به گزارش گروه فرهنگی قدس، قدمت نقاشی دیواری به سالهای دور بازمیگردد؛ اما یکی از دورههای پر رونق آن زمان انقلاب، هشت سال دفاع مقدس و سالهای پس از آن بود که دیوارهای شهر مملو از گرافیتیهای مختلف میشد؛ ولی هرچه از سالهای جنگ فاصله گرفتیم، دیوارها هم از نقاشیهای دیواری و فرسک خالی شدند و به قول سیدعلی میرفتاح جایشان را به بیلبوردهای تبلیغاتی دادند. حتی در این سالها خیلی از همان نقاشیهای دیواری قدیمی هم در طرح مرمت، پاکسازی و نوسازی، رویشان رنگ گرفته شد و از نظرها پنهان شدند؛ اما چند روزی است چهرههایی تازه بر دیوارهای تهران نقش بستهاند؛ چهره زنان، کودکان و مردانی که در جنگ ۱۲روزه با رژیم صهیونیستی شهید شدند.
علی میرفتاح گرافیست و نقاش مدتی است که شبانه در خیابانهای تهران، آن زمان که مردم در خانههایشان هستند و شهر در سکوت شب غرق است، قلم به دست میشود و بیسر و صدا، چهره شهدایی را که مظلومانه در این جنگ به شهادت رسیدند، روی دیوارها جاودانه میکند. او این حرکت را «نهضت شبانه» مینامد؛ تلاشی خودجوش برای بازگرداندن هنر به متن شهر و زنده نگهداشتن یاد شهدا، بینیاز از گالریها و تشریفات. او که تصاویر تعدادی از نقاشیهای خود را در صفحه مجازیاش قرار داده، درباره آنها اینگونه توضیح میدهد: «نام جاوید وطن؛ این کار اندکی است که از دست من بیهنر ناتوان برمیآید. انشاءالله رفقای نقاش و گرافیست و اهل دیوارنگاری به این نهضت شبانه بپیوندند و نگذارند نام و یاد و خاطره شهیدان در مناسبات روزمره فراموش شود. دستکم این است که روی دیوارها و در بافت شهری، ما شهروندان بتوانیم بیهیچ تشریفات و واسطهای با هموطنان شهیدمان مواجه شویم و با روی چون ماهشان تجدید دیدار کنیم، سلام کنیم و جویای حالشان شویم و... اینها را به تعارف و استعاره نمیگویم. باورم این است اگر از شهدا غافل شویم، باد فراموشی همهمان را به دیار عدم خواهد فرستاد. حرف حافظ را جدی بگیرید که گفت ثبت است بر جریده عالم دوام ما. اگَر بخواهیم از این حیات طیبه شهدا بهره ببریم، قدم نخست همین است که ارادتی بنما تا سعادتی ببری. این تلاش ما چیزی جز اظهار ارادت خالصانه نیست».
در ادامه، گفتوگوی ما با این هنرمند درباره خلق این نقاشیهای دیواری و روند فعالیتش طی این شبها را میخوانید.
آقای میرفتاح این ایام معمولاً هر حرکتی هم که در حوزه هنرهای تجسمی صورت گرفته، برپایی نمایشگاه در گالریها بوده؛ اما کار شما از آن نظر قابل توجه است که هنر را به میان مردم و در دل شهر بردید؛ چطور شد که این پروژه را کلید زدید؟
مدتها بود درصدد فرصتی برای طراحی و اجرای یک ایده در زمینه نقاشیهای دیواری بودم و میخواستم فرسکهای ساده و کوچکی را طراحی کنم. ایدهاش را داشتم؛ اما متأسفانه امکانش میسر نمیشد و باید صاحبان دیوارها و همچنین مسئولان شهری اجازه میدادند تا بتوانیم این کار را انجام دهیم؛ ولی در نخستین روز از این جنگ ۱۲ روزه به ذهنم رسید که شاید الان فرصت مناسبی باشد تا این کار را انجام دهیم. این نقاشیها هم بیشتر گرافیتیهایی است که دلم میخواست مردم عادی ببینند، نه مردمی که اهل رفتن به گالریهای هنری هستند و دنبال این بودم تا با کمک این نقاشیها شهروندان با همشهریان شهیدشان مواجهه مستقیم داشته باشند. البته در این روزها روند کاری ما کند پیش رفت و فکر میکردم بهتر از این باشد؛ اما در مجموع ۱۱-۱۰ اثر تولید کردیم. با این حال همچنان کارمان ادامه دارد و هفتهای یکی دو اثر اضافه میکنیم.
چرا از این حرکت به عنوان نهضت شبانه یاد میکنید؟
خب شبها خیابان خلوت است و مردم در خانههایشان هستند و فرصت خوبی است که این نقاشیها را بکشیم، طوری که وقتی مردم صبح از خانهها بیرون میآیند و میخواهند روزشان را شروع کنند، یکدفعه این نقاشیها را ببینند و بگویند این دیروز اینجا نبوده و امروز یک نقاشی اینجاست و متعجب شوند و به فکر فرو بروند و در گذر زمان با اثر مواجهه بهتری پیدا کنند. ضمن اینکه روزها نمیتوان کار کرد و معمولاً از ساعت ۱۰ و ۱۱ شب خیابانها خلوت میشود و راحتتر میتوان روی دیوارها نقاشی کشید.
