در جریان حمله رژیم غاصب اسراییل به جمهوری اسلامی ایران اتفاقات مختلفی رخ داد که جای دارد از ابعاد جامعه شناختی و در عین حال مواجهه فکری با موضوع مورد بررسی واقع شده و از همه مهمتر جنبههای حکمرانی در این شرایط با در نظر گرفتن آموزههای دینی و الهی مورد بررسی قرار گیرد.
«حسین بابایی مجرد» استادیار گروه مدیریت اسلامی پژوهشکده نظامهای اسلامی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار داده است این موضوع را تحلیل کرده است که در ادامه میخوانید:
حمله نامتعارف رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران، واجد تهدیدها و فرصت هایی است که البته کیفیت مواجهه با آنها میتواند تهدید را به فرصت یا فرصت را به تهدید مبدل کند.
حس ملت ایران در نسبت تهاجم رژیم به غزه هرچند در ابتدا ترکیبی از شفقت و سلحشوری بود اما جنگ فرسایشی، این حس عاطفی و حماسی را به مرور به موقعیتی آشنا و حساسیت سوز مبدل کرد؛ البته طبیعت و سرشت کنش جمعی در نسبت این حوادث نیز اقتضای دیگری نداشت چراکه تمام مواجهه ما با این پدیده، مواجه های مفهومی بود و ظرف مفاهیم نیز با تضییقاتی مواجه است و امکان پذیرش ابعاد پدیدارهای عمیقی چون جنگ را در خود ندارد.
این وضعیت امتداد یافت تا حملات سبعانه رژیم به ایران، مردمش، فرماندهان نظامی اش و دانشمندان اش رخ داد. دیگر مواجهه با جنگ از کانال مفاهیم نبود بلکه بالمعاینه و حتی در سطح نظامیان سرافراز ما درگیری وجودی و حقیقی در وسط میدان جنگ رخ داد و تصویر و انگارههای ذهنی در نسبت جنگ و ماهیت رژیم را عمیقا دگرگون ساخت.
در این شرایط باید در سه سطح، راهبردگذاری کرد:
تماس با واقعیات و عبور از برج عاج نشینی و انتزاع اندیشی: همچنان سطح مفهوم مهم است و مفاهیم، قدرت خلق کنش را دارند به شرط آنکه مفهوم پردازی ها به درستی انجام پذیرد. مفاهیمی چون جنگ، صلح، جهاد، بیم، امید، آینده، قدرت، ویرانی، کنش جمعی، بقا، فرار، کشتار، تقابل، تقاتل(قتال) و مانند آن نیاز به توضیح و افق گشایی های جدیدی دارند؛ هم توضیحی فلسفی و هستی شناختی و هم توضیحی روایی و داستان پردازانه. اذهان عامه باید با تبیینی نو از مفاهیم این چنینی مواجه شده و خود را در موقعیتی برانگیزاننده، پیش کنشگرانه، چالش زا، شجاعت آفرین و عقلایی نسبت به این مفاهیم دریابد.
شنیدن کی بود مانند دیدن: خبر غزه را شنیدیم اما جنگ حاضر را دیدیم؛ مواجه های عینی، بدون روتوش، بدون تحریف و بدون انحراف. این دیدن ها برکاتی داشت؛ خیانت و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا با اجازه به رژیم بلکه مداخله در برنامه ریزی جهت شروع و فراگیرسازی جنگ در وسط مذاکرات دیگر قابل انکار و تأویل نیست، صداقت، خیرخواهی و صلاح اندیشی نظام جمهوری اسلامی در نسبت عموم مردم بر همگان روشن شد، قدرت جمهوری اسلامی ایران اگر تا دیروز متهم به اغراق و بزرگ نمایی بود امروز محک در میدان بزرگ منازعه خورد و قدرت و تفوق اش بر قدرت های بزرگ عالم در مقابل چشمان جهان به اثبات رسید و ... اینجاست که تحلیل امام(ره) نسبت به جنگ تحمیلی را باید ستود که «جنگ تحمیلی از الطاف خفیه الهی بود» و این جنگ نیز.
جمهوری اسلامی چقدر باید هزینه می کرد تا همین بدایه را به اثبات برساند آن هم به شرط توفیق، اثباتی استدلالی و نه عینی و نه در میدان عمل و آزمون، اما دست تقدیر الهی، مقدرات کشور و جهان را طوری رقم زد که این همه برکات، یکسره و یکباره بر ایران عزیز جاری شد.
از گوش به آغوش: آیت الله جوادی آملی، معتقد است امام راحل، ولایت فقیه را که توسط صاحب جواهر صورت بندی شد از گوش به آغوش و از ذهن به عین آورد. قدرت این ودیعه نظری و عملی امام، در شرایط کنونی که کشور درگیر جنگ است بیش از گذشته برای مردم ایران مشخص شد؛ همه ذهن ها و چشم ها متوجه اوامر رهبر معظم انقلاب است تا حدود را معلوم کند و خطوط را ترسیم کند.
جنگ حاضر، مردم را دیگر نه شنونده اخبار و مفاهیم جنگ، نه شاهد وقایع و رخدادهای جنگ بلکه دچار نوعی درگیری وجودی با همه مراتب جنگ کرد. مردم در متن و بطن حملات هوایی، خرابی و ویرانی خانه های مسکونی و شهادت عزیزان و بزرگان خود قرار گرفتند.
ادراک مفهومی، مشاهدات عینی و درگیری های وجودی، سه سطح مواجهه با جنگ حاضر است که هرکدام راهبردی متناسب با خود میطلبد که نظام حکمرانی باید تدبیر کند.
الف. راهبرد سطح اول(سطح مفهوم)
آنچه در سطح مفاهیم اهمیت دارد حضور متراکم اهل اندیشه و معرفت از یکسو و اهل ادب و هنر از سوی دیگر است که بلادرنگ خود را در موقعیت ایضاح مفهومی مفاهیمی قریب الافق با آنچه پیشتر گفته شد قرار دهند.
جنگ را طوری تبیین کنند که از آن صرفا نیستی، نقص، تهدید، پسرفت و مرگ دریافت نشود و در متن جنگ، زندگی، استکمال، فرصت، پیشرفت و حیات استشمام شود. بلاشک کسی یا کسانی در این موقعیت میتوانند واقع شوند که به طور شهودی، جنگ را اینچنین ادراک کرده و حدیث نفس البته در قامت مفهوم پردازی کنند.
ب. راهبرد سطح دوم(مواجهه عینی)
مواجهه عینی با پدیدارها در نقطه اولیه تماس، ارجاع به انگاره های ذهنی پیشین انسان دارد هرچند ممکن است برخی انگاره های کمرنگ تر را فراخوان کرده و تحلیل را به همان انگاره ها بسپارد ولی دست برتر در هدایت اذهان از آن کسی یا کسانی است که اولین تفسیر یا تفاسیر را از پدیدارها ارائه میدهند لذا باید جانب روایت پردازی را محکم گرفت تا ابتکار اعمال تفسیری از دست نرود. البته کلان روایت های رایج در اذهان را نباید فراموش کرد و خرده روایتها را در آن نسبت سامان داد؛ کلان روایت هایی چون کارآمدی ـ ناکارایی دیپلماسی، تجاوزگری ـ استقامت دو شیوه حکمرانی، پیچ تاریخی تمدنی اسلام ـ غرب و مانند آن است.
سطح دیپلماسی و مذاکره تا چه نصابی باید تعمیق یابد که تنش میان ایران و اسرائیل را کنترل کند؟ بعید است چنین نصابی را بتوان برای دیپماسی تعیین کرد. بلندای دیپلماسی به ارتفاع منازعه ایران و اسرائیل هرگز نخواهد رسید هرچند دیپلماسی، ممتنع نیست. لکن باید سطح انتظارات از دیپماسی را واقعی کرد. برخی روایتها لازم است متوجه دیپلماسی بشود و دیپلماسی مستظهر به توان میدانی را فربه و قدرتمند نماید.
بقای اسرائیل به تجاوز است چه آنکه سرشت و حدوث اش نیز بر تجاوز بود. سازه حکمرانی اسرائیل در سطح اهداف، ساختارها و فرایندها با روح تجاوز ممزوج و مقرون است. در مقابل، سرشت جمهوری اسلامی ایران نیز بر مقاومت ابتنا دارد لذا راهبرد اقتصادی اش، مقاومتی است، راهبرد فرهنگی اش، مقاومتی است و .... هرچند شاید سخت بتوان پذیرفت علیرغم تأکیدات رهبر معظم انقلاب، ساختارها و فرایندهای حکمرانی در کشور بر مبنای منطق مقاومت، صورتبندی شده باشد اما به هر تقدیر، آرمان مقاومت، آرمانی جدی در کشور است. این کلان روایت، در محدوده سرزمینی ایران و اسرائیل و عرض و طول حکمرانی هر دو قابل تعریف و تعقیب است. برخی روایتها باید ارجاع به منطق حکمرانی و سرشت مقاومتی آن یابد تا جنگ حاضر، دستمایه بازخوانی و بازطراحی حکمرانی نیز گردد.
مواجهه ایران و اسرائیل، مواجهه تفکر و تمدن اسلام با تمدن غرب تفکری و نماد و نمود بارز آن، توحش اسرائیلی است. این تلاقی آشکار و عریان نیز واجد معانی ژرفی است؛ نقطه جوش مواجهه در این عصر و مصر واقع شده است و مردمان امروز، حاملان بالاترین سطح منازعه ای هستند که در طول تاریخ تعارض تمدنی غرب و اسلام، بسیاری آرزومندش بودند.
علت این آرزومندی نیز علوّ وجودی و معرفتی است که از رهگذر این منازعه برای مجاهدان جبهه اسلام ایجاد خواهد شد. این کلان روایت، مستعد فراخواندن ظرفیت های آدمی و خالص سازی نیت ها و اراده های عموم است.
ج. راهبرد سطح سوم(درگیری شهودی)
در مقام سوم مواجهه، نوعی درگیری وجودی ـ عاطفی با جنگ در میان عموم مردم اتفاق افتاده است. البته شنیدن صدای پدافند یا دیدن نور پرتابه ها همچنان در مرحله مواجهه عینی است و نه وجودی.
مواجهه وجودی را باید در سطح مسئله مندی مردم نسبت به این وقایع و رخدادها دید؛ مسئله وحدت در عین اختلافات پیشین، مسئله اتّباع از ولی در عین استنکاف های گذشته، مسئله رجوع به سنت های زیست جمعی در عین عمق یافتگی فردگرایی، مسئله ارجاع افعال به زمینه های تاریخی و نوعی تاریخی نگری در عین غرق شدگی در رخدادهای روزمره و مانند آن دوباره برای انسان ایرانی اهمیت یافته است؛ آن هم مسائلی که میتواند بافت و ساخت اجتماعی را بازخوانی و بازسازی کند. آنچه در این بین از اهمیت زیادی برخوردار است(با اتکا بر منطق گفتمانی)، تقویت بافت گفتمان هایی است که این مسائل مأخوذ از آنهاست؛ گفتمان توحید، گفتمان پیشرفت، گفتمان ولایت(پیوند بین مؤمنین) و ...
سرمایه مواجهه وجودی با پدیدارهای جهان نو که از رهگذر استغراق انسان ایرانی در جنگ حاضر حادث شده است سوخت تحولات عمیق حکمرانی در کشور است که نباید احاله به شرایط پساجنگ شود. در شرایطی که راهبردهای دفاعی و تهاجمی نظامی جمهوری اسلامی ایران به تناسب شرایط جنگی در موقعیت یادگیری، اصلاح و بهبود قرار دارد ساختارها و فرایندهای حکمرانی نیز باید متناسب سازی شده و بهبود یابد. اگر اصلاحات عمیق تا دیروز به جهت مدعای کاهش سرمایه اجتماعی ممتنع بود در شرایط جنگی امروز و افزایش سرمایه اجتماعی و همراهی عمیق عموم با سیاست های اعلامی و اعمالی نظام، هرچه سریعتر باید به این مهم مبادرت نمود.
راهبرد دیروز، امروز و فردای حکمرانی در جمهوری اسلامی، حکمرانی مقاومتی است و هرچه تأخیر در این ارتباط بیشتر باشد آفات بیشتری دامن کشور را خواهد گرفت. هیچ بهانهای چون ارتباط با دولتها، تنش زدایی، دیپلماسی فعال، جلب سرمایه گذاری های خارجی و مانند آن نباید این راهبرد اساسی و کلیدی جمهوری اسلامی را منعطل و حتی تضعیف نماید و امروز بیش از هر زمان دیگری، کشور مستعد تحولات حکمرانی و گذار به سمت حکمرانی مقاومتی است.
نظر شما