وارد حرم مطهر شده‌ام. در صحن پیامبر اعظم(ص) قرار دارم. گنبد طلای آقا(ع) با پرچم سیاهی که بر فراز آن نصب شده، نمایان می‌شود. اینجا هم مشکی‌پوش شده و رنگ عزا به خود گرفته است.

نور می ریزد ز چشم زائر باب الجواد (ع)
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

تقویم به آخرین روز ماه ذی‌القعده رسیده است و کوچه و بازار اطراف حرم مطهر سیاه‌پوش عزای فرزند امام هشتم(ع) است. از کوچه‌های خیابان اندرزگو یکی پس از دیگری عبور می‌کنم و پس از رد کردن بازار سرشور و بازار فرش به ابتدای این خیابان می‌رسم؛ جایی که به یکی از ورودی‌های حرم مطهر می‌رسد که به نام مبارک حضرت جوادالائمه(ع) مزین شده است.

رونقی که باب‌الجواد(ع) به خسروی‌نو داد

مسیر ورودی باب‌الجواد(ع) در جنوب‌غربی بارگاه منور رضوی قرار دارد و کمی بیش از ۲۰ سال پیش در طرح توسعه حرم مطهر ایجاد شده است. آن طرف این ورودی هم نمای قبله است که خیلی از افتتاح آن نمی‌گذرد و البته منظره چشم‌نوازی در این سوی حریم حرم ایجاد کرده است. نمایی که مانند معماری باب‌الجواد(ع) برای طراحی‌اش از سایر بخش‌های حرم الهام گرفته شده تا با کاشی‌های پرنقش و نگار و آجرهای زرد ۳‌سانتیمتری پوشیده شود و ظاهرش با دیگر اماکن حرم مطهر بیگانه نباشد.

نرسیده به ورودی و گیت بازرسی هم بازارچه مختصری وجود دارد که می‌توان محصولات فرهنگی و البته سوغاتی‌های مشهد را در آنجا تهیه کرد. بازار فرش آستان قدس هم همین نزدیکی‌هاست و به جز فرش‌های نو، فرش‌هایی برای فروش دارد که قبلاً در صحن‌ها و رواق‌های مختلف حرم مطهر زیر پای زائران پهن بوده‌اند.

مجتبی جاویدی، یکی از کسبه‌ای است که در نزدیک‌ترین موقعیت به باب‌الجواد(ع) مغازه‌ای دارد و ظاهراً شکر خدا کار و کاسبی‌اش حسابی سکه است. از لهجه‌اش پیداست که بزرگ‌شده مشهد و به قول خودش بچه‌محل امام رضا(ع) است. او می‌گوید: منزل ما همین نزدیکی بود و من همیشه در همین اطراف حرم بوده‌ام. ۳۰ سال پیش اینجا خیلی با الان فرق داشت. اسم خیابان، خسروی‌نو بود و مردم برای رفتن به زیارت از جایی نزدیک باب‌الرضای فعلی وارد حرم می‌شدند. فکر کنم سال ۸۱ یا ۸۲ بود که ورودی باب‌الجواد(ع) را ساختند و کم‌کم دفتر امانات و سرویس بهداشتی و بازارچه نزدیکش قرار دادند و این مسیر رونق گرفت.

جوادِ شهیدم

پیرزنی عصا به دست، خسته از درد پا کنار یکی از باغچه‌های نزدیک به اتاق تحویل صندلی چرخدار نشسته است. صف دم در این اتاق کمی شلوغ شده و مردم منتظرند نوبتشان شود. پیرزن هم که ظاهراً توان ادامه‌ دادن مسیر را ندارد، نشسته تا استراحتی بکند. خادم سفیدپوشی با صندلی چرخدار از گوشه‌ای آرام به سمتش می‌آید و می‌گوید: «مادرجان بفرمایید سوار شوید». پیرزن که از دیدن او خوشحال شده روی صندلی می‌نشیند و می‌گوید: «خدا خیرت بده پسرم. مانده بودم با این درد پا چطور بقیه راه را بروم». بعد زیر لب شروع می‌کند به دعا کردن برای خادم جوان. با کمی فاصله طوری که متوجه نشوند، پشت سرشان راه می‌افتم. چشم پیرزن که به نام باب‌الجواد(ع) می‌افتد چند ثانیه‌ای سکوت می‌کند و پس از چند لحظه به خادم جوان می‌گوید: «اسم پسر من هم جواد بود. نامش را به نیت جوادالائمه(ع) انتخاب کرده بودم. او هم مثل ایشان در جوانی شهید شد. جوانم را برای وطنم و دینم دادم؛ برای همین امام رضا(ع)»

خادم که صندلی را نگه داشته تا پیرزن رو به گنبد به امام سلام دهد، می‌گوید: «ناراحت نباش مادر جان. حتماً جایش هم کنار خود آقا در بهشت است». پیرزن سری تکان می‌دهد و در جوابش می‌گوید: «زنده باشی پسرم. خدا عمرت بدهد. ان‌شاءالله جوادالائمه(ع) تو را برای مادرت نگه‌ دارد».

امروز روز حاجت خواستن است

وارد حرم مطهر شده‌ام. در صحن پیامبر اعظم(ص) قرار دارم. گنبد طلای آقا(ع) با پرچم سیاهی که بر فراز آن نصب شده، نمایان می‌شود. اینجا هم مشکی‌پوش شده و رنگ عزا به خود گرفته است. زن جوانی چند ثانیه دیرتر از من وارد شده و مشغول سلام دادن به حضرت(ع) است. پیش از رسیدن به بازرسی و داخل شدن به حرم مطهر هم او را دیدم. یک بسته تسبیح به دست داشت که احتمالاً از همین مغازه‌های اطراف و یا بازارچه نزدیک باب‌الجواد(ع) خریده بود و آن‌ها را میان زائران تقسیم می‌کرد. نمی‌دانم نذرش چه بود اما خیلی‌ها با همین تسبیح در این روز زیارت ذکر می‌گویند و حتماً برایش دعا خواهند کرد.

امروز شهادت دردانه حضرت رضا(ع) است و خیلی از این زائران آمده‌اند تا حاجت‌هایشان را در این روز از امام مهربانی‌ها بخواهند و ایشان را به جان جوادشان قسم بدهند. چون این باور قلبی و ایمانی آن‌هاست و بارها شنیده‌اند که امام رئوف(ع) فرمودند: کسی که مرا به حق جوادم قسم دهد، او را ناامید برنمی‌گردانم.

پیرزنی که کمی آن طرف‌تر از من ایستاده این را خوب می‌داند. با چادر گلدار زیبایش به دیوارِ کاشی‌کاری‌شده تکیه داده و قطره‌های اشک از روی گونه‌هایش روان است. آمده امام رضا(ع) را به جان جوادش قسم دهد تا خدا به دخترش فرزندی عطا کند. زیر لب می‌گوید: آقا دشمنانتان شما را به خاطر نداشتن فرزند خیلی سرزنش می‌کردند. خدا به شما جوادالائمه(ع) را داد و سرفراز شدید. شما را به جان جوادتان قسم می‌دهم برای دخترم دعا کنید تا خدا به او هم فرزندی بدهد.

توسل به دریای بی‌کران جود و کرامت

حضرت جوادالائمه(ع) را باب‌الحوائج می‌دانند و نام مبارک ایشان هم به معنی بسیار بخشنده و بسیار جودکننده است. این خود تأییدی بر وجود با برکت ایشان است. هرکس هم که به ایشان یا حضرت رضا(ع) متوسل می‌شود، بعد از خدا چشم امید به این کرم و بخشش دارد. مانند مرد جوانی که امروز آمده تا شفای فرزندش را از آقا بگیرد. با تلفنش تماس تصویری گرفته تا پسرش که روی تخت بیمارستان است بتواند به حضرت سلامی کند. گوشی را رو به گنبد گرفته و خودش پشت گوشی آرام آرام اشک می‌ریزد تا فرزندش گریه پدر را نبیند. اما امام رضا(ع) که گریه پدر را می‌بیند. اصلاً برای همین اینجاست. از این در آمده چون باب‌الجواد(ع) راه ورود به قلب امام(ع) است. اینجا باب‌الحاجات است، مگر می‌شود کسی از این در وارد شود و دست خالی بازگردد؟

لحظه لحظه بودن در حرم مطهر سرشار از این مناظر زیبای توسل است. کم هم نیستند زائرانی که با دل پر درد می‌آیند و سبکبال بازمی‌گردند. مثل پیرمردی که حالا زیارتش تمام شده و با حال خوش می‌خواهد به خانه برگردد. تلفنی مشغول صحبت با کسی است و می‌گوید که کجای حرم ایستاده است. هنوز مثل خیلی دیگر از مشهدی‌ها این صحن را با نام سابقش می‌خواند. دارد به یک نفر آن طرف تلفن می‌گوید از باب‌الرضا(ع) وارد شده و می‌خواهد از باب‌الجواد(ع) خارج شود تا به مترو برسد. اما دقیقاً نمی‌داند ایستگاه جدیدی که ساخته شده کجاست. از خادمی نشانی را می‌پرسد و به راهش ادامه می‌دهد.

من اما برخلاف او پس از زیارت به سمت باب‌الرضا(ع) می‌روم. مسیر دیگری که غیر از باب‌الجواد(ع)، باب‌الهادی(ع) و باب‌الکاظم(ع) برای ورود و خروج زائران به صحن پیامبر اعظم(ص) ایجاد شده است. ورودی‌ای که نسبت به سه ورودی دیگر قسمت جنوبی حرم مطهر هم قدیمی‌تر و هم پرترددتر است. جایی که برای خیلی از همشهری‌های امام رضا(ع) پر از خاطره‌های ریز و درشت از زیارت آمدن سال‌های دور است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha