روانشناسی را میتوان دانشی مهم که وسعت آن به طول تاریخ بشریت است دانست و آغاز آن را از زمانی درنظر گرفت که انسان نسبت به حالات و تمایلات خود و سطح برقراری روابط با محیط پیرامونش آگاهی پیدا کرد.
تحقیقات و پژوهشهای مرتبط با این دانش ضروری را در دوران کُهن با اصطلاح علمالنفس میتوان یافت.
علم النفس در متون کلاسیک اسلامی چنانکه در آثار ابنسینا، غزالی، و سایر فیلسوفان مسلمان دیده میشود به مطالعه «نفس» که متشکل از روح، ذهن و خود است میپردازد و به مباحثی همچون ماهیت نفس و رابطه آن با بدن و یا اخلاق و تهذیب نفس و بیماریهای روحی همچون حسد، تکبر، غم و اندوه و راههای درمان آنها اشاره دارد.
شباهتهای زیادی در روشها و تکنیکهای مطرح شده در راستای تهذیب نفس در مبانی اسلام و تاکید بر مباحثی مانند صبر، محاسبه نفس، تفکر و مراقبه در ابعاد مختلف با تکنیکهای رواندرمانی مدرن مثل CBT و ذهنآگاهی میتوان دید که مفاهیمی از قبیل تاب آوری، خود ارزیابی، بازسازی شناختی و اموری از این دست نمونهای از آنها میباشد.
چنانکه وقتی غزالی در «کیمیای سعادت» از تکنیکهای خودشناسی و بازسازی افکار صحبت میکند چنین برداشت میشود که امروز مباحث روان درمانی شناختی تا حدودی از همان مسیر و مفاهیم الگوگیری کرده باشد.
البته نمیتوان تفاوتهای کلیدی محتوایی بین آنچه در گذشته بوده و آنچه امروز در محتوای پژوهشهای متداول در جهان که تحت تاثیر ذائقههای فکری و محیطی اندیشمندان روانشناسی مرسوم است را انکار کرد.
علم النفس و مبانی روانشناسی کُهن خصوصاً در رویکرد اسلامی بر مبنای روح جاودان و ارتباط آن با خداوند و بر اساس آیه شریفه «نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی» استوار شده است و حال آنکه روانشناسی مدرن عموماً بر مغز و رفتار قابل مشاهده و تجربه شده تمرکز دارد و از مفاهیم متافیزیکی معمولا دوری میکند. همچنین در علم النفس بر اساس آیه شریفه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» هدف اصلی قرب به خدا و تزکیه نفس یاد میشود و بهترین وسیله آرامش، بر اساس آیه «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یاد خدا دانسته میشود و حال آنکه در روانشناسی مدرن اولویت امور حسی و تجربی و همچنین سازگاری با محیط تعریف میشود.
در هر صورت اهمیت علم روانشناسی را از گذشته تا حال، در زندگی فردی، اجتماعی و حتی عبادی نمیتوان انکار کرد. بیشک در صورتی که انسان در مراحل اول زندگی به خودشناسی دست پیدا کرده و سلایق و بایدها و نبایدهای وجودی خود را بشناسد، میتواند به واسطه آن به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کند، چرا که به واسطه آن میتواند با نگاهی بازتر در مسیر اموری که مطابق با طبعش بوده قدم بردارد و یا با توجه به شناختی که نسبت به خود دارد حتی اگر در مسیر غیر دلخواه خود قدم بردارد شرایط مدیریت فضای روحی و محیطی را با توجه به شناختی که دارد بهتر دنبال خواهد کرد.
در زندگی اجتماعی نیز به همین صورت بوده و طبیعتاً تفاوت است بین آنکه شرایط محیطی و تمایلات اطرافیان را شناخته و مناسب با آن قدم برمیدارد با کسی که آگاهی نسبت به آن مسائل ندارد.
حتی چنانکه آمد از مباحث و تکنیکهای روانشناختی همچون ابزاری پرکارآمد در بحث عبادی و ارتباط با خالق، میشود استفاده و بهره گرفت، چه بر اساس مبانی پررنگ گذشته و چه حتی بر اساس مباحث و روشهای مدرن!
چه بسا افرادی دیده میشوند که با تصورات ابتدایی از برخی مسائل عبادی پا در مسیری میگذارند که با روحیات و توان آنها هماهنگ نبوده و در اثر همین عدم توجه به ظرف وجودی خود، بعد از گذشت زمانی نسبت به هر آنچه که معتقد بودند سُست و مردّد میشوند، و حال آنکه اگر شخص با آگاهی بیشتری نسبت به روحیات و تواناییهای خود اقدام میکرد نه تنها با آسیب مواجه نمیشد بلکه پلههای ترقی و مدیریت کارها را بهتر طی میکرد.
و یا افرادی که دچار معصیتهای گوناگونی همچون حسد، توهین به دیگران، خشمهای بیمورد، یأس و ناامیدی و مواردی از این دست میشوند، میتوانستند با به کارگیری مهارتهای روانشناختی ریشههای این مسائل را کنترل و از سقوط اخلاقی و معنوی خود و حتی دیگران جلوگیری کنند.
در نظریههای تنظیم هیجان و تکنیکهای ارائه شده در آن و یا روشهای بازسازی و مدیریت افکار منفی، فرد این امکان را مییابد تا اقدامات بهتری نسبت به کنترل هیجانات خود داشته و با استفاده از تکنیکهای روانشناسی فضیلت محور و روشهای شناخت درمانی که ابزاری سودمند برای تقویت روحیه نوع دوستی و مقابله با رذایل اخلاقی میتواند باشد اسباب مواجهه بهتر با محیط و همنوعان را در خود نهادینه کند.
همچنین روشهای مواجهسازی که مبانی آن را به وضوح میتوان در متون دینی و کلام اهلبیت(علیهمالسلام) یافت از تکنیکهایی هستند که به واسطه آن میشود از آفاتی مانند وسواس که در روایات عمل به آن، عمل به دستورات شیطان معرفی شده دوری کرد.
و ابزار مهارتی بیشمار دیگری که میشود از آنها یاد کرد و آنها نیستند مگر همین اصول متکی به دانش روانشناسی که در طول تاریخ اندیشمندان متعدد به پرورش و نقل آنها پرداخته و توجه به آنها برای هر انسان هوشمندی لازم به حساب خواهد آمد.
نظر شما