غم، همزادِ پیری دانسته می‌شود؛ ضعفِ جسم، تنهایی، و دوری از لذت‌های دنیا. اما روایتی دیگر هم هست: کهنسالیِ پدرِ استاد مطهری که سحرها را با قرآن و دعا به شادمانی می‌گذراند. این گزارش، پیری را از دو منظر می‌کاود: «غمِ غربت» یا «عشرتِ ایمان».

غمِ پیری، انتخاب است یا تقدیر؟
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

روزگار غربت یا عشرت؟

بسیاری از مردمان، اندیشناک دوران کهنسالی‌اند، و این طبیعی است، بلکه لازم است. لازم است که از روزگار جوانی و به‌گاه توانمندی، در اندیشهٔ دوران کم‌توانی خود باشیم.

ما نیز، در کتاب «فرهنگ خانواده»، بخش آخر کتاب را برای این دوران نوشته‌ایم و نام آن را «دوران کمال» نهاده‌ایم. آن را بخوانید.

سخن اکنونی‌مان اما، دربارهٔ «غم»، در دوران کهنسالی است.

غم تو خجسته بادا که غمی‌است جاودانی!

ندهم من این غمت را به هزار شادمانی

دل من کجا پسندد عوض تو دیگری را؟

دگری به تو نماند، تو به دیگری نمانی!

دوران شادمانی

آیا دوران کهنسالی، غمناک است؟ در تصور بسیاری از مردمان، آری؛ دوران کهنسالی، غمناک است؛ زیرا ضعف جسمانی، سبب کم‌توانی یا ناتوانی آدمی می‌شود.

فرزندان از پیرامونمان پراکنده می‌شوند. تنها می‌شویم. از لذت‌های دوره‌های کودکی، نوجوانی، جوانی، و میانسالی، کم‌بهره یا بی‌بهره می‌شویم. اندک‌اندک باید از این جهان و دلبستگی‌هایش جدا شویم. غم، در کمینمان نشسته و هر آن می‌خواهد پنجه‌اش را بر جانمان بیفکند.

از این دیدگاه، حقا که روزگار کهنسالی، روزگاری غمبار است، اما (و مرحبا به این اما!)، از منظری دیگر نیز می‌توان به روزگار کهنسالی نگریست و آن را «روزگار شادمانی» نامید.

دراین‌باره، پیش از بیان و استدلال، این نمونهٔ خجسته را ببینیم:

روزگار کهنسالی پدر

استاد شهید مطهری، درباهٔ کهنسالی پدرشان می‌گویند: از وقتی که یادم می‌آید (حداقل از ۴۰ سال پیش) می‌دیدم که این مرد بزرگ و شریف (پدرم)، هیچ وقت نمی‌گذاشت و نمی‌گذارد که وقت خوابش از سه‌ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می‌خورد و سه‌ساعت از شب گذشته، می‌خوابد و حداقل دوساعت، و در شب‌های جمعه سه‌ساعت، به طلوع صبح مانده، بیدار می‌شود و حداقل قرآنی که تلاوت می‌کند یک جزء است و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می‌خواند!

حالا تقریباً ۱۰۰ سال از عمرش می‌گذرد و هیچ‌وقت نمی‌بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد. «لذت معنوی» است که این‌چنین نگه‌اش داشته. یک شب نیست که پدرومادرش را دعا نکند. یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می‌گوید که او خیلی به من محبت کرده است. شبی نیست که او را دعا نکند. یک‌شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی‌حقان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. این‌ها دل را زنده می‌کند.

آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره‌مند شود، ناچار، از لذت‌های مادی تخفیف می‌دهد تا به آن لذت عمیق‌تر الاهی معنوی برسد.(۱)

من که صلحم دائماً با این پدر

این جهان چون جنتستم در نظر!(۲)

آه که چه شیرین است!

من از کجا؟! غم از کجا؟!

گردن بزن اندیشه را(۳)

۱. احیای تفکر اسلامی، ص ۱۰۰، با اندکی ویرایش.

۲. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.

۳.مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۳.

منبع: خبرگزاری رسمی حوزه

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha