۱۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۷:۱۸
کد خبر: ۱۰۸۷۰۹۸

فریاد غزه و خروج از مارپیچ سکوت

مهدی زارع، روزنامه‌نگار

آنچه این روزها از غزه به جهان منتقل می‌شود، برخلاف آن چیزی است که در جریان اصلی رسانه (Mainstream Media) در جریان است.

فریاد غزه و خروج از مارپیچ سکوت
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

در طول قرن گذشته، تضاد میان روایت‌های رسانه‌های جریان اصلی و فضای اجتماعی (شامل جنبش‌های مردمی، نشریات مستقل و ارتباطات غیررسمی) در چندین مقطع تاریخی به‌وضوح مشاهده شده و در هر مورد هم این ملت‌ها بوده‌اند که نبرد با صاحبان رسانه‌های اصلی را برده‌اند. به‌جز غزه، سه مورد از مهم‌ترین رخدادهای قرن گذشته را مرور کرده‌ایم.
جنگ ویتنام: جنگ ویتنام (۱۹۷۵–۱۹۵۵) نتیجه مداخله ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در جنوب شرقی آسیا بود. پس از حادثه خلیج تونکین در سال ۱۹۶۴ که بهانه‌ای برای افزایش حضور نظامی آمریکا شد، دولت ایالات متحده حمایت گسترده‌ای از این جنگ را دنبال کرد. رسانه‌های جریان اصلی مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و شبکه‌های تلویزیونی بزرگ مانند سی‌بی‌اس و ان‌بی‌سی، در سال‌های اولیه، گزارش‌های خود را براساس اطلاعات رسمی پنتاگون و کاخ‌سفید تنظیم می‌کردند. این رسانه‌ها بر تهدید کمونیسم تمرکز داشتند و عملیات نظامی آمریکا را به‌عنوان تلاشی برای حفظ دموکراسی در ویتنام جنوبی توجیه می‌کردند. گزارش‌هایی درباره موفقیت‌های نظامی، مانند تعداد دشمنان کشته‌شده یا عملیات بمباران، اغلب بدون بررسی عمیق منتشر می‌شدند. با این حال، از اواخر دهه ۱۹۶۰، برخی روزنامه‌نگاران مانند والتر کرون‌کایت از سی‌بی‌اس رویکرد انتقادی‌تری اتخاذ کردند. گزارش او در سال ۱۹۶۸ که جنگ را بن‌بست خواند، نقطه عطفی در پوشش رسانه‌ای بود. در مقابل، جنبش‌های ضدجنگ از اواسط دهه ۱۹۶۰ قدرت گرفتند. دانشجویان، روشنفکران و فعالان حقوق مدنی از طریق تظاهرات گسترده، مانند راهپیمایی واشنگتن در سال ۱۹۶۷ با حضور بیش از ۱۰۰هزار نفر و نشریات زیرزمینی مانند The Village Voice یا جزوات دانشجویی، روایتی متفاوت ارائه دادند. افشاگری‌هایی مانند انتشار اسناد پنتاگون در سال ۱۹۷۱ توسط نیویورک‌تایمز و واشنگتن پست که نشان‌دهنده پنهان‌کاری دولت بود، به این جنبش قدرت بیشتری بخشید. تصاویر تکان‌دهنده‌ای مانند عکس «دختر ناپالم» (۱۹۷۲) توسط نیک اوت که کودکی را در حال فرار از بمباران ناپالم نشان می‌داد، احساسات عمومی را برانگیخت و فشار اجتماعی را بر رسانه‌های جریان اصلی افزایش داد. این جنبش‌های اجتماعی به‌تدریج روایت رسمی را به چالش کشیدند و به خروج آمریکا از ویتنام در سال ۱۹۷۳ کمک کردند.
جنبش حقوق مدنی در آمریکا: جنبش حقوق مدنی در آمریکا برای پایان دادن به تبعیض نژادی و دستیابی به برابری برای آفریقایی‌تبارها شکل گرفت. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، تبعیض نژادی در جنوب آمریکا قانونی بود و قوانین جیم کرو جداسازی نژادی را در اماکن عمومی تحمیل می‌کرد. رسانه‌های جریان اصلی، به‌ویژه در جنوب، اغلب از این نظام حمایت کرده یا به‌صورت محافظه‌کارانه از تغییر وضعیت موجود خودداری می‌کردند. روزنامه‌های محلی در ایالت‌های جنوبی، مانند آلاباما و حتی برخی رسانه‌های ملی، اعتراضات اولیه را به‌عنوان اقدامات تندرو یا غیرقانونی نشان می‌دادند. برای مثال، پوشش اولیه تظاهرات مونتگمری (۱۹۵۶–۱۹۵۵) در بسیاری از رسانه‌ها منفی بود و معترضان را مخل نظم عمومی معرفی می‌کرد. با این حال، جنبش‌های مردمی از طریق راهپیمایی‌ها، تحریم‌ها و سخنرانی‌های رهبرانی مانند مارتین لوتر کینگ جونیور قدرت گرفتند. تحریم اتوبوس مونتگمری که پس از دستگیری رزا پارکس در سال ۱۹۵۵ آغاز شد، نمونه‌ای از سازماندهی اجتماعی بود که از طریق کلیساها و ارتباطات محلی هماهنگ شد. سخنرانی «رؤیایی دارم» کینگ در راهپیمایی واشنگتن در سال ۱۹۶۳، با حضور بیش از ۲۵۰هزار نفر، توجه جهانی را جلب کرد. نشریات کوچک، اعلامیه‌ها و گزارش‌های مستقل نیز نقش مهمی در انتشار پیام جنبش داشتند. تصاویر خشونت پلیس علیه معترضان، مانند حمله به راهپیمایان در سلما (۱۹۶۵) که در تلویزیون پخش شد، افکار عمومی را تغییر داد و رسانه‌های جریان اصلی را وادار کرد پوشش مثبت‌تری ارائه دهند. این فشار اجتماعی به تصویب قوانین کلیدی مانند قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ و قانون حق رأی ۱۹۶۵ منجر شد.
انقلاب اسلامی ایران: انقلاب ایران (۱۹۷۹–۱۹۷۸) به سرنگونی رژیم پهلوی و تأسیس جمهوری اسلامی منجر شد. در دهه ۱۹۷۰، رژیم پهلوی از حمایت کشورهای غربی، به‌ویژه ایالات متحده برخوردار بود. رسانه‌های غربی مانند تایم و بی‌بی‌سی، در ابتدا از رژیم حمایت کرده و انقلاب را یا نادیده می‌گرفتند یا به‌عنوان حرکتی تندرو و غیرمنطقی نشان می‌دادند. در داخل ایران، رسانه‌های رسمی تحت کنترل دولت، مانند رادیو و تلویزیون ملی، روایتی مثبت از رژیم ارائه داده و اصلاحات محمدرضا شاه، مانند انقلاب سفید را تبلیغ می‌کردند. این رسانه‌ها اعتراضات مردمی را کم‌اهمیت جلوه داده یا به عوامل خارجی نسبت می‌دادند. در مقابل، فضای اجتماعی از طریق سخنرانی‌های مذهبی، نوارهای کاست حاوی پیام‌های امام خمینی(ره) و اعلامیه‌های مخفیانه سازماندهی شد. مساجد و شبکه‌های مذهبی به‌عنوان مراکز هماهنگی عمل می‌کردند. تظاهرات گسترده، مانند اعتراضات محرم ۱۹۷۸ و اعتصابات سراسری، به‌ویژه در صنعت نفت، قدرت جنبش مردمی را نشان داد. تصاویر سرکوب معترضان توسط رژیم که به‌صورت غیررسمی منتشر می‌شد، خشم عمومی را برانگیخت. این جریان اجتماعی چنان قدرتمند بود که رسانه‌های رسمی داخلی و خارجی را به حاشیه راند و در نهایت به پیروزی انقلاب در فوریه ۱۹۷۹ منجر شد.
این نمونه‌ها نشان می‌دهند هنگامی که رسانه‌های جریان اصلی تحت کنترل دولت‌ها یا منافع خاص قرار دارند، فضای اجتماعی می‌تواند از طریق کانال‌های غیررسمی روایت‌های جایگزین را تقویت کند. در عصر حاضر، رسانه‌های اجتماعی این روند را تسریع کرده‌اند و نمونه‌هایی مانند حمایت از فلسطین در فضای دیجیتال، شباهت‌هایی با این الگوهای تاریخی دارند. این تقابل نقش مهمی در شکل‌گیری افکار عمومی و تحولات اجتماعی ایفا کرده است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha