دهمین روز از ماه صفر مقارن است با سالروز واقعه حکمیت در جریان جنگ صفین؛ اتفاقی که از ورای ساده‌اندیشی و بی‌بصیرتی عده‌ای و موج‌سواری جریان نفاق رخ داد و بار دیگر تاریخ را از فیض ولایت امیرالمؤمنین(ع) محروم کرد.

حیات طیبه ما به «بصیرت» گره خورده است / ماجرای حکمیت در جنگ صفین برای روزگار ما آموزه‌های بسیاری دارد
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

اگرچه قرن‌ها از آن جنایتی که به اسم قرآن بر نیزه کردن رخ داد، گذشته اما هنوز هم میدان برای جولان نفاق در سایه بی‌بصیرتی‌ها باز است و تنها تمسک به بصیرت قرآن ما را از شر آن مصون می‌دارد. در بررسی این مهم با حجت‌الاسلام والمسلمین عسگر دیرباز، عضو خبرگان رهبری گفت‌وگو کرده‌ایم.

ماجرای حکمیتی که با توطئه قرآن بر نیزه کردن سپاهیان معاویه در ماجرای جنگ صفین رخ داد، چه عبرت‌ها و آموزه‌هایی برای امروز ما در خود نهفته دارد که باید بازخوانی شود؟

این ایام مقارن است با روزهایی که امیرالمؤمنین علی(ع) درگیر جنگ صفین بود و لشکر امام(ع) در آستانه پیروزی قرار داشت، اما با فریب معاویه، عده‌ای از سپاه دشمن، قرآن بر نیزه کردند و به این بهانه که قرآن را حَکَم میان خودمان قرار دهیم، موجب شدند افرادی ظاهربین در سپاه امام(ع)، فریب خدعه قرآن بر نیزه کردن را خورده و با فشاری که بر امیرالمؤمنین(ع) وارد کردند، سبب شدند حضرت(ع) به ناچار دست از جنگ کشیده و درنهایت به حکمیت تن دهد و درنهایت آنچه می‌دانیم، شد.
در شرح ریشه‌های این واقعه و عبرت‌هایش برای امروز باید گفت در همه جوامع بشری دو قشر و گروه وجود دارد، عده‌ای که دچار نفاق و دورویی بوده و قشری که سطحی‌نگر و ساده‌بین هستند و عمق ماجرا را درنمی‌یابند. قشر دورو و منافق از این ساده‌اندیشی بهره گرفته و سوءاستفاده می‌کنند تا مانع حق شوند و از حاکمیت آن جلوگیری کنند، این در حالی است که آموزه‌های دینی ما به‌شدت با نفاق و دوروریی مخالف است؛ مگر وقتی که انسان در فقر و نداری باشد و آن را مخفی کند و به قول معروف با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد. در غیر این صورت در همه جا باطن و ظاهر آدمی باید یکی باشد.
قرآن به عنوان دستورالعمل نجات‌بخش زندگی هم به‌شدت بر پرهیز از نفاق و دورویی تأکید دارد و می‌فرماید: «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ» (بقره، ۴۲) به حق، لباس باطل نپوشانید. این یعنی می‌توان برداشت‌های متفاوتی از آیات قرآن داشت لذا باید در کنار آیات، به روایات و سیره پیامبر(ص) هم توجه داشت.

ریشه تلاش‌های جریان نفاق برای کتمان حق و حقیقت را در چه باید جست‌وجو کرد؟

ماجرای حکمیت در جنگ صفین و حقی که از امیرالمؤمنین(ع) با ظاهربینی عده‌ای از افراد تضییع شد، برای روزگار کنونی ما آموزه‌های کاربردی بسیار دارد، چراکه هم در داخل و هم خارج از کشور، گروه‌ها و شخصیت‌هایی هستند که رشد انسانیت، اخلاق و معنویت را برنمی‌تابند، چون اگر در جوامعی اخلاق و معنویت و آموزه‌های دین رشد کند و عمق و ریشه یابد منافع آن‌ها به خطر می‌افتد و از نفوذ و سلطه‌شان کم می‌شود؛ لذا اساس تفکرشان بر آن است که با تظاهر و دورویی و خود را حق نشان دادن، افراد ساده‌اندیش را که عمق ماجرا و حقایق را درنیافته‌اند، همراه کنند و با سوءاستفاده از ظاهربینی آن‌ها حق را باطل و باطل را حق جلوه دهند و اهداف شوم خود را پیش ببرند؛ همان‌طور که معاویه از این ظاهربینی بهره برد و خلافت را از آن خود کرد!

پیش‌بینی قرآن درباره فرجام جریان نفاق چیست؛ آیا به اهداف مدنظر می‌رسد یا سرانجامی دیگر در انتظار آن است؟

باوجود همه تلاش‌های جریان نفاق و تأثیراتی که در برهه‌هایی از زمان دارد و مانع رسیدن حق به جایگاه واقعی‌اش می‌شود اما قرآن از آن به کف روی آب تعبیر می‌کند که اگرچه ممکن است در بحبوحه امواج به چشم بیاید اما از بین‌رفتنی است و باقی نمی‌ماند: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً؛ آن کف به زودی نابود می‌شود»(رعد، ۱۷) این یعنی باطل هر قدر هم ظاهرفریبی و برای جامعه ایمانی هزینه درست کند، درنهایت این حق است که می‌ماند.
نمونه این ظاهرفریبی را امروز در جنایات اسرائیل با حمایت آمریکا و غرب شاهد هستیم که با نفاق و دورویی و گرفتن وجهه حقوق بشری و ادعاهای انسانی و دروغ‌پراکنی مثل کشتار کودکان غزه به بهانه اینکه آن‌ها در بزرگسالی تروریست می‌شوند! چنین قحطی و مصائبی را در غزه رقم می‌زنند. با توجه به تجهیزات پیشرفته‌ای که بشر به آن‌ها دست یافته امروزه دستگاه نفاق بیشترین تلاش خود را برای غلبه بر حق به کار بسته، اما در نهایت به تعبیر و وعده قرآن «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ؛ حق آمد و باطل نابود شد» ... به فرموده شهید صدر این آیه به سنت و قانونی الهی تصریح دارد.
اینکه امروز هم رهبر معظم انقلاب در بیانات مختلف دائم ما را به آینده امید می‌دهند و تأکید دارند پیروزی نهایی با ماست و این اسرائیل و استکبارند که از بین خواهند رفت ناظر بر همین سنت الهی و وعده برحق قرآن است.

با توجه به آنکه شاه‌کلید شناسایی حق و باطل و تشخیص جریان نفاق، بصیرت است، قرآن چه نسخه‌ای برای دستیابی به آن توصیه می‌کند؟

باید توجه داشت ظاهر می‌تواند بهره‌ای از باطن داشته باشد، یعنی این‌طور نیست که ظاهر همیشه در تضاد با باطن باشد. اینکه افرادی مثل عمروعاص در زمان امیرالمؤمنین(ع) و ترامپ در روزگار ما، دست روی ظاهرفریبی می‌گذارند برای آن است که ظاهر در خوش‌بینی و بدبینی مؤثر است. بد آن است که ما در ظاهر توقف کنیم و از ظاهر به باطن عبور نکنیم. البته این عبور، آن هم در نوع صحیح و ایمن آن به آموزش، تمرین و ممارست نیاز دارد، چنان‌که قرآن به ما کدهای متعددی درباره عبور از ظاهربینی می‌دهد.
یکی از این کدها مربوط به اندیشیدن در فرجام امور و کارهاست، یعنی دیدن فراتر از زمان، فرایندها، رویکردها، شواهد، قرائت و پیش‌بینی نتیجه کار؛ چنان‌که پیامبر اکرم(ص) در پاسخ مردی که از خارج مدینه به محضر ایشان شرفیاب شده بود و عرض کرد من نمی‌توانم دائم به دیدار شما بیایم پس مرا نصیحتی کنید، فرمودند: «اگر اهتمام داشتی کاری انجام بدهی، عاقبت آن را از ابتدا بسنج». علاوه بر این، در احادیث بر رسیدن به اطمینان و دستیابی به حجت در امور تأکید بسیار شده؛ اگر در امور به اطمینان برسیم تصمیمات ما اثربخش و همراه با نتیجه مثبت خواهد بود.
اگر اهل مراقبت و هوشیاری باشیم و مؤلفه‌های بصیرت را در خود تقویت کنیم، آنگاه با ظاهر فریبنده، در تشخیص حق و باطل دچار مشکل نمی‌شویم. در قرآن آیات متعددی درباره بصیرت و بصیرت‌افزایی آمده و بر آن تأکید بسیار شده است.
بنابر آموزه‌های قرآن، ما یک حیات ظاهری داریم همچون سایر موجودات و نیز حیاتی داریم که قرآن از آن به «حیات طیبه» یاد می‌کند. در قرآن کریم بصیرت به حیات گره خورده، گویی هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ وقتی حیات واقعی داریم که اهل بصیرت باشیم و ویژگی‌هایی همچون اشتراک تجارب، پرهیز از شتاب‌زدگی در داوری و تصمیم‌گیری و توسل و توکل و ... را در خود ایجاد کنیم، چنان که قرآن در آیه ۲۴ سوره انفال می‌فرماید: «إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ؛ چون شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست(یعنی ایمان) دعوت کنند، اجابت کنید».
بصیرت از ریشه بصر می‌آید و در تضاد با کوری و نابینایی قرار دارد. در مفهوم هم ضد جهالت و نادانی است، «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ ... بگو این طریقه و راه من است که من و هر کس پیرو من است بر پایه بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت می‌کنیم...»(یوسف، ۱۰۸) این یعنی مبنای دعوت الهی نیز بصیرت است و بدون آن نمی‌توان راه درست را تشخیص داد. پس باید همان‌طور که وقت رانندگی همه حواسمان را جمع می‌کنیم و چهارچشمی مراقب هستیم در برخورد با وقایع و اتفاقات نیز همین‌قدر مراقب باشیم و به ظاهر امور بسنده نکنیم، بلکه ریشه‌ها و دلایل را بررسی کنیم.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha