همین ۲۰ یا ۲۵ سال پیش که هنوز نویسنده یا شاعر شدن خیلی دشوار بود و اصول، قواعد، استعداد و مواد لازم مورد نیاز خودش را داشت، بودند برخی از دست به قلمها یا صاحبان سرِ سوزن ذوقی که گاه و بیگاه دست به «اثرفروشی» میزدند، برای این و آن کتاب شعر میسرودند، داستان تألیف میکردند و خدا میداند دیگر چه کارهایی میکردند!البته آن زمان، اخبار این اثرفروشیها جز در محافل خصوصی ادبی و فرهنگی، آن هم به صورت درگوشی منتشر نمیشد و هیچکس هم علنی و آشکار تولید اثر به نام دیگران را به عهده نمیگرفت. ۲۵ سال بعد، یعنی حالا هم البته نویسنده و شاعر شدن هنوز سخت است و اصول و قواعد خودش را دارد، با وجود این، شما میتوانید یکشبه سفارش تولید کتاب یا دفتر شعر به نام خودتان را بدهید، وجهش را بپردازید و نهایتاً ۲۰ روز بعد اثرتان را درِ منزلتان تحویل بگیرید، حالش را ببرید و پُزش را بدهید!
صفحهای چند؟
حالا از ۲۵ سال قبل بیاییم به سه سال قبل! اواخر مرداد سال ۱۴۰۱ «همشهری» در گزارشی از بازار تولید و فروش مقاله، پایاننامه و ... در میدان انقلاب به پدیده کتابسازی هم اشاره کرد و نوشت: «تا حالا به این فکر کردهاید که یکشبه میتوانید نویسنده شوید بدون اینکه تخصص و تجربهای در این زمینه داشته باشید؟ چطور؟ با پرداخت صفحهای ۱۰ تا ۳۰ هزار تومان میتوانید تبدیل به نویسنده کتاب با موضوع انتخابی خودتان شوید به شرط اینکه کمی سر کیسه را شل کنید و بهای آن را هر چند گزاف بپردازید. این روزها بازار کتابنویسی به اسم مشتری در میدان انقلاب داغ است... اساس کار برای کتابنویسی به نام شما به این صورت است که شما به یک ناشر مراجعه میکنید و ناشر از مؤلفش میخواهد طبق موضوع انتخابی شما کتابی بنویسد و پس از ویرایش، کتاب به اسم مشتری چاپ میشود... صاحب یک کتابفروشی که دل پری از نویسندگان قلابی کتابها دارد تا میگوییم شنیدهاید که در همین میدان انقلاب با پرداخت پول، کتاب به اسم مشتری مینویسند، میگوید: همین است که بار علمی و سطح سواد دانشجویان نزول پیدا کرده است. کجا قدیم نویسنده قلابی داشتیم؟ الان تا دلتان بخواهد نویسنده قلابی و پرمدعا داریم. وقتی ناشر از مؤلفی میخواهد طبق موضوع انتخابی مشتری کتاب بنویسد، درواقع در اینجا تمام حقوق مادی مؤلف و محقق از بین میرود و نادیده گرفته میشود و در نهایت مشتری با پرداخت پول، نویسنده میشود...».
شما و پنج نفر دیگر
امروز و در سال ۱۴۰۴ دیگر لازم نیست مثل خبرنگار «همشهری» شال و کلاه کرده و بروید شواهد ماجرای کتابسازی را در محدود خیابانهای اطراف میدان انقلاب پیدا کنید. اگر هم زبانم لال اهل کتابسازی برای خودتان باشید و رویِ رفتن پیش انتشاراتیها را نداشته باشید، میتوانید آنلاین کتابتان را سفارش بدهید. سری به اینترنت و شبکههای اجتماعی بزنید... آگهیهای ریز و درشت انتشاراتیها شما را تحریک و تحریص میکنند که حتی اگر توانایی نویسندگی ندارید و یا اصلاً شاعر نیستید، بروید و سفارش کتابی را به اسم خودتان بدهید. «تبیان» در این مورد مینویسد: «با ۵ میلیون تومان، نویسنده یک کتاب ۲۰۰صفحهای شوید. تا پنج نفر هم میتوانیم اسم اضافه کنیم! مجوز ارشاد و فیپا و شابک هم با ما... این جمله را نه از دهان یک نویسنده باسابقه شنیدهاید و نه در آگهی رسمی یک ناشر معتبر؛ این تبلیغ واقعی یک کانال تلگرامی است که در فضای مجازی بهراحتی پیدا میشود. کتابهایی با عناوین دانشگاهی و علمی، از یادگیری مشارکتی و تعاملات اجتماعی دانشآموزان تا هوش مصنوعی و تحول در رهبری آموزشی در ویترین این کانال به فروش میرسند. در پایین تبلیغ، یک گزینه اقتصادی هم گذاشته بودند که فقط فایل کتاب، بدون چاپ و مجوز، ۲میلیون و ۵۰۰ هزار تومان!».
خلاصه اینکه شما نویسنده میشوید؛ حتی اگر هیچ وقت قلم دست نگرفته باشید! شرایط خرید هم ساده است؛ ۵۰۰ هزار تومان بیعانه میدهید، پس از طراحی جلد، مبلغی را واریز میکنید و بقیه را هنگام چاپ میپردازید. اگر هم به کارشان اعتماد ندارید، مشکلی نیست؛ کتاب را درِ منزل تحویل میدهند.
مثل اسکناس بدون پشتوانه
در میان مشتریان این تبلیغات همه جور آدمی پیدا می شود، از دانشجویی که میخواهد در مصاحبه دکترا امتیاز بگیرد، معلمی که به امید ارتقای شغلی، دنبال سنگین کردن رزومه است تا کارمندی که میخواهد به چشم مدیران جدیتر به نظر برسد. در جامعهای که مدرک و عنوان همچنان وزنهای سنگین برای موقعیت اجتماعی است، فروشنده خوب میداند تیرِ این تبلیغات را چطور به هدف بزند.در چنین اوضاعی وقتی عنوان «مؤلف» به کالای خریدنی تبدیل شود؛ پژوهشگر واقعی هم در همین بازی بیاعتبار میشود. استادی که ماهها برای چاپ کتاب دنبال ناشر و مجوز دویده، ناگهان اسم و کتابش همردیف یک کتاب ۲۰ روزه تلگرامی میشود.جامعهشناسان میگویند این روند درست مثل چاپ اسکناس بیپشتوانه است. هرچه بیشتر تولید شود، ارزش واقعی پایینتر میآید. کتابسازی هم همین است؛ هرچه بیشتر شود، اعتماد به پژوهش واقعی کمتر میشود.این تجارت امروز جیب عدهای را پر میکند و رزومه عدهای دیگر را فربهتر نشان میدهد، اما در طولانیمدت اعتماد عمومی را کمرنگ میکند. وقتی کتاب به کالای دلالی تبدیل شود، دانشگاه اعتبارش را از دست میدهد، پژوهشگر دلسرد میشود و خواننده هم دیگر به آنچه در قفسه کتابخانه میبیند، اطمینان ندارد. قربانی اصلی در نهایت همه ما هستیم؛ ما که قرار بود با کتاب یاد بگیریم و رشد کنیم، نه اینکه سهممان از کتاب فقط خرید یک عنوان آماده در تلگرام باشد.
ما امروز داریم مؤلفکُشی می کنیم و خودمان خبر نداریم!
نظر شما