«کار نداری مهندس؟ بنایی، جوشکاری، تخلیه بار... هر کاری باشه انجام میدم».اینها را با لحنی بلاتکلیف بین التماس و غرور میگوید. دمای هوا که بالا میرود، عرق از پیشانیها شره میکند؛ حالا باید با تکهای پارچه یا کلاهی کهنه، حفاظی در مقابل تابش مستقیم آفتاب ساخت.
یکی جعبه تا شده کفشی را فرش خود کرده و روی آن نشسته و آن یکی بطری پلاستیکی نیمهخالی آب را روی سرش خالی میکند.
اینجا زیر تابش سوزان آفتاب مرداد، انگار همه چیز در حال ذوب شدن است، جز اراده مردهایی که در گرمای طاقتفرسا با چهرههایی خسته، اما مصمم به انتظار ایستادهاند. بیشترشان از حومه شهر آمدهاند، عدهای هم از روستاهایی دورتر؛ روزی نیست که در این نقطه شهر، شاهد نگاههای خسته و پاهایی نباشی که با هر عبور ماشینی به حرکت درمیآیند؛ شاید که کارفرمایی، صاحب کاری، کسی دنبال نیروی کار بگردد.
این صورتهای آفتابسوخته، دستهای پینهبسته و نگاههای ممتد و بیقرار اول صبح را که گاهی تا غروب آفتاب کنار میدانهای شهر جا میماند، این روزها باید بیشتر دید.
«نه کاره، نه ساختوسازی، فقط گرما»
کریم از چند سال پیش وارد کار جوشکاری ساختمانی شد؛ اولش فکر میکرد شغل پردرآمدی است؛ حالا اما روزهاست در خانه مانده است، میگوید: «پارسال همین موقع، سه تا پروژه داشتم. الان هر روز با لباس کار میرم بیرون، شاید یکی زنگ بزنه، اما بیشتر وقتها گوشی زنگ نمیخوره».
کریم چند ماهی است که فقط پراکنده کار پیدا کرده؛ «قبلاً تابستونا اوج کار بود، اما الان نه سرمایهگذاری هست، نه پروژه، نه کسی جرئت میکنه ساختمانی رو شروع کنه، میگن پول نیست، نقدینگی نیست».
او از بیثباتی گلایه میکند: «کاری که نیست، بیمهای هم ندارم، قرارداد درستی هم که نیست، فقط میری سر گذر، هر روز با دلهره. حتی نمیدونی اگه بری سر کار، آخر هفته دستمزدت رو میدن یا نه، چند بار پیش اومده ۱۰ روز کار کردیم، آخرش گفتن پروژه خوابیده، پول نداریم بدیم».دستی به پیشانی میکشد و ادامه میدهد: «با این وضع اجاره خانه و قیمتها،
آدم واقعاً نمیدونه از کجا بخوره، خرج زن و دو تا بچه روی دوشم سنگینی میکنه. قسط دارم، اجاره دارم».
«صبح تا غروب، منتظر شنیدن یه جملهایم: بیا کار»
این روزها بعضیها از شدت گرما تصمیم میگیرند عصرها بیایند سرگذر؛ گرچه آنوقت هوا خنکتر است، اما امید به پیدا کردن کار کمتر است.
کارفرماها اغلب صبح زود دنبال نیرو میگردند؛ اما برای کارگری که صبح کاری پیدا نکرده، عصر شاید آخرین شانس روز باشد.
در یکی از این عصرهای داغ، هوا کمی ابری شده و نسیمی میوزد، اما هنوز هم در آسمان آفتاب میتابد. پنج مرد گوشهای از پیادهرو جمع شدهاند، با چای کیسهای در لیوانهای پلاستیکی و چند تکه نان.
ناصر چهل ساله است. سه بچه دارد و یک خانه اجارهای در حاشیه شهر. صبحها زود از خانه میزند بیرون، اما این چند وقت، بیشتر وقتش به نشستن گذشته تا کار کردن. میگوید: امروز صبح هم مثل بقیه روزها گذشت، بیهیچ تماسی، بیهیچ کاری. اما بعد از ظهر،
با وجود گرمای سنگین تیر، باز آمدهام سر گذر.
ناصر ادامه میدهد: «از یکی از روستاهای اطراف میام. صبح ساعت ۵ راه میافتم، با دو تا اتوبوس و کمی پیادهروی میرسم اینجا؛ اگه کاری پیدا نشه، برمیگردم. ولی امروز کمی بیشتر موندم، شاید غروب کسی بیاد دنبال باربری یا...».
ناصر هم مثل خیلیهای دیگر، کارگری را تنها راه ممکن میداند: «نه سابقه بیمه داریم، نه کارت شناسایی شغلی، هیچ جا هم استخداممان نمیکنند. فقط منتظر یه جمله «بیا کار» سادهایم».
سرما و گرما، بیتفاوتی شهر
کارگران روزمزد نه تنها در تابستان، بلکه در سرمای زمستان هم گوشه و کنار خیابانها منتظر کار میمانند؛ اما گرمای تابستان رنگی دیگر دارد. عرقی که از گردن تا پشت لباس سرازیر میشود، تشنگیای که با یک بطری آب رفع نمیشود و خستگیای که حتی نشستن روی جدول کنار خیابان هم درمانش نیست.در میان ماشینهای مدلبالا، در ازدحام مردمی که از مقابلشان میگذرند، اغلب نگاهها بیتفاوت است. گویی این انسانها بخشی از فضای شهر نیستند؛
اما اگر خوب نگاه کنی، در پس هر چهرهای، داستانی را میبینی. داستانی از تلاش، درد، شکست و گاهی حتی امید.
«خجالت میکشم دست خالی بروم خانه»
رضا چهلوهشت ساله، پیرتر از سنش بهنظر میرسد؛ با ریش و سبیل جوگندمی، دستانی ترکخورده و صورتی آفتاب سوخته. کنار جدول نشسته و به دوردست خیره شده؛ با صدایی لرزان میگوید: «بعضی وقتها خجالت میکشم بروم خانه. زنم به دستهام که خالیه نگاه میکنه. بچههام میپرسن چی آوردی؟ چی بگم؟ بگم هفت ساعت زیر آفتاب ایستادم و هیچ؟!»رضا راننده لودر بوده؛ ولی بعد از تعدیل نیروی پروژهای در غرب کشور، بیکار شده و حالا کارگر روزمزد است؛ میگوید: «همه چیز شده رابطه. هر کی آشنا داشته باشه کار گیر میاره، ما فقط سر گذر تماشا میکنیم».
قانونی که حمایت نمیکند
بیشتر این کارگران بیمه نیستند، دفترچه درمانی ندارند و حقوق ثابت که هیچ، حتی گاهی بعد از روزی سخت، دستمزدشان را هم نمیگیرند. قانون از آنها حمایت نمیکند. اگر فردا مریض شوند، اگر در پروژهای دچار حادثه شوند، نه صندوقی هست و نه نهادی که کمکشان کند.
«قربانعلی» اهل یکی از روستاهای اطراف و به قول خودش استادکار ماهری است. سالهاست هر تابستان برای کار به شهر میآید. امسال اما بیشتر وقتش به انتظار گذشته تا کار. میگوید: «یه زمانی تابستان که میشد، آنقدر کار زیاد بود که از صبح تا شب روی داربست بودم. حالا از صبح تا شب، کنار خیابان مینشینم. پروژهای نیست که کارگر بخواهد».او از نداشتن امنیت شغلی دلخور است: «هیچوقت بیمه نداشتم، ولی قبلاً حداقل میدانستی اگر کار باشد، یک چیزی درمیآوری. الان نه پول هست، نه سرمایهگذار. همه میگویند بودجه نیست، نقدینگی نیست».
دستهای پینهبستهاش را نشان میدهد، نگاهش خسته است. میگوید: «ما فقط کار میخواهیم. نه وام میخواهیم، نه کمک. فقط یک کار با مزد منصفانه؛ اینکه هر روز بروی سر کار و آخرش نتوانی خرج نان بچهات را بدهی، یعنی دیگر ته خط رسیدی...».مشکل کارگران روزمزد، تنها یک دغدغه معیشتی نیست؛ بلکه نشانی از بینظمی در نظام اقتصادی، بیثباتی بازار کار و فراموششدگی طبقهای است که ستونهای شهر بر شانههایشان بنا شدهاست.
این مردان، دیوارها را بالا بردهاند، تیرآهنها را جا دادهاند، سنگها را تراشیدهاند و خانهها را ساختهاند؛ اما حالا خودشان برای سقف بالای سر، برای نان شب، برای دارو و دفترچه مدرسه فرزندانشان مانده اند.
دغدغه آنها فقط روزمرگی نیست؛ آیندهای است که نمیتوانند برایش برنامهریزی کنند. امروز هست، شاید فردا نباشد. امروز کاری پیدا میشود، شاید فردا نه و با این «نهها»، بدهی بالا میرود، غرور خرد میشود، سلامت از بین میرود و اعتماد به نفس در خاک گرمای داغ تابستان دفن میشود.
با اینهمه، هنوز هم امید از دلهایشان نرفته؛ یکی میگوید شاید از فردا کار بیشتر شود. دیگری منتظر است پروژهای جدید در حاشیه شهر شروع شود. یکی از آنها حتی دارد با گوشی قدیمیاش کار با اپلیکیشنهای خدماتی یاد میگیرد، شاید بتواند مستقیم با مشتری تماس بگیرد.
شاید همین امیدهای کوچک است که آنها را صبح زود از خانه بیرون میکشد؛ شاید همین رؤیای ساده «برگشتن با دست پر» است که سبب میشود ساعتها زیر تیغ آفتاب دوام بیاورند؛ آنان که گوشی برای شنیدن دارند، باید این صداها را بشنوند؛ صداهایی که میگویند ما کار میخواهیم، نه صدقه، ما مهارت داریم، اما پروژه نیست، ما را ببینید، قبل از اینکه دیر شود.
فرصتهای شغلی که نصیب اتباع میشود؟
رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی با اشاره به چالشها و مشکلات گسترده این قشر میگوید: یکی از مهمترین مشکلات کارگران ساختمانی، مسئله ساماندهی نشدن اتباع خارجی است که سبب شده بخشی از فرصتهای شغلی کارگران ایرانی از بین برود.
اکبر شوکت در گفتوگو با قدس میافزاید: این مسئله بهطور مستقیم بر امنیت شغلی کارگران ساختمانی تأثیرگذار بوده و موجب شده حضور نیروی کار خارجی، بهویژه نیروهای بدون مجوز، بازار کار داخلی را تحت فشار قرار دهد.
وی با بیان اینکه دولتها طی سالیان گذشته در ساماندهی این وضعیت کوتاهی کردهاند، تصریح میکند: متأسفانه دولتهای مختلف، اعم از راستگرا یا چپگرا، حتی به مصوبات شورای عالی امنیت ملی یا مجلس نیز پایبند نبودهاند و قانون کار یا اجرا نمیشود یا به حال خود رها شده و همین بیتوجهی موجب تضعیف هرچه بیشتر امنیت شغلی کارگران ساختمانی شده است.
شوکت با اشاره به اینکه کارگران ساختمانی پایهگذار سازمان تأمین اجتماعی هستند، اما در بسیاری از مواقع از بیمه محروماند، میگوید: سال ۸۶ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی در مجلس تصویب شد که امیدوار بودیم تأمین اجتماعی با این قانون، منابع درآمد خودش را از محل ساختمان یکپارچه کند و همه کارگران را زیر پوشش قرار دهد، چند سال روال خوب پیش رفت و تقریباً یک میلیون خانواده هم بیمه شدند، اما در چهار سال اخیر بیمه نزدیک به ۴۰۰هزار نفر از کارگران ساختمانی به بهانههای مختلف قطع شده که تأمین اجتماعی بحث منابع مالی را مطرح میکند.
با پدیده کارگر ساختمانی نایاب مواجه شدهایم
اکبر شوکت با انتقاد از بلاتکلیفی صدها هزار کارگر ساختمانی در زمینه بیمه، ادامه میدهد: اصلاحیه ماده ۵ قانون بیمه کارگران ساختمانی سه سال پیش تصویب شد، اما تاکنون اجرا نشده و حدود ۵۰۰ هزار کارگر در صف هستند که اگر این روند ادامه پیدا کند، بعضیها باید ۵۰ سال صبر کنند تا نوبت بیمهشان برسد.
وی با اشاره به موضوع دستمزدها ادامه میدهد: شورای عالی کار در سالهای اخیر تصمیمات اشتباهی درباره حداقل مزد گرفته است. مزد کارگران با نرخ تورم واقعی تطابق ندارد و این موضوع سبب شده کارگران بخش ساختمان و صنعت به سمت مشاغل خدماتی بروند. ما با پدیده کارگر ساختمانی نایاب مواجه شدهایم.
شوکت در ادامه با اشاره به آمار حوادث ناشی از کار، میگوید: در حالی که کارگران ساختمانی تنها حدود ۶ تا ۷ درصد شاغلان کشور را تشکیل میدهند، اما متأسفانه نزدیک به ۵۰ درصد حوادث کار متعلق به این قشر است؛ این آمار فاجعهبار، نشاندهنده اوج مظلومیت و محرومیت کارگران ساختمانی است که بدون کمترین حمایت، بیشترین آسیب را متحمل میشوند.
وی با تأکید بر اهمیت صنعت ساختمان در ایجاد شغل و حرکت اقتصاد کشور اضافه میکند: زمانی که صنعت ساختمان فعال میشود، صدها رشته و حوزه شغلی در کنار آن رونق میگیرند؛ از معادن و مصالح ساختمانی گرفته تا صنایع فولاد، سیمان، برق، شیرآلات و خدمات فنی و مهندسی. اما در حالی که این حوزه سود کلانی تولید میکند، کارگران ساختمانی از کمترین سهم این ثروت بهرهمند هستند.
رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی در واکنش به برخی ادعاها مبنی بر اینکه اخراج اتباع خارجی به صنعت ساختمان آسیب وارد میکند، میگوید: این ادعاهای بیاساس را معمولاً مافیای ساختوساز مطرح میکنند.
در بسیاری از استانهای کشور مانند آذربایجان شرقی، اردبیل، گیلان، کردستان، ایلام و کرمانشاه، اتباع خارجی اجازه حضور و کار ندارند، اما صنعت ساختمان همچنان فعال است.
ادعای گمراهکننده مافیای ساختوساز
وی با بیان اینکه ادعای افزایش قیمت ساختوساز پس از خروج اتباع نیز گمراهکننده است، میگوید: برخی از کارفرمایان سودجو که پیشتر نیروی کار مهاجر را با نصف دستمزد و بدون بیمه بهکار میگرفتند، امروز سعی دارند افزایش قیمت را توجیه کنند؛ اگر اتباع در کشور مشغول به کار هستند، باید مطابق قانون کار فعالیت کنند و تمام حقوق، مزایا و بیمه آنها پرداخت شود تا رقابت سالمی میان کارگر ایرانی و خارجی شکل گیرد.
شوکت در ادامه با اشاره به افزایش آسیبهای اجتماعی ناشی از استثمار نیروی کار مهاجر اضافه میکند: رشد فقر، اعتیاد، فحشا و جرم در میان برخی اتباع ناشی از سوءاستفاده برخی کارفرمایان سودجو است که نهتنها به آنها خدمات ارائه نمیدهند، بلکه با پرداخت دستمزد پایین و عدم بیمه، شرایط انسانی را نیز نقض میکنند.
رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی با اشاره به سهم ۱۵ درصدی عوارض شهرداریها از پروژههای ساختمانی بیان میکند: قرار بود این سهم برای بیمه کارگران ساختمانی به سازمان تأمین اجتماعی اختصاص یابد، اما باوجود افزایش درآمد شهرداریها، هنوز هم از اجرای کامل تعهدات سر باز میزنند و کارگران از بیمه محروم هستند.
بدون حل مسائل بیمه، ایمنی، دستمزد و تشکلیابی کارگران، نمیتوان انتظار پیشرفت در صنعت ساختوساز داشت. کارگران ساختمانی خواهان اقدام واقعی هستند، نه وعدههای تکراری. اگر مشکلاتشان دیده نشود، پیامدهای آن دامنگیر همه خواهد شد.
نظر شما