به گزارش قدس آنلاین، پسر عفیف آباد در بهار دنبال چیزی شبیه خوشبختی می گردد تا روزهای کبود را نقطه بگذارد و از سرخط انیس آفتاب شود. با حسین حسینی در روزهایی که قطار آبی ها از ریل خارج شده بود حرف زدیم و ناگفته های قفس بانی برخاسته از کوچه های خاکی دروازه قرآن را شنیدیم. آیا باغ خیال او در ربیع چراغانی خواهد شد؟ هیچ کس نمی داند!
*یک سال بد برای استقلال. چی شد که تیم پشت دیوار آرزوهایش ماند و رویاها محقق نشد؟
-امسال سال ما نبود و نتوانستیم پاسخ محبت میلیون ها هوادار را بدهیم و از این بابت شرمنده ایم.این جایی که استقلال در آن قرار گرفته به هیچ عنوان در شأن ما نیست و باید بپذیریم بد عمل کردیم و در سال جدید طرحی نو دراندازیم.
*فکر می کنی در جام حذفی ورق ها را برگردانید؟
-ما که لیگ را از دست دادیم و در آسیا حذف شدیم باید جبران مافات کنیم. جام حذفی میانبر خوبی است برای قهرمان شدن و برپا کردن یک جشن باشکوه. این اتفاق باید بیفتد تا استقلال از خودش اعاده حیثیت کند.
*موسیو بوژوویچ تا اینجای کار چقدر با اتمسفر استقلال خو گرفته است؟
-او مربی بی رزومه ای نیست و در روستوف و ستاره سرخ بلگراد نتایج خوبی گرفته است. بوژوویچ کاراکتر باپرنسیبی دارد و اهل هیاهو نیست. او همه فکر و ذکرش این است که استقلال را به جایگاه واقعی اش برساند.البته کار سخت است و جاده ها ناهموار.
*با این سیوها و پروازها برای تصاحب قفس توری تیم ملی خیز برداشتی. درسته؟
-آرزوی هر دروازه بانی است که شماره یک تیم ملی اش باشد و با تن پوش کشورش در میادین بین المللی حاضر شود. من یقین دارم مربیان تیم ملی همه دعوت شده ها را رصد می کنند و آماده ترین گلر را درون سنگر تیم ملی قرار خواهند داد.من تلاش خودم را می کنم و بقیه اش با کادرفنی است.
*در ریاض یک گل عجیب خوردی و مرتکب اشتباه بزرگی شدی.بی تعارف برخی معتقدند همه نمایش های حسین حسینی در یک سطح نیست!
-من هم انسانم و ممکن است یک روز اشتباه کنم یا از فرم ایده ال دور باشم.آنچه مبرهن است در تمام بازی ها صدم را می گذارم و ذره ای عقب نشینی نمی کنم. گاهی مدافعان خطا می کنند و گاهی علیرغم کوشش بسیار کلین شیت اتفاق نمی افتد. امیدوارم آنهایی که نقد می کنند به نمودار حرکتی دروازه بان در تمام طول فصل توجه کنند و یک بازی را نبینند.متاسفانه برخی فکر می کنند من رویین تن هستم و حق ندارم مرتکب اشتباه شوم. این نگاه منصفانه ای نیست.
*راستی عید کجایی؟
-در خدمت فوتبال.در اردوی تیم ملی حاضر خواهم بود. بعد از دو بازی تیم ملی، باید خودم را به اردوی استقلال برسانم.شرمنده خانواده ام هستم که نمی توانم در کنارشان باشم.
*تو از میان هفت سین، کدام سین را بیشتر دوست داری؟
-سمنو ،چون به شدت خوشمزه است و روی سفره لبخند عجیبی می زند.
*حسین حسینی ۳۳ ساله وقتی سر را برمی گرداند و جاده های پشت سر را مرور می کند به چه برداشتی می رسد؟
-به جنگیدن برای رسیدن به هدف. من فوتبال را از هشت سالگی و در پست هافبک شروع کردم و سپس روی به دروازه بانی آوردم. در این ۲۵ سال سعی کردم وقتم را به بطالت نگذرانم و از جان و دل برای رسیدن به خواسته هایم مایه بگذارم.
*شنیدیم از خردسالی عاشق پرچم آبی بودی؟
-بله از کودکی استقلالی بودم و پوستر استقلال روی دیوار اتاقم بود.آرزویم بود یک روز درون سنگر استقلال بایستم. در این سال ها نیز به جز یک فصل که برای خدمت سربازی به ملوان رفتم،تمام قد در خدمت استقلال بودم.اگر عمری باشد یک روز با همین پیراهن چهار گوشه زمین را می بوسم و کفش ها و دستکش ها را می آویزم.
*نخستین بار که درون سنگر تیم ملی ایستادی کی بود دقیقا؟
-اولین تجربه بازی ملی ام در تیم ملی نوجوانان بود و هشت بار در این رده سنی برای ایران به میدان رفتم.بعدها در رده های زیر بیست و یک و بیست و سه سال دعوت شدم و درست ده سال پیش نیز نامم توسط کارلوس کی روش در فهرست دعوت شدگان به تیم ملی قرار گرفت و اگر اشتباه نکنم نخستین بازی ملی ام را برابر سیرالئون انجام دادم.
*وقتی دستمال سفید را بالا می بری و در قامت کاپیتان طعم شکست را می چشی، اندوهت را با چه کسی قسمت می کنی؟ محرم اسرار حسین حسینی کیست؟
-همسرم. او همیشه در روزهای سخت کنارم بوده و شریک غم ها و شادی هایم شده است.برای من همسرم بهترین تراپیست است و حرف ها و دلداری هایش همیشه حالم را عوض کرده است.
*همین حالا اگر بخواهی از یک چهره نام ببری که در جولانگاه فوتبال هوایت را داشته و دستت را گرفته، به چه کسی اشاره می کنی؟
-خدا منصورخان را رحمت کند. او تا وقتی بود مثل شمع سوخت و به پیرامون خود روشنی بخشید.سیزده، چهارده سال پیش وقتی از شیراز به تهران آمدم با مشکل اسکان روبرو بودم. منصورخان وقتی فهمید ۳۵ میلیون تومان از حساب شخصی خودش به من داد تا مسکن تهیه کنم.منصورخان بدیل نداشت.
*مقصد نهایی حسین حسینی کجاست؟
-هر جا که سرنوشت بخواهد.عاقبت بخیری بزرگترین هدیه ای است که تقدیر به دست آدم ها می دهد.
*همشهری حافظ و سعدی شعری برای بهار در خاطر دارد؟
-حیف نیست بهار باشد و تو نباشی؟ حیف نیست بهار از سر اتفاق بغلتد در دستم، آن وقت تو نباشی؟ این شعر را شمس لنگرودی سروده است.
نظر شما