با صبر و اتکال به فضل پروردگار، هر مانع را فرصتی تازه ببینیم و هر "خستگی" را به "آغاز"ی دوباره بدل سازیم.
جملهای خواندم که مرا متوقف کرد: «وقتی خستهای متوقف نشو، فقط وقتی کار تمام شد توقف کن.» – دیوید گوگینز. این جمله مرا به یاد بسیاری از تجربههایی انداخت که در مسیر رسیدن به آنچه اکنون هستم، گذراندهام... این عبارت، با سادگیاش، فلسفه کل تلاش انسانی را خلاصه میکند. انسان در لحظات قدرتش آزموده نمیشود، بلکه زمانی که خستگی روحش را سنگین میکند و فکر ایستادن آسانتر از ادامه دادن مینماید، آزمون واقعی آغاز میشود. و آنجا، بر لبه خستگی، نیروی حقیقی نمایان میشود که لحظه فروپاشی را به لحظهای بزرگ برای شروعی دوباره تبدیل میکند.
زندگی مطابق نقشههای ما پیش نمیرود؛ زندگی خطی مستقیم نیست و جدولی مطیع اراده ما هم نیست. ما اهداف روشنی رسم میکنیم و برای آنها موعدهای دقیقی تعیین مینماییم، اما به زودی درمییابیم که واقعیتها مطابق اندازه آرزوهایمان تنظیم نمیشوند و واقعیت تسلیم برنامهها و زمانبندیهای ما نمیشود. و وقتی که ناخواسته از مسیری که ترسیم کردهایم منحرف میشویم، فکر میکنیم شکست خوردهایم، در حالی که در حقیقت این یک آزمون تازه برای اراده و میزان آمادگی ما برای رسیدن به رویا است. موفقیت در تبعیت کورکورانه از برنامه نیست، بلکه در توانایی بازسازی آن هر بار که شرایط تغییر میکند، است.
انعطافپذیری اینجا ضعف نیست، بلکه نشانه عقلانی است که میداند خم شدن در برابر طوفانها ریشهها را از شکست حفظ میکند. موانعی که ما آنها را پایان میپنداریم، در واقع آغازهای پنهاناند، و برنامههای جایگزین نه عقبنشینی از آرزو، بلکه پلهایی هستند که مانع سقوط رویا به پرتگاه میشوند. و با گذر زمان میفهمیم که اهداف اولیه ما تنها پیشنویسهای اولیه بودهاند و آگاهی و بلوغ هستند که به آنها تصویر واقعیتری میبخشند.
موفقیت لحظه رسیدن نیست که پایان را اعلام کند، بلکه فرآیندی مستمر است که از تجمع گامهای کوچک تغذیه میکند. هر قدمی که برداشته میشود، هرچند گذرا به نظر برسد، نشانهای است که ما واقعاً پیش میرویم. اما بسیاری انرژی خود را بر دهها هدف به طور همزمان تقسیم میکنند، تمرکز خود را از دست میدهند و زود تسلیم خستگی میشوند. حقیقت این است که موفقیت به تعدد نیاز ندارد، بلکه به تمرکز عمیق نیازمند است، و همه نیرو در این است که با یک هدف شروع کنیم و گام به گام و استوار به سمت آن پیش برویم تا رویا بزرگ به واقعیتی زنده بدل شود.
در این مسیر، باید لحظاتی برای بازبینی وجود داشته باشد که در آن اولویتها را بازچینش کنیم و صحت اهداف خود را بسنجیم. این بازبینی نه عقبنشینی است و نه تسلیم، بلکه روشنی دیدی است که به ما نشان میدهد چه چیزهایی دیگر مناسب ما نیستند و به ما میآموزد که گاهی تغییر همان حکمت است. پس از آن برنامهای ملموس میآید: گامهای مشخص، زمانهای معین و مسیری که بتوان با اطمینان پیگیری کرد. و در پایان هر مرحله لازم است اندکی توقف کنیم و جشن بگیریم آنچه که بدست آوردهایم، زیرا قدردانی از خود نه تجمل است و نه تنبلی، بلکه انرژی تازهای است که ما را به ادامه راه میراند.
و در پایان...
نباید فراموش کنیم که راه رسیدن به اهداف، یک مسابقه کوتاه نیست که پایان آن در خط پایان اعلام شود، بلکه مسیری طولانی است که به صبر و استمرار نیاز دارد. توقف هنگام خستگی پایان نیست، بلکه استراحتی است که به روح نفس تازه میبخشد تا سفر را با قدرت بیشتری ادامه دهد. پایان فقط توهمی است که با اولین قدم تازه محو میشود، در حالی که استمرار راز زندگی و دستاورد است.
نظر شما