بهگزارش قدس آنلاین، در همین وضعیت، بعضی کارشناسان پیشنهادهایی برای استفاده از ابزارهای اقتصادی مطرح میکنند تا روی روند جنگ تأثیر بگذارند. یکی از این دیدگاههای جالب این است که ایران شاید بخواهد جنگ را طولانیتر کند تا قیمت نفت خام به بالای ۸۳ دلار در هر بشکه برسد.
چون تئوری این است که اگر قیمت نفت به این حد برسد، یک «نقطه بحرانی» ایجاد میشود؛ یعنی فشار اقتصادی آنقدر زیاد میشود که کشورهای قدرتمند دنیا، برای اینکه این فشارها را تحمل نکنند و اقتصادشان نابود نشود، مجبور میشوند فعالانه وارد عمل شوند و برای صلح و پایان جنگ تلاش کنند. اما چرا دقیقاً ۸۳ دلار؟
وقتی قیمت نفت، سرنوشت جهان را تعیین میکند
محمد برزگری فیروزآبادی، کارشناس اقتصادی در گفتوگو با خبرنگار قدس توضیح میدهد قیمت نفت فقط به عرضه و تقاضا بستگی ندارد. عوامل دیگری مثل انتظارات بازار، ریسکپذیری و ذخایر نفتی کشورهای مختلف هم در آن نقش دارند. در شرایط عادی، بازار نفت بالا و پایین میشود، اما وقتی بحرانهای سیاسی و جنگی پیش میآید، «خطر کمبود عرضه» نفت، خیلی پررنگتر میشود و قیمتها را تحت تأثیر قرار میدهد.
برزگری میگوید: مؤسسههای بزرگ مالی و انرژی مثل اداره اطلاعات انرژی آمریکا، آژانس بینالمللی انرژی و بانکهای سرمایهگذاری بزرگ (مثلاً گلدمن ساکس یا جیپی مورگان) همیشه در حال بررسی و پیشبینی بازار نفت هستند. آنها مدلهای پیچیدهای دارند که در این مدلها، فاکتورهایی مثل هزینه استخراج نفت، هزینههای سرمایهگذاری جدید، میزان تولید اضافه قابل دسترس و میزان تأثیرگذاری قیمت بر تقاضا و عرضه (یعنی با بالا رفتن قیمت چقدر مصرف کم و چقدر تولید بیشتر میشود) را وارد میکنند. نتایج این مدلها نشان میدهد در قیمتهای خاصی، بازار به یک «نقطه شکست» یا «نقطه جدایی» میرسد؛ یعنی اگر قیمت نفت از آن نقطه بگذرد، مشکلات اقتصادی بهشدت زیاد میشود. به نظر میرسد عدد ۸۳ دلار هم یکی از همین نقاط باشد.
وی میافزاید: در این قیمت، تولیدکنندگان نفت شیل (نوعی نفت که از سنگهای خاصی استخراج میشود) در آمریکا و تولیدکنندگانی که هزینه استخراج بالایی دارند (مثلاً پروژههای نفتی در عمق دریا)، سود بسیار خوبی کسب میکنند. همین موضوع، انگیزه آنها را برای افزایش تولید یا حتی حفظ تولید فعلی کمتر میکند.
خط پایان تحمل اقتصاد جهانی
وی ادامه میدهد: در قیمتهای پایینتر، مردم و صنایع زیاد به قیمت نفت حساس نیستند؛ اما وقتی از یک حدی بالاتر میرود، شروع به تغییر رفتار میکنند؛ مثلاً کمتر مصرف میکنند یا به دنبال جایگزینهای ارزانتر میگردند. اما پیش از اینکه مصرف به طور چشمگیری کم شود، قیمت بالای ۸۳ دلار میتواند فشار غیرقابل تحملی بر بودجه خانوادهها و صنایع وارد کند. این نقطه، جایی است که این فشار به حداکثر خود میرسد.
وی با بیان اینکه کشورهای بزرگی که واردکننده نفت هستند (مثل اتحادیه اروپا، چین، هند و ژاپن)، قیمت نفت بالای ۸۰ دلار به ازای هر بشکه، مستقیم روی تورم (افزایش قیمتها)، تراز تجاری (میزان صادرات و واردات) و حتی ثبات بودجه دولتی آنها تأثیر میگذارد، میگوید: ۸۳ دلار میتواند نقطهای باشد که اقتصادهای بزرگ دنیا (مثل کشورهای گروه G۷ و G۲۰) به دلیل افزایش هزینههای انرژی، با خطر جدی رکود تورمی روبهرو میشوند.
