۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۰۳:۵۴
کد خبر: ۱۰۸۱۲۸۸

وقتی خاطرات «یوگینا گینزبرگ» زنِ جان به در برده از اردوگاه‌های سیبری را می‌خوانم، به نظرم شبیه افسانه است؛ افسانه‌ای دهشتناک که گاه مفهوم یک تراژدی تمام‌عیار را در ذهنم تداعی می‌کند.

شکنجه‌گاهی در جهنم یخ!
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

روایتی که باید واقعی بودن آن را بپذیرم؛ روایت زنی که در دمای منفی ۶۰ درجه ناچار بود کار کند، غذای یخ‌زده بخورد و به روح دیکتاتوری مانند استالین درود بفرستد! برای آن‌هایی که اندکی با تاریخ اتحاد جماهیر شوروی آشنایی دارند، اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری مفهومی مخوف است؛ جایی که زندانیان را با یخ و سرما شکنجه می‌دادند؛ مکانی در آخر دنیا که هیچ چیز را نمی‌توان در ورای آن تصور کرد. زندانیان این اردوگاه‌های مرگ، آن را با نام «گولاگ» می‌شناختند؛ مخفف جمله‌ای روسی به معنای «اداره کل اردوگاه‌های کار و اصلاح». پس از قتل «کاروف» از اعضای بلندپایه حزب کمونیست شوروی در اول دسامبر سال ۱۹۳۴(۱۰ آذر ۱۳۱۳) قصابی آغاز شد.
شهرت داشت محبوبیت بیش از حد «کاروف» کار دستش داده و رفیق استالین را درباره بقای قدرت خودش نگران کرده است. دستگاه سلاخی دیکتاتور به راه افتاد. استالین حالا مبدل به همان موجودی شده بود که منتقدانش از آن به «افعی گُرجی» تعبیر می‌کردند؛ او اصالتاً از اهالی گرجستان بود. سه چهارم افسران ارتش و تقریباً تمام اطرافیان لنین و دوستان پیشین استالین، به جوخه‌های اعدام سپرده شدند یا سر از گولاگ‌ها درآوردند تا زندگی به شیوه مرام اشتراکی را بهتر و عمیق‌تر حس کنند! ماشین کشتار و شکنجه به بهانه‌های واهی، همه را به دام می‌انداخت، حتی وابستگان و سرسپردگان به مارکسیسم را. استالین که فرجام حاکمیت دیکتاتورمآبانه بر جامعه دهقانی را در مرگ ذلت‌بار تزار نیکلا دیده بود، تصمیم گرفت شوروی را از اقتصاد کشاورزی به سوی اقتصاد صنعتی هدایت کند؛ لقمه گنده‌تر از دهانی که باید با عبور از روی جنازه میلیون‌ها انسان بی‌گناه در روستاها و شهرهای روسیه، آماده بلعیدن می‌شد. اقدامات استالین، قحطی بزرگ و فراگیری را به وجود آورد.
دولت نمی‌توانست هزینه‌های سرسام‌آور صنعتی کردن را بپردازد و نیاز به نیروی کار ارزان را هر لحظه بیشتر احساس می‌کرد. راهکاری که به ذهن استالین خطور کرد، تقویت جمعیت گولاگ‌ها بود. روستاها از مردان کشاورز تهی شد؛ همه را به عنوان مخالف حکومت، بازداشت و روانه سیبری و دیگر نقاط شمال روسیه می‌کردند؛ جایی که کارگاه‌های صنعتی به روی روستاییان بخت‌ برگشته آغوش می‌گشود! الکساندر سولژینیتسین در کتاب مشهورش «مجمع‌الجزایر گولاگ» روایت‌های تلخ و در عین حال نیشداری را درباره چگونگی شکار گولاگ‌نشین‌های مادرمرده آورده است: «کالگانوف، مأمور پیشین چکا (پلیس مخفی شوروی) تلگرافی را به یاد دارد که به تاشکند رسیده بود: ۲۰۰ نفر را بفرستید! اما کفگیر به تهِ دیگ خورده بود و به قرار معلوم، دیگر کسی نمانده بود که بازداشت شود!» مأموران استالین حتی به کولی‌ها و دوره‌گردها هم رحم نمی‌کردند؛ همه آن‌ها خیلی زود، افتخار عضویت در گولاگ را پیدا می‌کردند؛ ظاهراً اسم هیتلر بد در رفته بود! او دستور می‌داد کولی‌ها را به صورت هدفمند بکشند؛ مرگی سریع و شاید اندکی دردناک، اما استالین، آن‌ها را محکوم به مرگی تدریجی می‌کرد که از آغاز تا انجام مراسم اعدام، ممکن بود چند دهه طول بکشد!
آمارهای دقیقی از قربانیان اردوگاه‌های کار اجباری استالین وجود ندارد؛ برخی گزارش‌ها خبر از نگهداری ۱۴میلیون روس، بین سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۵۳ در این ۵۳ اردوگاه و ۴۲۵ کلونی هولناک می‌دهد؛ گزارش‌های دیگری هم وجود دارد که تعداد زندانیان را از مرز ۲۱میلیون نفر می‌گذراند. یک آمار تأیید نشده هم درباره حضور ۶هزار و ۵۱۳ ایرانی در این اردوگاه‌ها وجود دارد؛ ایرانی‌هایی که لابد در سودای زیستن زیر پرچم حکومت شورایی، سر از مسکو درآورده و یکراست به سیبری فرستاده شده بودند تا تکلیف خود را در قبال حزب مادر به انجام برسانند! اینکه چه تعداد از تبعیدی‌های سیبری، طعم تلخ مرگ در اسارت را چشیده‌اند، معلوم نیست. یکی از این زندانیان به یاد می‌آورد که چگونه هم‌بندش، خود را برای رهایی از شرایط دشوار گولاگ، زیر چرخ‌های یک کامیون انداخت: «خون واسیلی روی زمین جاری شد، اما خیلی زود یخ بست و فقط رنگی از آن بر کف جاده باقی ماند!» آفتاب در سیبری بسیار نامهربان بود.
زمستان‌ها سرمای هولناک امان همه را می‌برید و دمای ۴۰ تا ۷۰ درجه زیر صفر، خیلی زود، جمعیت آسایشگاه‌ها را نصف می‌کرد و تابستان هم در حالی فرا می‌رسید که میلیاردها پشه از سر و کول تبعیدی‌ها بالا می‌رفتند و خون آن‌ها را لاجرعه سر می‌کشیدند! بیهوده نبود که تلگراف‌های کمبود نیرو، دائم به نقاط مختلف کشور مخابره می‌شد تا افراد تازه نفس را به مسلخ بفرستند. جنگ جهانی دوم برای استالین یک فرصت استثنایی بود؛ فرصتی که می‌توانست همه جنایت‌هایش را زیر خروارها خاک ناشی از تخریب و تجاوز آلمانی‌ها پنهان کند. به دستور او، تبعیدی‌های سیبری را به میدان نبرد آوردند تا جاده صاف‌کن باشند؛ مظاهر مساوات و انسانیتی که کمونیست‌ها از آن دم می‌زدند، خیلی زود به گوشت جلو توپ تبدیل شدند!

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha