بنابراین «مخبرالسلطنه» را مأمور کرد تا هر طور هست، کار «خیابانی» و قیامش را یکسره کند. مذاکره و پیغام و پسغامها نتیجه نداد و «مخبرالسلطنه» برخلاف انتظار «خیابانی» در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ با رئیس قزاقخانه تبریز دست به یکی کرده و مرکز مجاهدان را به تصرف درآورد. در این حمله «خیابانی» به شهادت رسید تا شعله قیام مسلحانه او به ۶ ماه نکشیده، خاموش شود.
برچسبها
هرچند آنچه به عنوان «قیام مسلحانه خیابانی» معروف شده، در فروردین ۱۲۹۹ و در اعتراض به اقدامهای «وثوقالدوله» و قرارداد ۱۹۱۹ آغاز میشود، اما «خیابانی» درواقع از مدتها پیش و پس از تعطیلی مجلس، سفر به مشهد و سپس باکو و... و بازگشت مخفیانه به تبریز، مبارزه و قیامش را آغاز کرده است. پس از تشکیل حزب دموکرات و انتشار روزنامه تجدد، خیابانی در مدت کمی شعبههای حزب را در تمام نقاط آذربایجان دایر و اصلاحات سیاسی را آغاز میکند. بعد هم تشکیلات ژاندارمری آذربایجان را با نزدیک به ۵۰۰ ژاندارم راه میاندازد. فعالیتهای او در قالب حزب دموکرات، منجر به سقوط وثوقالدوله شد، اما این به معنی پایان قیام نبود و خواستهها و اصلاحات مدنظر خیابانی در تلگرافهای متعدد به گوش مسئولان مملکتی رسانده میشد. درباره ماهیت قیام «خیابانی»، حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد، حتی برخیها در زمان خودش برچسب تجزیهطلبی به آن زدهاند! برچسبی که البته داعیههای قیام؛ سخنرانیهای خیابانی و بیانیه و اطلاعیههای دموکراتها، نچسب بودن آن را نشان میدهد. مثلاً سه روز پیش از درگرفتن قیام، «کسروی» اما در نوشتههایش اصرار دارد هواداران خیابانی در برابر قرارداد ۱۹۱۹ سکوت کردند و خود خیابانی نیز اظهارنظری نکرده است .«کاتوزیان» هم این ادعا را که قیام خیابانی تنها واکنشی در برابر وثوقالدوله و قرارداد ۱۹۱۹ بوده، مردود دانسته است. در عین حال، سه روز پیش از درگرفتن قیام، هیئت مدیره اجتماعات دموکراتها در بیانیهای به زبانهای فارسی و فرانسه ضمن اشاره به قیام آزادیخواهانه شهر تبریز در برابر اقدامهای ضدمشروطیت حکومت، برنامه آزادیخواهان را برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل درآوردن نظام مشروطیت اعلام میکند و نشانه و شعاری مبنی بر ادعای خودمختاری یا تجزیهطلبی در آن دیده نمیشود.
از تبریز شروع کردیم
به این عبارات توجه کنید: «حفظ دستاوردهای نهضت مشروطیت، اجرای کامل اصول قانون اساسی، تأمین استقلال و آزادی و امنیت، برقراری عدالت و مساوات، اصلاحات اساسی اداری، تأسیس حکومتی مبتنی بر اصول دموکراسی و تلاش برای پیشرفت و تعالی کشور و... همیشه گفتهایم ما از تبریز شروع کرده و اول ایالت آذربایجان و سپس تهران و سایر ایالات و ولایات ایران را در این امر عمومی و آزادی و تجدد شرکت خواهیم داد... ما عقیده داریم به هر قیمتی که تمام شود، باید ایران را آزاد کنیم. این دوره شوم و این دوره ادبار و فلاکت را که یادگار اتابکهاست، پایان دهیم... باید اتحاد کنیم و هرگاه به یک وجب از خاک ایران تعرض و تجاوز شود، همه متحداً باید به فریاد آییم و همه باید قیام کنیم و از حقوق همه دفاع کنیم... ما آذربایجانیان فقط آسایش و آزادی خودمان را طالب نیستیم ما در حدود این ایالت «آزادیستان» محصور نباید باشیم... برای اجرای مقاصد خود نقشه طرح کرده و برنامه اندیشیدهایم...». اینها البته بیانیه و قطعنامه و... نیست؛ بلکه عین جملاتی است که «خیابانی» در سخنرانیهای خود آنها را تکرار میکرد. در مدت ۶ ماهی که قیام او ادامه داشت و مراکز دولتی را در اختیار گرفته بود، کارش فقط سخنرانی کردن نبود. در همان مدت کوتاه برای کارهایی چون: «لغو انواع مالیاتها و فقط به رسمت شناختن مالیات بر درآمد، واگذاری رایگان زمین به دهقانان، ملی کردن آبها، راه انداختن جمعیت نشر معارف برای مبارزه با بیسوادی، تأسیس مدارس جدید، ساخت کارخانه، تأسیس بانک کشاورزی و ملی، برگزاری انتخابات ایالتی و ولایتی» هم تلاش کرد. بنابراین نمیشود بهراحتی باور کرد کسی که از پیشرفت و تعالی کشورش ایران و نه فقط تبریز حرف میزند و خواهان اجرای کامل قانون اساسی است، رغبتی به تجزیهطلبی داشته باشد.
البته تبرئه شیخ محمد خیابانی و قیامش از اتهام تجزیهطلبی به این معنی نیست که نپذیریم او و پیروانش در جریان قیام ۶ ماهه خود، اشتباهاتی را مرتکب نمیشوند.
چند اشتباه ناجور
حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی مؤلف کتاب «نهضت آزادیستان وشهید شیخ محمد خیابانی» چند اشتباه مهم را عامل شکست قیام میداند. «نداشتن پایگاه عام مردمی» نخستین مورد است. پیروزی همه نهضتها مشروط به داشتن پایگاه مردمی و حمایتهایی است که از طرف جامعه و همه تودههای مردم انجام میشود. نهضت خیابانی از میان جامعه آغاز شد و مردم در ابتدا خیابانی را «ناجی» خود میدانستند، اما موقعیت اجتماعی او طوری بود که نتوانست همه قشرهای مختلف مردم را به خود جلب کند. درواقع بیشتر روشنفکران جامعه حامی او بودند. عدم حمایت مراجع و روحانیون سرشناس آن زمانِ آذربایجان از نهضت خیابانی دلیل دوم شکست او است. بهخصوص اینکه شائبه و شایعه تجزیهطلبی قیام او در آن زمان بسیار پررنگ بود و مخالفان هم از این حربه علیه قیام بهخوبی استفاده کردند. یکی از اشتباههای بزرگ خیابانی و یارانش تغییر نام آذربایجان به «آزادیستان» و اصرار در قبولاندن این اسم به دولت مرکزی بود. تغییر نام آذربایجان باوجود
حسن نیت آنان، در آن شرایط بزرگترین ضربه را متوجه نهضت کرد و حربهای به دست دولت مرکزی و دشمنان نهضت داد.«نبود تدارک کافی نظامی» را هم به اشتباهات قیام اضافه کنید. مطالعه در افکار و حالات خیابانی، نشان میدهد او بیشتر به یک انقلاب فکری معتقد بود تا انقلاب نظامی. پس از اینکه به خاطر ضعف حکومت مرکزی توانست کنترل آذربایجان را به دست بگیرد، با اینکه امکانات لازم برای او فراهم بود، سعی چندانی در تشکیل یک نیروی مسلح نکرد. درحالی که بدون داشتن یک نیروی نظامی منسجم و مقتدر، در آن زمان رسیدن به اهدافی که وی در نظر داشت، مقدور نبود. علت مهم شکست نهضت خیابانی این بود که هزینه نهضتش تأمین نبود و از نظر مالی کاملاً در مضیقه بود و شاید علت اینکه نتوانست گارد مخصوصی برای دفاع از نهضت تشکیل دهد، همان کمبود مالی و نداشتن امکانات مادی بود. «دستکم گرفتن قزاقها»یی که از طرف وثوقالدوله حمایت و تجهیز میشدند، پنجمین اشتباه خیابانی محسوب میشود. او حتی پس از پیروزی اولیه در آذربایجان، قزاقها را خلع سلاح نکرد.
«وجود یاران و افراد احساسی» در اطراف خیابانی دلیل دیگر شکست او است. کسانی که در حالت عادی بیشترین شعارها را میدادند در هنگامه جنگ، خیابانی را تنها گذاشته و هریک به سویی گریختند و مخفی شدند.
«محدود کردن قیام به تبریز» اشتباه مهلک دیگری بود که عمر نهضت خیابانی را کوتاه کرد. او فکر کرد همانطور که در موارد مشابه قبلی تبریز توانسته بود در برابر هجوم استبداد ۱۱ ماه مقاومت کند، این بار هم قیامش میتواند مقاومت کند. این در حالی بود که در اغلب نقاط مهم ایران، نهضت آزادیستان طرفداران فکری زیادی داشت که اگر الگوسازی مناسب انجام میشد، میتوانست قیامی سراسری را رقم بزند.
نظر شما