در دنیای امروز خانوادهها به عنوان کانونهای اصلی «جامعه» شناخته میشوند و سلامت آنها در نهایت بر سلامت اجتماعی تأثیرگذار است. به همین دلیل، حمایت از خانوادههای زندانیان نه تنها یک نیاز انسانی، بلکه یک نیاز اجتماعی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
خانوادههای زندانیان را باید به طور قابل توجهی آسیبدیده دانست. زندانی شدن یک فرد از خانواده، به ویژه در مواردی که آن فرد سرپرست خانواده باشد میتواند تبعات سنگینی بر روی دیگر اعضای خانواده بگذارد، تبعاتی مانند محروم شدن فرزندان از تحصیلات و فرصتهای اجتماعی و دست و پنجه نرم کردن همسر با مشکلات مالی یا عاطفی. این وضعیت نه تنها ظلمی به خود خانوادهها، بلکه به منزله تحقق آسیبی بزرگ به جامعه نیز محسوب خواهد شد، چرا که این افراد به عنوان بخشی از جامعه، با این فشارهای اجتماعی و روانی، ممکن است دچار انزوای بیشتری شوند و حتی به راههای نامطلوبی روی آورند که خود باری دیگر بر دوش جامعه خواهد بود، باری که نه مقصود خانوادههای زندانیان و نه هدف قانونگذار و نه مطلوب جامعه است.
بر اساس آموزههای قرآن و بالخصوص آیه شریفه «ولا تزر وازرة وزر اخری» هیچ فردی منطقی نیست که به دلیل خطا یا جرم دیگری مجازات شود. با این حال، خانوادههای زندانیان به ویژه در جرایم مالی غیرعمد، عملاً درگیر تبعات روانی، اقتصادی و اجتماعی حبس عزیزانشان هستند؛ بیآنکه خود، جرمی مرتکب شده باشند.
مطالعات روانشناختی نشان میدهد که بازداشت یا حبس فردی از اعضای خانواده خصوصا اگر سرپرست خانواده باشد، ساختار روانی و اقتصادی خانواده را دچار تزلزل میکند. کودکانی که پدر یا مادرشان در زندان است، بیش از دیگران در معرض اختلالات هیجانی، اضطراب، افسردگی، افت تحصیلی و گاهی بزهکاری قرار دارند و از سوی دیگر همسر زندانی، اگر خانهدار باشد، بار سنگین معیشت را به تنهایی بر دوش میکشد، و اگر شاغل باشد، میان دوگانه نانآوری و مراقبت از فرزندان، مستأصل میماند.
متاسفانه آنچه در بسیاری از موارد مشاهده میشود این است که خانوادههای فرد زندانی نه تنها حمایت نمیشوند، بلکه به دلیل «برچسب اجتماعی» مجازات ثانویه نیز میبینند؛ طرد از فامیل، نگاه سنگین همسایه، و محدودیت در اشتغال و تحصیل فرزندان، تنها بخشی از این تبعات است.
لذا از منظر حقوقی و اخلاقی، جامعه وظیفه دارد نسبت به خانواده زندانیان که غالباً فاقد هرگونه منبع پایدار درآمدی میشوند پاسخگو باشد چنانکه اصل بیست و نهم قانون اساسی، برخورداری از تأمین اجتماعی در زمان بیکاری، بیماری و فقدان سرپرست را حقی همگانی میداند و خانواده فرد زندانی، به معنای واقعی، مصداقی عینی از نیازمندان به اینگونه کمکها است. با این حال، ساختارهای حمایتی رسمی، در مقام عمل معمولا ناکارآمد، محدود یا موقتیاند که نقش نهادهای مردمی مانند انجمن حمایت از خانواده زندانیان را پررنگ خواهد کرد که البته تلاشهای ارزشمندی نیز داشتهاند، اما بیشک بدون مشارکت گسترده مردم و همراهی دولت، این بار سنگین به مقصد نمیرسد.
نگاهی متفاوت به مجازات: کیفر یا بازسازی؟
در حوزه جرمشناسی، رویکردهای جدید عدالتمحور، بهویژه «عدالت ترمیمی»، بر جبران خسارت، اصلاح بزهدیده و بازسازی رابطه بزهکار با جامعه تأکید دارند. در جرایم مالی غیرعمد مانند چکهای برگشتی یا بدهیهای ناتوان از پرداخت، زندانیکردن فرد نه تنها هیچ فایدهای ندارد، بلکه عملاً ضرر دوچندان ایجاد میکند چراکه هم فرد از کار و درآمد بازمیماند، هم خانوادهاش در بحران فرو میرود، و هم طلبکار به حق خود نمیرسد و هم از بیتالمال میبایست هزینه نگهداری فرد زندانی نیز تأمین گردد.
در اینجا، جامعه به مثابه حلقه واسط، میتواند نقش نجاتبخش ایفا کند؛ با فرهنگسازی، حمایت مالی، تشکیل صندوقهای خیریه و تسهیلگری برای آزادی این افراد که نمونه موفق آن را میشود در پویشهای مردمی در ماه رمضان یا ایام محرم برای آزادی زندانیان مالی مشاهده کرد که اگر بهصورت نهادی و مستمر حمایت شود، میتواند تحولی بنیادین در بازگشت انسانها به زندگی ایجاد کند.
دعوتی برای همصدایی: صدقه جاریهای به نام رهایی
از نگاه دینی، حمایت از خانواده زندانیان، مصداق بارز احسان، مواسات و انفاق است. در آیه شریفه «وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» به جلوهای از ایثار یاران پیامبر اشاره دارد؛ آنگاه که نیاز دیگران را بر نیاز خود مقدم میداشتند، حتی در شرایطی که خود نیز در تنگدستی بودند.
خانواده زندانیان خصوصاً در جرایم غیر عمد دردی را به دوش میکشند که امورات عادی هم برایشان هزینهبردار است؛ لباسی برای فرزند، شهریهای برای مدرسه، دارویی برای سالمند خانه و از همه سختتر نگاه جامعه و اطرافیان، لازم میآورد که کمک به آنان را نه فقط یک امر قابل ستایش بلکه وظیفه دینی و انسانی در نظر گرفت.
مشارکت در اعمال خیر، از نگاه علم روانشناسی مثبت نیز سبب تقویت احساس رضایت، معنا و پیوند اجتماعی در بین افراد میشود لذا حمایت از خانواده زندانیان را تنها کمک به دیگران نباید دید، بلکه نوعی خوددرمانی اجتماعی باید دانست که جامعه را از انزوا، بیتفاوتی و گسست نجات میدهد.
بر اساس مجموع آنچه آمد روز حمایت از خانواده زندانیان را نباید یک مناسبت تقویمی بلکه یک ندای وجدانی برای بازنگری در ساختار عدالت اجتماعی باید معنا کرد. خانوادههایی که در سکوت، بار حبس عزیزانشان را میکشند، سزاوار احترام، حمایت و همراهیاند و هر تلاش برای آزادی زندانی، نجات فرزندی از ترک تحصیل، مادری از افسردگی، پدری از فروپاشی و درنهایت سرمایهگذاری خواهد بود برای ساختن آینده.
نظر شما