نقاشی دیواری در سالهای گذشته بسیار کمرنگ شده و فارغ از دلایل به حاشیه راندن آن؛ اما با این جریان به شکلی میتوان گفت در حال احیا شدن است. به نظرتان نقاشی دیواری چقدر میتواند در دوران فعلی پل ارتباطی میان مردم و هنر باشد؟
ابتدا این را بگویم که خدا نبخشد آن کسانی را که موجب کمرنگ شدن نقاشی دیواری شدند. به نظر من شهر را از هنر گرفتند و تحویل بیلبوردهای تبلیغاتی آزاردهنده دادند، یا بهتر بگویم شهر را در تصرف بیلبوردها درآوردند. بیلبورد در بهترین شکلش یک زیباشناسی بازاری و تجاری دارد که روی ذهن و ضمیر مخاطب تأثیر میگذارد و همه ما را تبدیل به سوژههای مصرفزده و نظام سرمایهداری افسارگسیخته میکند و البته که هدف بیلبوردها هم این است که همه ما موجودات مصرفزدهای شویم تا هر روز بیشتر بخریم و بیشتر مصرف کنیم.
بخشی از این اتفاق ناگزیر است و محصول دنیای جدید؛ اما آنقدر این مسئله زیاد شده که جا را برای همه چیز تنگ کرده است.
برای شهری مانند تهران که خودش را امالقرای مسلمین میداند و پایتخت یک انقلاب مهم است و جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته، خیلی زشت و بد است که هویت بصری آن به گونهای باشد که یک نقاشی دیواری افتخارآمیز درباره خرمشهر ندارد، یک نقاشی دیواری درباره غزه و فلسطین ندارد، درباره فرزندان شهید این سرزمین که این همه رشادت کردند، یک نقاشی نداریم و هر چه با هوش مصنوعی برای پر کردن بیلبوردها میکشند هم اصلاً خوب نیست.
من در واقع کارم نقاشی در گالری است؛ اما در ذهنم بود فرصتی پیدا کنم و نقاشی و فرسک را دوباره به خیابان بیاورم. امیدوارم هنرمندان حرفهای، کاربلد و درجه یک به میدان بیایند و بار دیگر نقاشی دیواری را با موضوعات مختلف احیا کنند. ما موضوعات متنوع و مختلفی داریم که میتوانیم به آنها بپردازیم؛ یک نمونه آن کارگران زحمتکش هستند و من گاهی به مسئولین شهرداری میگفتم که شما یک طایفه بزرگ از رفتگران زحمتکش و باربران بازار دارید. چرا نباید برای این قشر زحمتکش یک نقاشی دیواری در خور داشته باشیم که تصویر خودشان را در خیابان و روی دیوارها ببینند و بدانند یک جایی حرمتشان پاس داشته شده است. یا معلمان، پرستاران و اقشار مختلف و همچنین موضوعات گوناگونی مانند زلزله، جنگ و... همه اینها میتواند به یک اثر هنری تبدیل شود.
امیدوارم این جنگ ۱۲ روزه تلنگری باشد و مدیران شهرداری هم همت کنند. البته نه به این معنا که بانی آن شوند؛ زیرا این حرکت باید ملی و مردمی باشد و مدیران فقط باید فرصت و مجالش را فراهم کنند؛ پس از آن هم میبینیم اندک اندک جمع مستان میرسند و هنرمندان میآیند و آثار درخشانی خلق میکنند. ضمن اینکه من فکر میکنم باید در شهر نقاشیهای دیواری داشته باشیم تا وقتی گردشگران از اروپا به ایران میآیند، یکی از انگیزههایشان دیدن این نقاشیها باشد. همانطور که ایرانیها علاقهمندند گرنیکای پیکاسو یا نقاشیهای داوید را ببینند، آنها هم دوست داشته باشند بیایند و نقاشیهای ما را ببینند و بدانند که هنرمندان این سرزمین چطور به اتفاقها نگاه میکنند.
در بخشی از دلنوشتهتان اشاره کردید که باور دارید اگر از شهدا غافل شویم، باد فراموشی همهمان را به دیار عدم خواهد فرستاد. میخواهم از نقش و اهمیت هنر بپرسم و اینکه شما به عنوان یک هنرمند در حرکتی خودجوش سعی در جاودانه و ماندگار کردن شهدا داشتید. به نظرتان هنر چطور میتواند مقاومت را به تصویر بکشد و آن را به عرصه بیاورد؟
همه هدف من این است که شهدا تبدیل به عدد و آمار نشوند و در نهایت هم بروند در یک پروندهای و فراموش شوند و ما تنها به این یادآوری اکتفا کنیم که به طور مثال در دفاع مقدس ۳۰۰ هزار شهید دادیم یا در فلان عملیات هزار رزمنده شهید شدند. اینها عدد است و هیچ احساسات و عواطفی را هم برنمیانگیزد و این اصلاً خوب نیست؛ درست مانند اتفاقی که در مورد غزه رخ داده است. کار رسانهها و دنیای مجازی این است که به خاطر سرعت زیاد، همه چیز را تبدیل به کمیت کنند تا اینکه این مسئله رفتهرفته عادی شود و در ذهن ما هیچ حسی ایجاد نکند.
همه حرف من این است که ما باید کاری انجام دهیم. ما با این شهدا زندگی کردیم. اینها همشهریان و قوم و خویش ما هستند و خوب است مواجهه مستقیم غیررسانهای با آنها داشته باشیم، انگار که در خیابان میبینیمشان، انگار رفقایمان هستند که باید بایستیم و با آنها سلام و احوالپرسی کنیم و به فکر فرو برویم که چرا شهید شدند، چرا کودکان خردسال کشته شدند و چه چیزی سبب شد دشمن اینطور به ما شبیخون بزند. اینهاست که نباید فراموش شود. البته به این معنا هم نیست که من بخواهم مرثیه بگویم! نه اتفاقاً میخواهم بگویم یاد شهدا موجب سرزندگی و شادابی شهر میشود.
نظر شما