به گزارش قدس آنلاین، همو که رخت سرخ را از تن درآورد و رخت لاجوردی بر تن کرد تا عصیان خود را به تکامل برساند و سفیدیِ پرچم صلح را به تابوتها بپیچد، حالا در واپسین هفتههای لیگ، به تنها بهانه سرور و غرور سکوها بدل شده است. سرجوخه «اوستنده» و «الشحانیه» در سالهای دور از خانه، در نخستین سال حضورش در استقلال و در هوای لزجِ آغشته به ناکامی،۱۲ بار آشیانهها را طعمه حریق کرده تا بیسپر و بیکلاهخود، جنگجویان مغرور را مقهور خود نموده و بر درگاه درهها، دریاها را بیاویزد.
آخرین شاهکار پسر نارنجستانهای مازندران در شنبه شاد رقم خورد. جایی که رامین رضاییان پس از ۹ نمایش ملالانگیز تیمش، خواب آتشفشانها را تعبیر نمود و با تک گل خود سرودهای سوزناک را از حنجرههای زخمی پاک کرد. انگار تقدیر این بود پروانههای طیاره لاجوردی با نفسهای او بچرخد و رامین پایان عصر دهشتناک موسیمانه و بوژوویچ را نقطه بگذارد و در عزاترین هوا برای مجتبی جباری اسپند دود کند.
گاهی یک ستاره به تنهایی، روزگار یک لاقبا را به سخره میگیرد و یک تنه سربازان در سنگر پنهان شده را از خاکریزها عبور میدهد. گاهی یک رامین رضاییان آماده در نقش ارتش تک نفره، مینها را منفجر کرده و سمباده بر اعصاب حریفان میکشد تا قشون میخکوب شده از جا برخیزد و حلاوت نزدیکی به ستیغ جام حذفی را با ترشرویی مردانش معاوضه کند. وقتی یک راست در غلغله غافله از روزنهها گذر میکند و امید را در اوج نومیدی به اردوگاه خودی میآورد، لابد قرار است با لبخند نرم و تن تُرد خویش از راهپله بگذرد و در پاگرد، غریو نزهت لشکری تحقیر شده را به گوشها برساند.
۱٠ ناراضی با روح ناآرام و جسم لت و پار پیش میتازد و در فصل گل و تگرگ تنپوشهای آبی را برای چند روزی لااقل بر بند رخت به رقص درمیآورد تا شمایل یک آسِ منقلب را در چشمخانهها جا دهد و صد البته پسغامهای یک تفنگدار ملتهب را به گوش تیم ملی برساند. آیا ژرفایِ آه رامین در بیخ ظلمات، منتج به خروج لکوموتیو آبی از تونل وحشت خواهد شد؟ آیا از اتراقگاه یوزها دعوتنامهای به دست جنگجوی بیرحم خواهد رسید و او در ۳۵ سالگی از شانس حضور در جام جهانی بهرهمند خواهد شد؟ منتظر آخرین گلولههای جنگجوی مغضوب باشید!
نظر شما