ساعتی پس از وایرال شدن سوژههای پشت و روی پرده حسین حسینی بالاخره بمب را منفجر کرد و با یک پست بدون کپشن از ۱۱ سال خاطره دست برداشت تا در جاده پایتخت به نصف جهان، عشقی ابدی در یاختههایش رم کند و به بیرحمیهای فوتبال هزاررنگ بیش و پیش ایمان بیاورد.
او حالا آنجاست. در حوالی زندهرود و با طعم بریانی در زیر زبان و عطر نقل و پولکی در مشام، بیآنکه دو پهلو حرف بزند برای بیرقهای زرد دست تکان میدهد و خود را برای حراست از قفس توری تیمی آماده کند که با گذر از «الدحیل» میتواند به سفیری آبرومند برای ایران در لیگ نخبگان بدل شود.
قصه حسین حسینی و استقلال اما قصه گل و تگرگ بود و فصل بیعشق زنده بودن، فصل لحظههای مرگ... او همان روزها که با وجود پروازهایش در آسیا نتوانست جایی در دلهای غنجزده پیدا کند، پی برد که موسم بدرود نزدیک است و سردرد یک مشت تیفوسی با دردسر یک سنگربان سازگاری نخواهد داشت. صد البته گافهای پسر تخت جمشید که گاه و بیگاه منتج به شعلهور شدن قلعه آبیها شد، در عمیق شدن چالههای سوءتفاهم نقش پررنگی ایفا کرد. چه اینکه کاپیتان هرگز نتوانست در دربیهای مرگبارِ فصول اخیر فریادرس شود و هر بار با اشتباهات بهتآلود دوآتشههای مغبون را مغموم به خانههایشان فرستاد.
هر چه هست داستان مردی با سرانگشتان چسبناک که نمیخواست به خوابی معلق در پلی برزخی بدل شود در استقلال به آخر رسید و او رفت تا در جایی دیگر تقاص خود را از روزگار عفن بگیرد و در گذر زمان به سکوهای همیشه ناراضی ضربه شست نشان دهد.
اینک دروازه ۷ متر و ۳۲ سانتیمتری سپاهان و دروازهبانی با ۱۸۷ سانتیمتر قد که گیج از حوادث سُکرآور، دست بر گیجگاه خود گذاشته و قصد دارد جوری بدرخشد که عشق فوتبالها دوباره و صدباره نامش را در گوگل جستوجو کنند. اینک موج سنگین گذر زمان است که در او میگذرد. در او که خنجر و خاطره بود در تالابها و سیاهیها.
۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۳:۵۷
کد خبر: ۱۰۸۴۰۱۷
پتکی سنگین بر دایره آبی فرود آمد؛ با انتشار تصاویر کاپیتانی چشمی در عثمانی و چراغ سبز آدان، ساپینتو فهمید باید عقبنشینی کند تا در شطرنج لاجوردی مات نشود.

زمان مطالعه: ۱ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما