تازه به بوی آن خانه، به عطر غذای آشپزخانه و به آن اتاق خواب صورتی با عروسک‌های آویزان از سقف اتاق عادت کرده بود که صبح یک روز به او گفتند دوباره باید برگردد.

فرزند شدن به شرط موقتی بودن!
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

انگار میهمان بود در خانه میزبان؛ تا برای مدتی هم که شده، طعم داشتن خانواده را بچشد و این‌بار ناخواسته و تشنه‌تر از پیش، از لب چشمه بازگردد. کودکی که در تمام عمر از محبت مادر، حمایت پدر و دیدن شیطنت‌های خواهر و برادر محروم بوده و پس از عمری که با معمای بی‌خانواده بودن کنار آمده؛ به جمع خانواده‌ای رفته و غذا خوردن سر یک سفره را تجربه کرده؛ اما دوباره باید سر بر بالینی بگذارد که پیش از خواب هیچ پدر یا مادری نوازشش نمی‌کند و بر گونه‌هایش بوسه نمی‌زند.اینجاست که احتمالاً برای نخستین بار طعم تلخ بی‌اعتمادی را نه از سوی غریبه، بلکه از سمت اطرافیان خود تجربه می‌کند.

آمار تکان‌دهنده از فسخ فرزندخواندگی

حمیدرضا الوند، سرپرست دفتر مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور پیش از این درخصوص فسخ فرزندخواندگی گفته بود: سال گذشته ۲هزار و ۵۰۰ فرزندخواندگی انجام شد که از میان آن‌ها ۶۷ مورد فسخ فرزندخواندگی رخ داد.
به گفته الوند، این مسئله دلایل مختلفی دارد؛ گاهی به ناسازگاری‌های فرزندخوانده مرتبط است و گاهی هم حتی فوت یکی از والدین موجب می‌شود کودک به بهزیستی بازگردد.

آسیب یک کلمه

«با افتخار اعلام می‌کنیم، بسیاری از شیرخوارگاه‌های ما خالی از فرزند است».این جمله را هم علی‌محمد قادری، رئیس پیشین سازمان بهزیستی در خصوص طرح «میزبان» این سازمان گفته بود.
مسئولان سازمان بهزیستی معتقدند در آغاز سال ۱۴۰۰ تعداد هزارو۲۰۰ کودک در شیرخوارگاه‌های کشور حضور داشته‌اند که در اسفند سال گذشته این تعداد به ۶۱۲ نفر کاهش یافته است.
حالا بیش از دو سال از اصلاح آیین‌نامه اجرایی ماده ۲۲ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست مؤثر(مصوب ۱۳۹۲) و شکل‌گیری طرح میزبان بهزیستی می‌گذرد؛ طرحی که قرار است واگذاری کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست به خانواده‌های متقاضی را به منظور بازپیوند کودکان به خانواده، ورود کودکان به خانواده جایگزین خویشاوندان و همچنین فرزندخواندگی، تسهیل کند.
به بیانی ساده‌تر، طرح خانواده میزبان، ویژه مراقبت موقت از کودکان و نوجوانان بدون سرپرست مؤثر در خانواده‌ است که تا پیش از آن، قوانین و مقررات فرزندخواندگی بسیار پیچیده و زمانبر بود.
با این‌حال، کارشناسان می‌گویند همین قید «موقت‌» بودن میزبانی خانواده‌ها از کودکان بهزیستی می‌تواند آسیب‌زننده باشد و در صورت منصرف شدن خانواده از نگهداری کودک، او بار دیگر ناگزیر است به مراکز بهزیستی بازگردد، اما این بار با تجربه‌ای ناموفق از حضور در یک خانواده واقعی اما موقت!
طرح میزبان می‌گوید نگهداری و مراقبت موقت از کودک و نوجوان مراکز سازمان بهزیستی در خانواده به معنای فرزندخواندگی نبوده و قرار نیست اسم کودک وارد شناسنامه خانواده شده یا بخشی از اموال خانواده به نام کودک شود.
براین اساس یعنی کودک علاوه بر موقتی بودن حضور و آسیب‌پذیری روحی، هیچ پشتوانه خاصی هم ندارد!
عباس عبداللهی، دکترای روان‌شناسی رشد و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) می‌گوید: داشتن نهاد خانواده برای هر فردی یک ضرورت و نعمت بزرگ است؛ از این منظر تصمیم بهزیستی مبنی بر خانواده‌دار کردن کودکان بی‌سرپرست یا بدسرپرست تصمیم خوبی است، اما مسئله موقت بودن آن آسیب‌زاست؛ موقتی بودن نگهداری از کودکان می‌تواند آسیب‌های روان‌شناختی ایجاد کند. به همین دلیل توصیه می‌شود برای فرزندخواندگی به صورت موقت تا پیش از هفت‌سالگی، احتیاط بیشتری شکل‌گیرد.

سردرگمی، بی‌هویتی و ناامنی روحی و روانی

رئیس انجمن آسیب‌های اجتماعی ایران نیز در همین خصوص به ما می‌گوید: طرح میزبان گرچه قرار است محیطی امن و خانوادگی برای کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست ایجاد کند، اما عنوان این طرح به‌گونه‌ای تعریف شده که این کودکان تنها به‌صورت «میهمان موقت» در خانواده‌ها زندگی کنند تا یا شرایط بازگشتشان به خانواده زیستی فراهم شده یا به فرزندخواندگی پذیرفته شوند و یا محیط امنی برایشان تعریف شود؛ مثل پذیرش توسط خانواده‌های فامیل.
کوروش محمدی ادامه می‌دهد: این نگاه پیش‌تر هم وجود داشته، منتها در قالب فرزندخواندگی. اما امروز بهزیستی هدف اصلی‌اش را «کاهش حضور کودکان در مراکز شبانه‌روزی» اعلام می‌کند. درست است که این نگاه در ظاهر مثبت و مفید است، اما قرار است به چه قیمتی این آمار کاهش یابد؟ یعنی با میزبانی موقت در خانواده‌هایی که هیچ تضمینی برای آینده کودک وجود ندارد؟ طبیعتاً این موضوع جای تأمل دارد و برای من روشن می‌کند این طرح، کارشناسی‌شده نیست و ریسک‌هایش بسیار بالاتر از فواید آن است.
او توضیح می‌دهد: ریسک اصلی طرح «میزبان» این است کودکانی که پیش از این به مراکز بهزیستی سپرده شده‌اند، شرایط نگهداری را با اجبار می‌پذیرند، نه به‌صورت ایده‌آل. این کودکان ممکن است به‌طور حداقلی شرایط زندگی در مرکز را بپذیرند و مربیان و سرپرستان خود را به‌عنوان خانواده‌ای موقت قبول کنند. در واقع این پذیرش، از روی اجبار و تحت شرایط تحمیل‌شده به کودک صورت می‌گیرد. در این شرایط، تکلیف کودک روشن است و او می‌داند در این مرکز تحت مراقبت قرار دارد و اگر خانواده‌ای پیدا شود، امکان بازگشت به خانه وجود دارد. اگر هم چنین خانواده‌ای پیدا نشود، او همچنان تحت حمایت در همین مرکز قرار خواهد گرفت، جایی که در میان افراد همجنس و همدرد خود زندگی می‌کند. اما وقتی قرار است کودک به یک خانواده جدید سپرده شود، موضوع پیچیده‌تر می‌شود. در اینجا باید این خانواده را متعهد و شرایط قانونی و استانداردهای لازم را برای پذیرش کودک از نظر مادی، معنوی، روحی و روانی فراهم کرد. این شرایط باید به‌گونه‌ای باشد که یک زندگی حداقلی و ایمن با رفاه نسبی برای کودک ایجاد کند. در این حالت، کودک باید در یک محیط امن و با حمایت‌های لازم به زندگی جدیدش وارد شود، اما این فرایند ریسک‌هایی به همراه دارد که باید به‌دقت مورد توجه قرار گیرد.
محمدی می‌افزاید: خانواده‌ها معمولاً با شرایط خاصی کودک را به خانه خود می‌آورند. اما اگر قرار باشد ما شرایط موقت ایجاد کنیم، به امید اینکه در آینده اتفاق مثبتی بیفتد یا نیفتد، عملاً ریسک بزرگی را به جان می‌خریم. این اقدام به معنای بازی کردن با وضعیت روحی و روانی و آینده سلامت روان این کودک است و خطرات جدی به همراه دارد. مسئله‌ای که پیش می‌آید این است ممکن است هیچ خانواده‌ای پیدا نشود و کودک مجبور شود دوباره به بهزیستی بازگردد. در این شرایط، جابه‌جایی کودک و مسائلی که در این مدت برای او پیش می‌آید، به‌طور طبیعی آسیب‌های جدی به سلامت روانی و روحی او وارد می‌کند.
وقتی کودک به مرکز بهزیستی بازمی‌گردد، برایش سخت خواهد بود، چون به آن محیط خو گرفته و حالا با شکست بزرگی مواجه می‌شود. این تغییرات و جابه‌جایی‌ها، احساس سردرگمی، بی‌هویتی و ناامنی روحی و روانی را برای کودک در سنین پایین به همراه می‌آورد که جبران آن بسیار دشوار و حتی غیرقابل جبران است. من واقعاً تعجب می‌کنم از کسانی که این طرح را طراحی کرده‌اند. با چه استدلالی وارد چنین تصمیمی شده‌اند؟ آیا واقعاً به پیامدهای روحی و روانی این تصمیمات توجه کرده‌اند؟
محمدی می‌گوید: به‌عنوان کسی که در این زمینه تجربه دارم، همیشه این سؤال برایم پیش می‌آید مگر بچه‌هایی که در مراکز شبانه‌روزی نگهداری می‌شوند، آماده پذیرش در خانواده‌های دائمی نیستند؟ چرا خود مراکز بهزیستی در ابتدا فرزندان را به‌راحتی به خانواده دائمی نمی‌سپارند؟ او تصریح می‌کند: اگر قرار بود خانواده‌ای پیدا شود، چه خانواده اصلی یا فامیل و چه فرزندخواندگی، قطعاً این اتفاق می‌افتاد و از همین مراکز بهزیستی تحویل می‌گرفتند. اما پرسش من این است چرا باید یک واسطه جدید به نام خانواده موقت ایجاد کرده و از آن به‌عنوان «محیط امن» یاد کنیم، در حالی که همین محیط امن ممکن است به ناامنی تبدیل شود؟
وی معتقد است: این فرایند نه‌تنها برای کودک آسیب‌زاست بلکه برای خانواده‌هایی که به‌طور موقت این بچه‌ها را نگهداری می‌کنند، آسیب‌های جدی به همراه دارد. این خانواده‌ها پس از مدتی به کودک دلبسته می‌شوند و در صورتی که این کودک دوباره جابه‌جا شود، هم برای خانواده میزبان و هم برای کودک آسیب‌های جدی به‌وجود می‌آید.
این جابه‌جایی‌ها و تغییرات مداوم، به‌ویژه برای کودکانی که تازه با یک خانواده موقت آشنا شده‌اند، می‌تواند احساس بی‌هویتی و ناامنی برایشان ایجاد کند که اثرات منفی بلندمدت خواهد داشت. در نهایت، به نظر می‌رسد این طرح بیشتر از آنکه به‌دنبال حل مشکلات این کودکان باشد، می‌تواند سبب ایجاد مشکلات جدیدی برای آن‌ها و خانواده‌ها شود.
وقتی کودک مدتی را در کنار یک خانواده می‌گذراند، این دلبستگی‌ها به‌طور طبیعی به مرور زمان شکل می‌گیرند. در اثر این تکرار و حضور مداوم در کنار خانواده، کودک احساس امنیت نسبی می‌کند و به خانواده وابسته می‌شود. در این وضعیت، این احساس امنیت به کودک و خانواده منتقل می‌شود و روابط عاطفی محکمی شکل می‌گیرد. اما وقتی این کودک پس از مدت‌ها از آن خانواده جدا شده و دوباره به مرکز بهزیستی بازمی‌گردد، دچار شکست هویتی و روانی می‌شود. این تغییر ناگهانی و جابه‌جایی، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به کودک وارد می‌کند. این کودک دیگر نمی‌تواند به خانواده‌ها و محیط‌های امن اعتماد کند، چرا که تجربه جابه‌جایی‌های مداوم و تغییرات پی‌درپی، اعتماد او را به روابط خانوادگی از بین برده است. نتیجه این فرایند این است که کودک دیگر هیچ‌گاه نمی‌تواند در فضای خانواده احساس امنیت کند.
او خاطرنشان می‌کند: به‌علاوه، این شکست در دلبستگی و از دست دادن محیط امن، موجب می‌شود کودک در آینده به‌عنوان یک فرد آسیب‌دیده، دچار سردرگمی هویتی و مشکلات روانی شود. او ممکن است با خود و جامعه بجنگد و از فضاهای امنی که به‌عنوان خانواده برایش تعریف می‌شود، دوری کند. در این وضعیت، نهاد خانواده در ذهن و تصور این کودک برای همیشه از بین می‌رود و بی‌هویتی مطلق در او شکل می‌گیرد. این سردرگمی و هویت آشفته، پیامدهای عمیق و بلندمدتی خواهد داشت که در آینده و روابط اجتماعی او تأثیر می‌گذارد.
رئیس انجمن آسیب‌های اجتماعی ایران نیز می‌گوید: به‌عنوان فردی که به این فرایند اعتقاد ندارم، نمی‌خواهم وارد جزئیات آموزش‌هایی شوم که خانواده‌های میزبان باید برای انتخاب شدن دریافت کنند. فرض را بر این می‌گذاریم که این خانواده‌ها بهترین‌ها هستند، آموزش‌های لازم را دیده‌اند و محیط امنی برای کودک ایجاد می‌کنند. اما پرسش این است چرا باید این محیط امن، موقتی باشد؟ اگر قرار است فرزندخواندگی یا فضای امن خانوادگی برای کودک ایجاد کنیم، چرا تلاش نکنیم این شرایط دائمی باشد؟
اگر جامعه ما شرایطی دارد که برخی از کودکان به‌ویژه نوجوانان را نمی‌توان به خانواده‌های دائمی سپرد، باید برای این افراد تسهیلات ویژه در نظر گرفته شود. این تسهیلات می‌تواند شامل کمک‌های مادی و اجتماعی باشد تا خانواده‌ها رغبت پیدا کرده و برای پذیرش این کودکان اقدام کنند. با ارائه این امتیازها، خانواده‌ها می‌توانند با اطمینان بیشتری به پذیرش کودکان نیازمند بپردازند و نگرانی‌ها در مورد تربیت و آینده این فرزندان کاهش یابد. هدف باید این باشد فضایی ایمن و دائمی برای کودکان فراهم شود که در آن احساس امنیت، دلبستگی و خانواده واقعی را تجربه کنند، نه اینکه این شرایط به‌طور موقت و با ریسک‌های بالا در اختیار کودکان قرار گیرد.

طرح میزبان تعطیل شود

رئیس انجمن آسیب‌های اجتماعی ایران در پایان خاطرنشان می‌کند: من به مسیر دائمی فرزندخواندگی اعتقاد بیشتری دارم و فکر می‌کنم این روش به‌طور مؤثرتری می‌تواند به حل مشکل کودکان بی‌سرپرست کمک کند. پیشنهاد من این است به‌جای ایجاد شرایط موقت برای این کودکان، به آسیب‌شناسی و بررسی علل کاهش متقاضیان برای پذیرش کودکان بالاتر از سنین خاص پرداخته شود. باید دلایل این کاهش تقاضا شفاف‌سازی شود و اگر لازم باشد، تسهیلات و امتیازهایی به خانواده‌هایی که آماده پذیرش این کودکان هستند، ارائه شود تا فرایند فرزندخواندگی برای این کودکان عادی‌تر و جذاب‌تر شود. همچنین با توجه به خطرات جدی‌ای که طرح «میزبان» ممکن است برای سلامت روان و آینده این کودکان به همراه داشته باشد، توصیه من این است این طرح به‌طور کامل تعطیل شود. من از رئیس سازمان بهزیستی و تمام دست‌اندرکاران و مسئولان مرتبط درخواست عاجزانه دارم این طرح را مورد بازنگری قرار دهند و با بررسی‌های کارشناسی، از فجایع احتمالی آینده آن جلوگیری کنند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha