این در حالی است که آن مناسبات تاریخی سالهاست که رخت بربستهاند و نوع ارتباط ما نیز قرار نیست چنان مناسباتی را زنده کند.
واقعیت آن است که غربزدگی حاکم بر جریانهای فکری کشور اعم از جامعه روشنفکری، نظام آموزشی، دیوانسالاری و رسانهها که امتدادش را در فرهنگ عمومی هم میتوان دید، تاکنون مانع آن شده که نگاه متوازنی به شرق داشته باشیم. همان غربزدگی که به بیان جلال آلاحمد همچون وبازدگی بر جان روشنفکری افتاده و امروز به تعبیر دکتر عبدالکریمی به مرز غربسالاری و غربپرستی رسیده و دستگاه فکری بخش عمدهای از دیوانسالاری کشور را به دنبال خود میکشاند.گربه نقشه ایران که در ۲۰۰سال اخیر به شکل کنونی درآمده، رو به غرب ایستاده و آثار این جهتگیری را امروز در همه ابعاد میشود دید. از فرهنگ و هنر گرفته تا دیپلماسی و مذاکرات غربمحور و ضریب نامتقارنی که رسانهها نسبت به کشورهای دو سوی جهان و حتی همسایههای شرقی و غربی کشور میدهند.
سه همسایه شرقی ما یعنی پاکستان، افغانستان و ترکمنستان با وجود گستردهترین مرزهای مشترک، کمترین سهم را در مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشتهاند و اگر کنشهای امنیتی و دیوارکشی مرزهای شرقی را نادیده بگیریم، چهبسا از عرصه زندگی ما حذف میشوند.مقاومت در برابر برقراری روابط متوازن با شرق در حالی است که حتی کشورهای عربی خلیج فارس به عنوان شریک سنتی غرب نیز رویکرد سیاسی و اقتصادی خود را به سمت شرق متمایل کردهاند و حتی هند هم به عنوان رقیب و حتی دشمن سنتی چین، این روزها فصل تازهای از روابط دوجانبه را آغاز کرده است.
قدرتهای منطقهای و نوظهور شرقی با احیای روابط منطقهای و پیمانهایی نظیر شانگهای و بریکس، نظم جدیدی را پایهگذاری میکنند که نشان از استقلال راهبردی نسبت به غرب و فروریختن نظام تکقطبی دارد. کشورهایی که میخواهند نشان دهند بازیگرانی مستقل هستند و صرفاً ابزاری در دست آمریکا و ناتو نخواهند بود.هر چند این روابط و پیمانها هنوز در مرحله ابتدایی خود و در حد ابراز تمایل و تشریک مساعی برای همگرایی هستند و به مرحله همکاریهای عمیق سیاسی، تجاری، امنیتی و نظامی نرسیدهاند، ولی چشمانداز دیگری از مناسبات بینالملل را پیش روی ما قرار میدهند که در آن دنیا و قدرتهای جهانی در کشورهای غربی و آمریکا خلاصه نخواهد شد.
حالا در کشاکش انتقال قدرت از غرب به شرق، در کنار چین، روسیه، هند و سایر قدرتهای نوظهور که اتفاقاً چالشها و سابقه تنش و تعارض منافع کمتری هم با کشورمان دارند، بستر مناسبی برای شناسایی فرصتها و تحصیل منافع ملی بیشتر به وجود آمده است.البته این مهم نیازمند نگاهی واقعی و اصولی به شرق است. ما قرار نیست مستعمره یا تحتالحمایه قدرتهای شرقی باشیم و منافع ملی اصولی خود را فدای آنها کنیم. به همین نسبت هم قرار نیست آنها منافع ملی خود را فدای ما کنند و برای ما هزینه بدهند.
نگاه واقعبینانه در سیاست خارجی اقتضای آن دارد که فارغ از حب و بغضهای بیپایه، به تعریف منافع مشترک در این فرصت تاریخی بپردازیم و با تضارب منافع به تضاعف منافع برسیم.
۱۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۴:۳۶
کد خبر: ۱۰۹۲۶۹۷
ارتباط با قدرتهای نوظهور یا نگاه به شرق در کشور ما همواره با بدبینی ناشی از سابقه روسیه تزاری و بلوک شرق سوسیالیستی همراه بوده و همین تجربه تاریخی سبب شده اندک نگاهی به شرق، از سوی غربگرایان، معادل شرقگرایی و شرقزدگی تعبیر شود.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما