اما طبق اظهار نظر رئیس بنیاد ملی نخبگان کشور تنها ۳هزار و ۷۰۰ نخبه در کشور شناسایی شده که این عدد معادل ۰.۰۰۴ درصد جمعیت کشورمان است و آمارهای تکاندهنده مرکز آمار ایران نیز نشان از مهاجرت سالانه ۴۰ درصد نخبگان کشور دارد. در این میان نباید جنگ خاموش علیه سرمایههای انسانی و نخبگانی کشور را فراموش کرد و از تدبیر فوری در این زمینه فاصله گرفت. فارغ از نقص سیستم شناسایی و احراز نخبگان باید به این نکته تأکید کرد عادیسازی از دست دادن نخبگان برابر با کشتن آینده ملت بوده و این در شرایطی است که دشمن کوچ اجباری نخبگان و ترساندن نسلهای آینده نخبگان برای خدمت به کشور را دنبال میکند.
به عنوان نمونه در عملیات اوساویاخیم، شوروی در سال ۱۹۴۵ ربایش سازمانیافته نخبگان اروپایی را ترتیب داد و بیش از ۲هزار دانشمند به همراه خانوادههایشان را با وعده برآورده کردن فهرست آرزوهایشان ربود و پس از بهرهکشی لازم ۷۰ درصد آنها را کشت که موجب فرار باقیمانده آنها به آمریکا و فلسطین اشغالی و ۱۵ سال خلأ فناوری در بلوک شرق اروپا و شوروی شد. همزمان آمریکا عملیات گیره کاغذ را اجرا کرد و توانست هزار و ۶۰۰ دانشمند را جذب و فناوریهای موشکی، برنامه فضایی ناسا و تحقیقات پزشکی را در آمریکا پایهگذاری کند. با بهرهگیری از تجربههای گذشته باید به این هشدار توجه کرد که بیش از ۱۰ونچر در خاورمیانه فعال شدهاند تا نخبگان و دانشمندان ایرانی را جذب کنند، به طوری که هشت ونچر فقط در شبه جزیره عربستان قرار دارد و دو ونچر هزینه مهاجرت نخبگان را به صورت کامل عهدهدار میشود. ضمن آنکه حملات سایبری نظیر ایمیلهای بورسیهای قلابی و پیشنهادهای شغلی ساختگی در کشورهای اروپایی اما با آیپی امارات برای شناسایی نخبگان، هک بانکهای پژوهشی و علمی و مالکیت فکری کشور سعی در توقف و سرکوب تلاشها برای جلوگیری از مهاجرت از کشور دارند.بر اساس گزارش سازمان امنیت ملی آمریکا، ۸۳ درصد نخبگان کشته شده در پنج سال اخیر، نخبگان مستقل از نهادهای دولتی بودهاند و باید در نظر داشت طبق مدل امآیتی جایگزینی هر نخبه ۱۲ تا ۱۵ سال زمان میبرد و گزارش بانک جهانی نشان میدهد ضرر اقتصادی فرار هر نخبه ۲.۷ میلیون دلار به کشورش است و ترور یک دانشمند طبق اعلام مؤسسه رند آمریکا تنها ۵۰۰ هزار دلار هزینه دارد و با از بین رفتن یک نخبه واقعی، یک کشور از صدها میلیون دلار پیشرفت و انگیزه پرورش نخبگان در خانوادهها بازمیماند و نتیجه آن جایگزین شدن نخبگان نمایشی به جای نخبگان واقعی است. بنابراین در این شرایط بیش از پیش مهم است که از این سناریو دشمن آگاه شد و به جای ایفای نقش در اهداف او، از این نخبگان گرانبهای کشور با روشهای ذیل دفاع و حمایت کرد:
الف- تشکیل صندوق امنیت نخبگان به وسیله بیمه عمر بسیار بالا و ثبت اطلاعات نخبگان کشور در کنوانسیون ۲۰۰۵ یونسکو برای محافظت از پژوهشگران و نظارت نهادهای بینالمللی مانند گروه لیگ آیوی
ب- بهروزرسانی قوانین احراز نخبگی خارج از چارچوب آکادمیک و شمول استعدادهای عملی و اجرایی
ج- ایجاد شبکه نظارت بر شبکه ونچرکاپیتالها و اعلام فهرست سیاه سرمایهگذاران متخلف
د- ارائه مشوقهای ویژه و ماندگار به بنیانگذاران و شرکتهای خدمتگیرنده از نخبگان کشور و تضمین شغل و سهام آنها و معافیتهای مالیاتی
هـ- اجباری شدن شاخص آرتیآی بالا در انتصاب مدیران و جلوگیری از گلچین کردن نخبگان نمایشی توسط آنها
و- رصد بینالمللی بانک اطلاعات نخبگان مورد نیاز کشور برای جذب و پرورش آنها به صورت استادمحوری
د- جلوگیری از حذف و انزوای نخبگان مستقل که زیر پوشش و همکاری با ارگانها و سازمانهای دولتی نیستند
ح- جلوگیری از سوءاستفاده مدیران از نخبگان در برنامههای نمایشی در طول مدت عمر سیاسی آنها و جایگزین کردن منافع برنامههای بلندمدت کشور که عمدتاً توسط این مدیران با اعمال نظر شخصی و تیمیشان سرکوب میشود
ی- ایجاد شاخص سنجش جهل سازمانی ( جهل خوشایند) با تخصیص درصد بودجهای که شرکتها صرف پیشگیری از بحرانهای پنج سال آینده میکنند
ز- تغییر سریع سرمایهگذاری کلان کشور روی زیستبومهای فناوری Deep tech (فناوریهای با ارزش افزوده بالا)
ک- ایجاد سیستم هشدار زودهنگام نخبگان در ساختارهای تصمیمگیرنده کشور با توجه به تیزبینی آنها که معمولاً سرعت هشدار و اطلاعرسانی آنها زودتر از وقوع رخدادهاست
ل- ایجاد صندوقهای خطرپذیر در حوزه
Deep tech(فناوری عمیق)
م- ایجاد خوشههای حمایتی از واحدها و شرکتهای Deep Tech برای ارائه خدمات کاربردی
ن- ایجاد مرکز فوریتهای فناورانه ایران با ساختار رفع تهدیدها با فناوریهای غیر قابل باور در کمتر از یک فصل و حمایت بلاعوض مراجع ذیصلاح بهرهبردار
ق- ایجاد مسیر مهاجرتی ویژه نخبگان و دانشمندان در میان کشورهای عضو ۸- BRICS, Shanghai co. D
جنگ ۱۲ روزه چهره اقتصادی منطقه را مخدوش کرد اما این استنباطهای راهبردی دولت نهم و دهم بود که ما را برای پیروزی در این دوره حساس آماده کرده بود، تاریخ به ما میآموزد که فروپاشی هر ساختاری، زاییده غرور و تخیلات بیپشتوانه است.
دهم اردیبهشت ماه در یادداشتی منتشر شده در روزنامه قدس تهدیدات برای نخبگان در منطقه نوآوری ایران گوشزد شد و متأسفانه این تهدیدها طی اتفاقهای اخیر ظهور و بروز کرد، ضمن آنکه با توجه به نرخ رشد علمی کشور در دورههای گذشته و رابطه آن با نرخ رشد شاخصهای اقتصادی و پیامدهای آن، توجه به این نکته مهم است که بسیاری از مدیران برای حفظ چهره سیاسی خود برنامههای بلندمدت را در اولویت قرار نمیدهند و هستند اندک مدیرانی که برنامهها و مصالح بلندمدت کشور را در اولویت قرار میدهند هر چند از محبوبیت چهره سیاسی و اجتماعی آنها بکاهد.
امروز ما دو انتخاب داریم؛ تکرار اشتباه شوروی با سرمایهگذاری روی پروژههای نمایشی مانند برنامه بوران- انرژیا که ۱.۵ درصد تولید ناخالص ملی را بلعید، یا الهام از درسهای تاریخی و جهش با دیپتکهای کاربردی مانند پروژه ماهوارههای مکعبی ایران که اینترنت کشور را تنها با ۱۰درصد هزینه ماهوارههای سنتی تأمین میکند. بسیاری از پروژههای فناورانه نرخ بازگشت سرمایه آنها کوتاهمدت نیست و چه بسا پس از یک یا دو دهه آثار آن را ببینیم همانند آنچه در این ۱۲ روز شاهد بودیم. این نشان میدهد آینده و حال از آن ملتهایی است که روی توسعه شبکه ملی نخبگان و زیرساختهایشان سرمایهگذاری کنند نه روی شعارهای کپیبرداری شده دروغین غرورزدههایی که غرایز آنها را هدف گرفته است!
پیشنهادهایی که در این یادداشت ارائه شد بذرهای درخشش کشورمان برای سه سال آینده و رشد تعداد نخبگان کشور طی هفت تا ۱۰ سال آینده خواهد بود.
۲۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۷
کد خبر: ۱۰۸۱۵۴۵
آمارهای جهانی برآورد میکنند تنها یک درصد هر جامعهای را نخبگان تشکیل میدهند و بر این اساس ۸۹۰ هزار نخبه در کشور ایران وجود دارد.

زمان مطالعه: ۵ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما