در خوزستان، حالا خارک‌ها رسیده‌اند؛ نخستین محصول نخلستان‌ها در آغاز فصل پنجم سال. هرجا نخلی باشد و نخلستانی، سال علاوه بر فصل‌های معمول، فصل دیگری هم دارد؛ فصل خرماپزان و در خوزستان، حالا آغاز خرماپزان است.

وقت خوب خرما
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

با تمام شدن چله تموز، هر جا کمر تابستان شکسته باشد، در خوزستان نشکسته است. در خوزستان گرم‌ترین روزهای سال تازه دارد آغاز می‌شود. خرماپزان اما در این خطه جنوبی، فصل جشن و شادی هم هست؛ فصل خرمن و کجاست که برداشت خرمن، شادی را با خود به همراه نیاورد.

بلبل‌ها هم سهم می‌برند

در روستای «ابودِبِس» تا چشم کار می‌کند، نخلستان‌ها پر شده از زنان و کودکانی که زیراندازهای بزرگ را پای نخل‌ها پهن کرده‌اند و مردانی که «فروند» به کمر بسته‌اند و نخل‌ها را بالا می‌روند و وقتی از زمین فاصله می‌گیرند با اشاره‌ای، نوجوانان داس به دست، مشتاقانه داس را تحویل می‌دهند و مردان، شاخه‌های نخل را کنار می‌زنند و خوشه‌های «خارک» را با داس می‌بُرند و به آرامی از بالا، روی سفره پهن شده پرتاب می‌کنند. وقتی خوشه‌های نارس خرما یکی پس از دیگری بریده می‌شوند، مردان، همان‌طور که بالا رفته‌اند، پایین می‌آیند و زن‌ها و بچه‌ها با سرعت تمام، صندوق‌های میوه را از خارک‌ها پر می‌کنند و کنار می‌گذارند.
اینجا در نخلستان‌های ابودبس، زیر سایه پخش‌شده شاخه‌های نخل، زنی زیراندازی از حصیر بافته شده را پای نخل پهن می‌کند. مردی نخل را در آغوش می‌گیرد تا فروند را بین خود و نخل محکم کند. کودکی مشتاق و داس به دست منتظر اشاره مردی است که آرام آرام از تنه درخت بالا می‌رود. بلبلان لابه‌لای خوشه‌های رسیده خارک، به رطب‌ها نوک می‌زنند و اگر خوشایندشان باشد، چند دانه‌ای به زمین می‌اندازند. این خارک‌های نوک‌زده، سهم بلبل‌هاست. برکت خدا فراوان است و آن‌ها هم سهمی از آن دارند. در این هوای تفتیده مرطوب، حورا، علی و آیات، شادمانه، خارک‌های نوک زده شده را جمع می‌کنند و می‌رسانند به سفره‌ها. در فصل خرماپزان، همه باید کنار هم باشند در نخلستان‌ها.
حوالی ساعت ۱۰ است که ام‌علی و ام‌باقر، بساط چای، نان گرم، تخم مرغ، کره محلی و دوغ را پای نخلی پهن می‌کنند و همه با هم صبحانه می‌خوریم.
صبحانه فرصت خوبی است که با اهالی، حرف بزنم.

نخل‌ها هم عاشق می‌شوند

«ابوعلی» حالا دیگر ریش‌سفید ابودبس است و بیشتر از هر نخل‌کار دیگری، همنشین نخل بوده و هوای شرجی نخلستان را نفس کشیده است. او انواع خرماهایی را که در نخلستان‌های جنوب به عمل می‌آیند، مثل کف دستش می‌شناسد. «استعمران»، «زاهدی»، «بریم»، «خضراوی»، «بلیانی»، «برحی»، «قنطار»، «سویدانی»، «خصاب»، «عویدی»، «لیلوی»، «دیری»، «یوزی»، «شکرا»، «اشگر»، «فرسی»، «حلاوی» و «کبکاب» بخشی از انواع خرماهای نخلستان‌های جنوب هستند.
او توضیح می‌دهد: «نخل اگر آب خوب داشته باشد از باردهی بالایی برخوردار است. شاخه و برگ‌های درخت خرما در قسمت بالایی درخت ظاهر می‌شوند و در قسمت پایینی تنه، شاخه و برگی رشد نمی‌کند. درخت خرما تنه‌ای راست و ایستاده و ریشه‌ای عمیق دارد. درخت نخل مانند انسان بوده و از دو جفت نر و ماده تشکیل شده و واحد شمارش آن مانند انسان، نفر است.
اگر هنگام جابه‌جایی سر نخل صدمه ببیند، خشک می‌شود؛ چون در سر نخل، ماده‌ای وجود دارد به نام «یومار» یا همان «پنیر نخل» که مثل مغز آدم است و درواقع ماده اولیه تشکیل تنه و برگ‌های نخل پیش از مرحله‌ چوبی شدن است. نخل مثل آدم‌ها در آب خفه می‌شود و اگر آب از سر نخل بگذرد، مرگ درخت نخل حتمی است. اگر سر هر درختی را قطع کنند، بیشتر شاخ و برگ می‌دهد به جز درخت نخل که اگر سر این درخت را قطع کنند، خشک می‌شود و می‌میرد مثل انسان. اگر چوب نخل را بسوزانیم، هیچ زغالی ندارد؛ مثل آدمی. عمر درخت نخل تا ۱۰۰ سال و گاهی تا ۱۲۰ سال هم می‌رسد. از همه این‌ها جالب‌تر اینکه نخل‌ها عاشق یکدیگر می‌شوند و این هم از صفات انسان‌هاست».

همه زندگی نخل‌کارها همین‌جاست

«ام‌ علی» در حالی که چایش را شیرین می‌کند می‌گوید: «نخل، همه زندگی ماست».
در ابودبس، نخل، تنها درختی است که می‌تواند تمام هزینه‌ زندگی کشاورزها را تأمین کند. در تابستان از میوه تازه‌ آن، خارک و رطب و در زمستان از خرمای آن استفاده می‌کنند. از شاخه‌های سبز آن برای بافتن زیرانداز، سبد و جارو، از شاخه‌های خشک آن برای سوخت تنورها و نان پختن، از لیف آن برای شست‌وشوی ظرف‌ها و از تنه خشک شده آن هم برای سقف گاوداری‌ها استفاده می‌کنند.ام علی، سبدی از خارک‌های رسیده‌تر را جلو ما می‌گذارد و تعارف می‌کند که برداریم. می‌گوید: «بخورید تا قوت بگیرید. نخل‌ها را ببینید چطور بالا رفته‌اند؛ این، میوه همین درخت‌هاست».
قدیم‌ترها درخت خرما را با کاشتن هسته زیاد می‌کردند، اما از آنجایی که این درخت دو پایه است قبل از گل دادن، نر و ماده درخت مشخص نمی‌شد. برای همین، هزینه زیادی برای نخل‌دار داشت و تعدادی درخت نر بدون استفاده روی دست او می‌ماند. در حالی که برای هر ۱۰۰ درخت ماده چهار درخت نر کافی است. به‌تدریج کاشت بذر کنار گذاشته شد و به جای آن کاشت پاجوش رواج یافت و به این ترتیب به تعداد دلخواه پاجوش نر را از درخت نر و پاجوش ماده را از درخت ماده انتخاب می‌کنند. پاجوش‌ها پس از سه سالگی برای کاشتن انتخاب می‌شوند. برای جدا کردن پاجوش از درخت، خاک اطراف آن را کنار می‌زنند، سپس با چند ضربه یک دیلم آهنی لبه تیز، آن را از درخت مادر جدا می‌کنند.
آیات می‌گوید: «بابای من می‌گوید نخل‌ها خواهر و برادرهای تو هستند. برای همین من ۱۸۰خواهر و ۱۷ برادر دارم».علی می‌گوید: «بابا درست می‌گوید. هر نخل برای نخل‌دار، مثل اولاد او است. تو به نخل‌ها حسودی نکن. آن‌ها خواهر و برادرهای بی‌ضرری هستند و چیزی جز آب شیرین از کارون نمی‌خواهند».

حقابه‌هایی که جای دیگری می‌روند

آب کارون کم شده و نخلستان‌ها تشنه مانده‌اند. حقابه‌ای دارند هر کدام از نخل‌ها که این سال‌ها لابد جای دیگری می‌رود. نخل که تشنه بماند، قدرت بارآوری‌اش کم می‌شود. به ناچار هر سال، تعدادی از نخل‌ها از چرخه بارآوری بیرون می‌مانند.
از نخلی‌، خارک کوچک و خوشرنگی می‌چینم و می‌خورم. هرچه دنبال هسته آن می‌گردم، چیزی نمی‌یابم. خارک دوم را می‌چینم و خارک سوم را اما خبری از هسته نیست.
ام علی جواب می‌دهد این‌ها را «تلگیح» نکرده‌ایم. برای همین بزرگ نشدند و هسته هم ندارند. « تلگیح» همان تلقیح است؛ یعنی بارور کردن نخل ماده با «طلع» نر که در فصل تلقیح انجام می‌شود. درختی که از تلقیح دور بماند، ثمری ندارد. گرما و شرجی به اوج خودش رسیده و سایه‌ها هم دست کمی از آفتاب ندارند. شرجی خفه‌کننده هوا، در نخلستان‌ها بیشتر است. هوای مربوط، هوای مناسب نخلستان‌هاست.
راه مضیف را پیش می‌گیریم. صدای خاموش شدن تراکتور، پشت مضیف و چیدن صندوق‌های خرما توسط مردان روستا و شور و شوق بچه‌ها، فضا را زیباتر می‌کند؛ منظره‌ای که ابودبس را در فصل خرماپزان، زیباتر و شادتر از هر جای دیگری نشان می‌دهد.
میهمان‌نوازی ابوعلی و خانواده‌اش، مانع برگشت ما می‌شود. تا عصر، وقتمان را در مضیف به استراحت و گفت و شنود می‌گذرانیم. بنا به توضیحات ام‌علی، میوه نخل مثل جنین انسان چندین مرحله را طی می‌کند. رشد خرما، درست زمانی شروع می‌شود که شکوفه‌ها درون «طاره» قرار دارند و این طاره، محفظه‌ای است که میوه ابتدایی نخل در آن شکل می‌گیرد. وقتی شکوفه‌ها کمی رشد کردند، طاره شکاف برمی‌دارد و شکوفه‌ها بیرون می‌زنند که به آن «طلع» می‌گویند. عمل تلقیح در این مرحله انجام می‌شود. بعد نوبت به «خلالو»(خلال) می‌رسد که زیاد بزرگ نیست و رنگش هم سبز است. خلال‌ها رنگی می‌شوند زرد و قرمز و اسمشان می‌شود خارک. بعد هم رطب است و درنهایت خرما. و این فرایندی است که ۶ تا ۸ ماه زمان می‌برد؛ یعنی بیشتر از نیمی از سال. بیشتر از نیمی از سال نخل‌کارها در هوای گرفته نخلستان‌ها می‌گذرد تا الان که خوشه‌های خارک، جا بگیرد در جعبه‌ها و راهی بازار شود.
به بازار آمدن خرما هم داستان خودش را دارد. خرماها را در شکل‌های مختلفی می‌فروشند؛ بخشی به صورت خارک، بخشی به صورت رطب و بخشی هم خرما. گاه همراه با شیره و گاه خشک. خرمای خشک هم هست که از شماری از گونه‌های خرما به عمل می‌آید. بماند که علاوه بر این، بسیاری محصولات جانبی هم از خرما، فراهم می‌آید.

سهم میهمان هم محفوظ است

نخل‌دارها همیشه مقداری خرما را برای خودشان نگه می‌دارند. ابوعلی تأکید می‌کند: «سهم میهمان هم محفوظ است».
نخل‌دارها بخشی از خرماها را برای زمستان و مصرف خودشان، خشک می‌کنند و در ظرف‌های مخصوص نگه می‌دارند.
دایره بزرگ نارنجی‌ رنگ پشت شاخه‌های نخل، دارد غروب می‌کند که دست پر، از مضیف بیرون می‌آییم. نخلستان‌های ابودبس، در این غروب، حال غریبی دارند. باد مختصری می‌وزد و شرجی هوا کمتر شده است. شاخه‌های نخل‌ها پر شده از بلبل‌های خرما. صدا به صدا انداخته‌اند بلبل‌ها. انگار آن‌ها هم که همه روز از گرما و شرجی کلافه بوده‌اند، حالا فرصتی پیدا کرده‌اند تا آواز بخوانند در جشن خرمن؛ در فصل پنجم سال؛ در موعد شاد خرماپزان. شب که بشود خرماکارها جمع می‌شوند کنار مضیف‌ها. شب‌های خرماپزان در ابودبس، شب‌های خنده و شکر خداست.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha