زندگانی حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) را باید از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد. بانویی که در عصری میزیست که تحقیر زنان و کشتن آنها امری متداول و پسندیده محسوب میشد اما ایشان بر اساس تلاشها و شخصیت بالایی که داشتند نه تنها از این موقعیت رها شده بلکه خود را در شرایطی قرار دادند که مردان بسیاری در قالب کارگران و دستاندرکاران، در مجموعه ایشان مشغول به کار میشدند.
بانویی که آوازه شهرتشان نه فقط شبه جزیره عربستان بلکه در شام و دیگر ممالک نیز پیچیده بود و او را «طاهره» و «ملکه بازرگانان قریش» میدانستند.
و این موفقیتها در عرصه اجتماعی نبود مگر پیاده سازی عملی این آیه شریفه که خداوند متعال به عنوان یک قاعده کلی میفرماید «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَیٰ» و ایشان ثابت فرمود که حتی در بدترین موقعیتها و در محیطی که نگاه تحقیرآمیز بر یک فرد احاطه دارد میتوان با سعی و تلاش به موفقیتهایی رسید که شاید برای بسیاری از افراد قابل فهم و باور نباشد.
برگ زرین و قابل توجه دیگر زندگی ایشان را بیشک میتوان ازدواجشان با فردی دانست که با داشتههای مادی و مقامهای به ظاهر دنیویشان متناسب نبود و فردی یتیم که یکی از نیروهای زیر مجموعهشان محسوب میشد بود، اما با داشتن ملاکی صحیح و انسانی و به دور از هرگونه تعصبهای نفسانی و حاکم بر عصر جاهلیت آن زمان و در مقابل تمامی حرفها و حدیثها ایستاد و از انتخاب راهی که آن را درست میدانست کوتاه نیامد.
ازدواجی که سبب شد بسیاری از مردان که تحت تسلط افکار جاهلیت و زنانی که پیش از این بر مقام ایشان حسادت میورزیدند بهانهای را پیدا و او را طرد کنند اما هیچ یک باعث نشد تا بانوی تاریخ از مسیر حق و صحیح انتخاب شدهاش دست بکشد.
حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) را در گفتمان انسانیت و حق طلبی، باید نماد زنی دانست که برخلاف تفکرات ضدبشری جنسیتی یا نگاه خودپسندانه، و به دور از روحیه تقابلجویی با مردان، صرفاً با تکیه بر خِرَد، باید زنی دید که همسر پیامبر بود، اما پیش از آن، کارفرمای او محسوب میشد و این دوگانگی نقش او را به الگویی فراتر از زمان خود تبدیل کرد.
باوری که به میزانی مستحکم بود که حاضر شد هر آنچه دارد را فدای معشوقش کند و پشیمانی به خود راه ندهد چراکه آنچه انجام میداد بر اساس محاسبه سود و زیانها و تفکرات رایج حاکم بر محیط و حرف مردم نبود بلکه آنچه انجام میداد بر پایه و اساس باورهای انسانی و فطری بود که با تلاش در بدترین شرایط به دست آورده و آن را حفظ و مراقبت کرده بود.
و به مقامی رسید که وقتی آخرین پیامبر انتخاب و به رسالت مبعوث شد و در شرایط خاص آیات «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ» نازل و با این ادبیات به او ابلاغ شد که ای کسی که تحت تاثیر عظمت وحی و سنگینی آن و وظایفش جامه به خود پیچیدهای از جا بلند شو و در فضای جامعه وظیفه انذار و رسالتت را انجام بده، با جملات تاریخی خود «کَلّا، وَاللهِ مَا یُخْزِیکَ اللهُ أَبَدًا... إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْکَلَّ...»، نه تنها در مقام مدیریت اضطراب و تلاطم روحی پیامبر برآمد بلکه به عنوان اولین شاهد نبوت، نقش مُصدِّق وحی را ایفا کرد.
و تمامی این موارد ذرهای از نکاتی است که باعث شد حتی سالها بعد از فراق ایشان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) این مضامین را بفرمایند که «چه کسی جای خدیجه(س) را میگیرد روزی که دیگران مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق کرد و روزی که کفر ورزیدند او به من ایمان آورد و...» و این قدرشناسی تا آنجا بود که دیگران هرگاه میخواستند به پیامبر نزدیک شوند به مدح حضرت خدیجه(س) توسل میکردند.
و اینها نیست مگر به خاطر همان وعده الهی که خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد.»
نظر شما