محمدباقر بهبهانی، معروف به وحید بهبهانی، فقیه، اصولی و از علمای بزرگ شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری بود.
مبارزه با اخباریگری و احیای تفکر عقلانی و علم اصول در حوزههای علمیه از مهمترین اقدامات او است که تأثیر زیادی بر تاریخ معاصر تشیع داشته است تا جایی که به القابی مثل استاد اکبر، استاد کل، مروج شریعت، مجدد مذهب، علامه ثانی و... مشهور شد.
همزمان با سالروز درگذشتش نگاهی داریم به ماجرای تفکر اخباری و اصولی در حوزههای علمیه.
اخباریهای چه میگویند؟
اخباریها که به اهل حدیث هم معروفاند، اجتهاد را باطل میدانند و با کنار گذاشتن قرآن، فقط از اخبار، یعنی روایات و احادیث تبعیت میکنند.
ریشههای این اختلاف در شیعه به قرنهای اولیه و سالهای ابتدایی غیبت کبری بازمیگردد، اما هفت قرن بعد سر باز کرد و به شکل یک فرقه درونمذهبی نمایان شد.
نخستین کسی که این باور را در میان شیعیان رواج داد، ملا محمدامین استرآبادی بود که در قرن دهم هجری قمری میزیست. او که ابتدا از روش اجتهادی تبعیت میکرد، پس از مدتی تغییر رویه داد و نخستین کسی بود که باب طعن بر مجتهدان را گشود و شیعه امامیه را به دو بخش اخباریان و مجتهدان تقسیم کرد.
وی معتقد بود از آنجا که قرآن دارای آیات محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ است، استخراج احکام از آن میسر نیست و جز معصومین(ع) کسی توان فهم و تفسیر آیات قران را ندارد. بنابراین ما نمیتوانیم به ظاهر قرآن عمل کنیم، مگر آنکه از طریق اخبار و روایات تفسیر شده باشد.
شیعه بدون اجتهاد؟
از طرف دیگر او معتقد بود هرگونه استنباط عقلانی ممکن است به انحراف از آموزههای معصومین(ع) منجر شود. چون اجتهاد بر پایه ظن و گمان استوار است، ولی روایات قطعاً از معصومین(ع) رسیده است. پس با وجود علم قطعی در روایات، نباید به اجتهاد ظنی پرداخت. همچنین نیازی به رجوع به مجتهد به عنوان یک متخصص نیست و مردم خود باید براساس روایات عمل کنند.
اخباریها معتقدند روایات کتابهای چهارگانه شیعه، معروف به کتب اربعه، یعنی کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیبالاحکام و الاستبصار، همگی صحیح هستند و کسانی که این اخبار را جمع کردهاند، روایات غیرصحیح را حذف کردهاند، بنابراین نیازی به بررسی راویان و اسناد و محتوای این روایات و تقسیم آنها به روایات صحیح، حسن، موثق و ضعیف، آنگونه که علمای اصولی و رجالی انجام میدهند، نیست.
این دیدگاههای سنتگرایانه و در عین حال سادهانگارانه در دورهای که شیعه با چالشهای سیاسی و اجتماعی مواجه بود، جذابیت زیادی داشت و بهزودی گسترش یافت.
رویکرد تکفیری اخباریها به مخالفان سبب شده بود کمتر حرف دیگران را بشنوند و به استدلالهای آنها توجهی نداشته باشند.
ظهور وحید
بهبهانی، زاده اصفهان و ساکن بهبهان بود و نسبش با ۱۴ واسطه به شیخ مفید و از طریق مادر هم به علامه مجلسی میرسید. او در انتهای عصر صفویه میزیست و با انقراض دولت صفویه و افول مرکزیت حوزه اصفهان به عتبات مهاجرت کرد.
در کربلا اخباریها نفوذ فراوانی داشتند و حتی نماز خواندن پشت سر مجتهدان و اصولیان را جایز نمیدانستند. برخی از اخباریان به قدری دچار افراط شده بودند که طیف مقابل را نجس میدانستند و کتابهایشان را با دستمال برمیداشتند!
وحید بهبهانی پس از ورود به کربلا و شرکت در مجلس درس اخباریها، بالاخره از شیخ یوسف بحرانی، رهبر اخباریان خواست منبر درسش را در اختیار او بگذارد تا مباحث خود در رد اخباریگری را مطرح کند. شیخ تقاضای وحید را پذیرفت و شاگردان شیخ، سه روز پای درس و بحث وحید بهبهانی بودند.
وقتی ورق برمیگردد
درس وحید بهبهانی ورق را برگرداند و دو سوم شاگردان شیخ، به روش اصولی وحید بهبهانی رو آوردند. بهبهانی و شاگردانش با نگارش کتابها، مناظره با اخباریان و جلب حمایت علما و مردم به نقد تفکر و کاهش نفوذ اجتماعی آنها پرداخت. او نشان داد اجتهاد نهتنها با مبانی شیعه سازگار است، بلکه برای پاسخ به نیازهای زمان و مسائل جدید، ضروری است.
نفوذ اخباریها در کربلا روز به روز کمتر شد و با فعالیت علمی وحید بهبهانی و شاگردانش، در ایران و سایر مناطق شیعی نیز به حاشیه رفت و تفکر اصولی و اجتهادی دوباره فراگیر شد.
حتی شیخ یوسف بحرانی هم نماز خواندن پشت سر وحید را صحیح دانست و وصیت کرد پس از مرگش، وحید بر جنازهاش نماز بخواند. این پیروزی در مراکز علمی مانند کربلا و نجف مشهود بود؛ تحولی که به تثبیت اجتهاد و و پویایی فقه شیعه کمک کرد.
وحید بهبهانی، نزدیک به ۶۰ کتاب نوشت و شاگردان زیادی را تربیت کرد که سید بحرالعلوم، سید محمدباقر شفتی، شیخ جعفر کاشفالغطا، صاحب ریاض و صاحب مفتاح الکرامه از مهمترین آنها بودند.
او که بسیار خوشرو، خوشصحبت و لطیفهگو و در عینحال بسیار زاهد بود، ۲۹ شوال ۱۲۰۵ قمری در کربلای معلی وفات یافت و در حرم امام حسین(ع)، پایین پای شهدا مدفون شد.
اصولیها چه میگویند؟
اصولیها که غالب فقها را تشکیل میدهند معتقدند در استنباط احکام شرعی از قرآن، سنت و روایت، عقل و اجماع میتوان استفاده کرد. آنها به استفاده از علم اصول نیز شناخته میشوند، علمی که اصول و قواعدی را بر پایه عقل، کتاب و سنت پایهگذاری کرده و روش محکمی را برای استنباط دقیق پیش پای مجتهدان قرار میدهد.
آنها اجتهاد را بهعنوان روشی مشروع برای استنباط احکام میپذیرند و معتقدند منابع اصلی شریعت، شامل قرآن و سنت، پاسخ صریحی برای بسیاری از مسائل، بهویژه مسائل جدید ندارند و مجتهدان باید از اصول فقهی مبتنی بر عقل و اجماع استفاده کنند تا بتوانند حکم شرعی را استنباط کنند. چنین رویکردی میتواند جامعه را از بنبستهای نظری و بلاتکلیفی رها کند.
اصولیان اجتهاد را واجب کفایی میدانند و معتقدند کسی که خود به انجام این واجب اقدام نکرده موظف است به متخصص امر، یعنی مجتهد رجوع کند.
عاقبت رقابت اصولی و اخباری
نزاع فکری میان اخباریها و اصولیها یکی از مهمترین فصلهای تاریخ فقه شیعه است. این دو مکتب، با دیدگاههای متفاوت درباره منابع حقوق اسلامی و نقش اجتهاد، در قرنهای ۱۱ و ۱۲ هجری به رقابت پرداختند و فضای فکری و حتی ساختار اجتماعی جوامع شیعی را متأثر کردند.
عمده اختلاف اخباریها و اصولیها را میتوان در روش علمی آنها و طریقه وصول به حکم شرعی دانست، اما این اختلاف روشی تأثیر زیادی بر حیات فکری، علمی، فرهنگی و سیاسی مسلمین داشته است. نهادینه شدن اجتهاد به فقه شیعه اجازه داد انعطافپذیری بیشتری داشته باشد و بتواند در مواجهه با مسائل جدید و پیشرفتهای قرون اخیر، پایدار بماند.
این اختلاف عمیق به مدت دو قرن، اواخر صفویه و اوایل قاجار، میان علمای اصولی و اخباری و حتی مردم متدین حاکم بود و بهتدریج به غلبه اخباریها انجامیده بود و با توجه به سادگی دلایلی که ارائه میکردند، طرفداران زیادی هم در میان عموم مردم داشتند.
این فضا با ظهور وحید بهبهانی و مبارزه بیامان او با اخباریگری تغییر کرد و به برچیده شدن این تفکر انجامید. امروزه تفکر اخباریگری گرچه به صورت اقلیتهایی در بعضی مناطق وجود دارد، ولی بهطور رسمی تقریباً منسوخ شده و عالمان و فقهای شیعه، اصولی هستند.
نظر شما