در مسیر اربعین، زائران تنها با پاهای خود راه نمیروند، بلکه در ژرفای معنایی فراموششده گام برمیدارند: تمرینی جمعی برای «رهایی از اشتغال». در این فضا، امام حسین علیهالسلام مردم را به سوی خود نمیخواند تا به آنها آسایش مادی دهد یا بدنهایشان را آرام کند، بلکه میخواهد اشتیاق آنان به راحتی را از آنان بگیرد. نه برای اینکه چیزی را از آنها دریغ کند، بلکه برای اینکه در آنها بالارفتن از خواستهها و آزادسازی ذهن از سلطه تن را پرورش دهد.
این مسیری است که در آن بدن خسته میشود تا عقل شفاف گردد و جسم به زحمت میافتد تا وجدان به سلامتی برسد. جای تعجب نیست اگر در این مسیر، اولویت با خواب راحت، غذای لذیذ یا نوشیدنی خنک نباشد – با آنکه همه اینها در دسترس است – اما هیچگاه معیار اصلی نبودهاند. چراکه امام نمیخواهد انسان نعمتها را بهعنوان حق مسلم یا امری برای چنگ زدن ببیند، بلکه میخواهد بیاموزد چگونه نعمات را ببیند بیآنکه به آنها دل ببندد.
در این زمینه، کربلا دیگر تنها یک نقطه جغرافیایی روی نقشه نیست، بلکه به مدرسه و آیینهای تبدیل میشود: مدرسهای برای تمرین بریدن از هوای نفس، و آیینهای که انسان خود را در آن بیپرده و دور از توهم و مصرفزدگی میبیند.این میدان پاکسازی است، نه میدان رفاه؛ میدان تربیت روحی است، نه مناسکی ظاهری.
در اربعین، کربلا به مردم معنای «امالقری» را بازتعریف میکند؛ نه بهعنوان مرکز تمدن یا جایگاه قدرت، بلکه بهعنوان نقطهای برای آغاز حرکت بهسوی توحید ناب، جایی که انسان در مسیر خود چیزی را شریک نمیگیرد – نه زینت، نه خود، نه خاطرهی شهرها. آنجا ما را به «امی بودن» در خالصترین حالتش بازمیگرداند: نه گذشتهای که ما را نگه دارد، نه اکنونی که فریب دهد، بلکه راهی گشوده بهسوی حق، که با دل پیموده میشود پیش از پاها.
از «امالقری»… تا «امّ آگاهی»
کربلا جایگزینی جغرافیایی برای مکه نیست اما در سطح معنا، به «امالقری روح» بدل شده است؛ جایی که مردمی از نو متولد شدند، مردمی که دلبسته زینت نیستند و فریفته تجمل نمیشوند، بلکه با بصیرت خود به سوی خدا روانهاند، گویی از رحم تازهای پا به دنیا گذاشتهاند و از دنیا جز اخلاص با خود ندارند.
در مسیر اربعین، مردم به اصل خود بازمیگردند: به سادگی، به تجرد، به حقیقت نخستینی که بر آن سرشته شدهاند… به سوی خدا بازمیگردند؛ نه بهعنوان مفهومی که تکرار میشود، بلکه بهعنوان مقصدی که زندگی میشود. آنجا، در راههای کربلا، زندگی با آنچه در اختیار داری سنجیده نمیشود، بلکه با آنچه از دل بیرون میکنی. و فاصلهها با کیلومترها اندازهگیری نمیشوند، بلکه با آنچه از دغدغهها سبک میشوی. و اینچنین، کربلا از جایگاهش بر روی نقشه فراتر میرود، و به «امّ آگاهی» تبدیل میشود، همانگونه که مکه «امالقری» بود.
نظر شما