بر نزول آیه اشکال وارد میکنند و میگویند با اینکه از زنها حضرت زهرا(س) و از مردها امام علی(ع) تنها بودند، چرا کلمه «نساء» و «انفس» به صورت جمع بهکار رفته و نیز با اینکه حسنین(ع) دو نفر بودند، چرا کلمه «ابناء» به صورت جمع آمده است؟ غافل از اینکه اشکال بر نزول آیه وارد نیست؛ زیرا آیه، یک یا چند روز پیش از اجرای مباهله نازل شده است و در هنگام نزول، کلی و بدون آنکه ناظر بر مصداق خاصی باشد نازل شده است و معلوم نبود که بعدها پیامبر خدا(ص) چه کسانی و چه تعداد افرادی را در مراسم مباهله با خود همراه خواهد کرد.
به تعبیر دیگر، تفسیر آیه مباهله دو مرحله دارد. مرحله نخست، تفسیر آیهای است که یک یا چند روز پیش از انجام مباهله نازل شده و هنوز مصداقی برای آن تعیین نشده است. مرحله دوم تفسیر همان آیه است که بعدها پیامبر اکرم(ص) مصداقهایی را برای آن تعیین کرده است. با توجه به مرحله اول، نه اشکالی جای طرح داشته و نه پاسخ به آن ضرورت دارد؛ زیرا در این مرحله که هنوز کلیت آیه بر کسی منطبق نشده، دلیلی ندارد اشکال یادشده مطرح شود. بنابراین، از این بابت اشکالی بر آیه مباهله وارد نمیشود تا بخواهیم به این اشکال پاسخ دهیم، بلکه اگر اشکالی وارد باشد بر رفتار و تصمیم پیامبر خداست که چرا با اینکه الفاظ «ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا» جمع است و در جمع باید مصداق آن بیش از سه نفر باشند، آن حضرت از میان فرزندانش تنها حسنین(ع) و از میان زنان و دخترانش تنها حضرت فاطمه(س) و از میان مردان، تنها امام علی(ع) را به همراه خود به مباهله آورد. بدیهی است در این صورت باید همه، حتی افرادی همچون رشیدرضا که بر آیه مباهله اشکال میکنند نیز به این اشکال پاسخ دهند؛ زیرا همه به لحاظ تاریخی قبول دارند که پیامبر خدا(ص) با وجود اینکه الفاظ مذکور در آیه جمع هستند جز این چهار تن، هیچکس دیگر را به همراه خود به مباهله نبرده است.
چرا جمع در آیه مباهله؟ زبان قرآن، کلیت و مصداق خاص
اکنون که مسیر اشکال در آیه روشن شد، در پاسخ به این اشکال چند نکته اساسی وجود دارد که یادآور میشویم. ابتدا مراد از الفاظ آیه در هنگام نزول، چیزی است و مصداقی که بعدها برای آن الفاظ تعیین خواهد شد چیزی دیگر و این رویه که صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه اطلاق شده، تازگی ندارد و در ادبیات عرب و در قرآن اینگونه اطلاقها بسیار زیاد است؛ زیرا چه بسیار مواردی وجود دارد که در هنگام تنظیم یک ماده قانونی، یا تنظیم یک عهدنامه، حکم بهصورت کلی و با صیغه جمع آورده میشود، در حالی که ممکن است در خارج یا در یکی از دو طرف تنها یک یا دو مصداق بیشتر نداشته باشد. در قرآن کریم نیز موارد متعددی وجود دارد که خداوند حکیم وعدهای را بهطور کلی و با صیغه جمع حکایت میکند، در حالی که در خارج، یک یا دو مصداق بیشتر وجود ندارد. آیه ۵۲ سوره مائده از جمله این موارد است که میفرماید: فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یسَارِعُونَ فِیهِم یقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ؛ میبینی کسانی را که در دلهایشان بیماری است، در دوستی با آنها شتاب میورزند و میگویند: میترسیم حادثهای ناگوار به ما برسد.
با اینکه در این آیه، الفاظی مانند «الَّذِین»، ضمیر در «فِی قُلُوبِهِم» و فعل «یسَارِعُونَ» به صورت جمع بهکار رفته، ولی میگویند مصداق این الفاظ تنها عبدالله ابی است. (تسنیم/۱۴/۴۸۰) در آیه ۶۱ آلعمران که مورد بحث است نیز با اینکه پیغمبر اکرم(ص) با نصارای نجران قرار داشت تا فرزندان و جمعی از زنان خاندانش و جمعی از کسانی را که به منزله جان او بودند، همراه خود به مباهله ببرد، ولی به هر دلیل از میان زنان تنها فاطمه(س) و از مردان تنها امام علی(ع) و از فرزندانش تنها حسنین(ع) را با خود همراه کرد و به صحنه مباهله برد.
ولایت تفسیری پیامبر(ص) و نقد شبهات در داستان مباهله
نکته دیگر با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) صاحب شریعت است و خدا به او حق داده با اذن الهی هرطور که مصلحت بداند آیات نورانی قرآن را تفسیر و تحلیل کند، دیگران حق ندارند در تفسیر قرآن، از آن حضرت جلو بیفتند و به رفتار و تصمیم او در این باره اعتراض کنند. مگر غیر از این است که خدا به آن حضرت(ص) حق داده آیات خدا را تبیین و تفسیر کند که فرمود: و أنزَلنا إلیک الذّکرَ لِتُبیّن لِلنّاس ما نزل الیهم و لعلّهم یَتَفَکّرُون؛ ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید که اندیشه کنند. (نحل/ ۴۴)
اما نکته مهم دیگر اینکه چرا طراحان اشکال، همهاش از عدم تطابق جمعهای مذکور در طرف پیامبر(ص) بر همراهان آن حضرت سؤال طرح میکنند، ولی از عدم تطابق جمعها در طرف نجرانیان با مصادیق بیرونی آنان غافلاند؟ اگر اشکالی بر عدم تطابق الفاظ «ابنائنا»، «نسائنا» و «انفسنا» در طرف پیامبر خدا وارد است، باید بر عدم تطابق این الفاظ در طرف نجرانیان نیز وارد باشد. مگر آنها زن همراه داشتند که خطاب به آنان «نسائکم» آمده است؟ مگر آنها ابن و ابناء به معنای خاص خود به همراه داشتند که درباره آنها «ابنائکم» آمده است؟ بدیهی است طراحان اشکال، هر پاسخی که در طرف نجرانیان بدهند، همان پاسخ در طرف رسول خدا(ص) نیز قابل ارائه است.
در نهایت باید دانست هدف اصلی از مباهله، استجابت دعای یکی از دو طرف مباهله که حق و راستگو است، علیه طرف دیگر است که باطل و دروغگو است، بهطوری که تمام کسان گروهِ باطل از صغیر و کبیر و ذکور و اناس از بین بروند و نابود شوند تا بدین وسیله حق، آشکار و باطل نابود شود. اگر هدف و فلسفه مباهله این باشد که هست، فرقی نمیکند در آن طرف، نفرات کم باشند یا زیاد و مصادیقی که ابناء، نساء و انفس بر آن منطبق است، به حد نصاب برسند یا نرسند. بنابراین، نه صدق کلام بر کثرت فرزندان، زنان و نفسها توقف داشته و نه تطابق الفاظ جمعهای یادشده بر مصادیق موجود ضرورت دارد و در نتیجه اشکال بر عدم تطابق الفاظ بر مصادیق بیرونی نه معقول است و نه وارد. (المیزان/۶/۵۹)
نظر شما