افزایش قیمت نفت و احتمال «شوک عرضه تورمی»
برزگری به پیامدهای گسترده اقتصادی و سیاسی این نوسان اشاره میکند و میافزاید: اگر قیمت نفت به طور مداوم بالای ۸۳ دلار بماند، فراتر از تأثیر مستقیم بر هزینههای انرژی، زنجیرهای از اتفاقهای پیچیده در اقتصاد جهانی را فعال میکند. به عنوان مثال، افزایش قیمت نفت بهطورمستقیم روی شاخص قیمت مصرفکننده یعنی میزان گرانی کالاها برای مردم و شاخص قیمت تولیدکننده به معنای میزان گرانی مواد اولیه و هزینههای تولید برای کارخانهها اثر میگذارد. بانکهای مرکزی برای کنترل تورم، مجبورند نرخ بهره را افزایش دهند یعنی وام گرفتن گرانتر میشود. این کار موجب میشود سرمایهگذاریها کم و رشد اقتصادی کند شود و احتمال رکود بالا برود. اقتصاددانان به این وضعیت میگویند «شوک عرضه تورمی».
بحران بدهی و شروع موجی از ورشکستگیها
به گفته وی، احتمال بحران بدهی و نکول (یعنی ناتوانی در پرداخت بدهیها) هم وجود دارد. بسیاری از کشورها و شرکتها در سراسر جهان، بدهیهای زیادی دارند. افزایش قیمت انرژی، هزینههای عملیاتی آنها را بالا میبرد و تواناییشان برای پرداخت بدهیها را کاهش میدهد.
این کارشناس اقتصادی تأکید میکند: برای کشورهایی که واردکننده انرژی هستند، قیمتهای بالا به معنای وابستگی بیشتر و آسیبپذیری بالاتر در برابر هرگونه اختلال در عرضه نفت است. این مسئله بهطورمستقیم روی امنیت ملی آنها تأثیر میگذارد و آنها را به سمت ایجاد صلح و ثبات در مناطق تولیدکننده انرژی سوق میدهد.
وقتی قیمت نفت، دنیا را مجبور به انتخاب میکند
برزگری توضیح میدهد: از دیدگاه متخصصان سیاست و اقتصاد جهانی، هدف از طولانی کردن درگیری و رساندن قیمت نفت به یک آستانه بحرانی، اعمال نوعی «اجبار اقتصادی» است. این راهبرد بر این اساس است که درد اقتصادی ناشی از قیمتهای بالای انرژی، آنقدر شدید خواهد شد که دولتها را مجبور میکند تا مواضع سیاسی خاصی بگیرند، از جمله اینکه به طرفین درگیر فشار بیاورند تا به صلح برسند. این رویکرد، استفاده از ابزارهای اقتصادی را به عنوان راهی برای رسیدن به اهداف سیاسی قلمداد میکند.
به گفته وی، کشورهای بزرگ واردکننده نفت، مثل کشورهای اروپایی، چین، هند و ژاپن، در قیمتهای بالای ۸۰ دلار و بهخصوص ۸۳ دلار به بالا با چالشهای جدی در تراز تجاری، تورم و ثبات بودجه مواجه میشوند. این قیمتها برای آنها «نقطه درد» است که میتواند منجر به رکودهای اقتصادی شدید شود. وقتی اقتصادهای بزرگ جهانی تحت فشار قرار میگیرند، آنها مجبور میشوند به صورت فعالتر برای حل بحرانها (مانند درگیریهای نظامی) وارد عمل شوند تا منافع اقتصادی خودشان را حفظ کنند. به همین دلیل، ۸۳ دلار به عنوان نقطهای فرض میشود که میتواند این کشورها را به سمت اقدام جدی برای پایان دادن به درگیریها سوق دهد.
وی با تأکید بر اینکه فرضیه «نقطه بحرانی ۸۳ دلاری نفت» در شرایط جنگی، بر پایه تحلیلهای اقتصادی، پیشبینی هزینهها و درک پیامدهای تورمی و رکودی نفت گران بنا شده است، بیان میکند: این قیمت، نهتنها بر اقتصادهای واردکننده نفت فشاری خردکننده وارد میکند، بلکه میتواند ثبات مالی و اجتماعی جهانی را هم به خطر جدی بیندازد. با این حال، باید قبول کنیم که این راهبرد، با خطرات متقابل و پیامدهای غیرقابل پیشبینی هم همراه است. جامعه جهانی در برابر چنین شوکهای اقتصادی بیکار نمینشیند و ممکن است با اعمال تحریمهای شدیدتر، توسعه منابع انرژی جایگزین یا حتی اقدامهای نظامی برای حفظ ثبات عرضه، واکنش نشان دهد. در آخر، درگیریهای سیاسی و نظامی ابعاد زیادی دارند و هیچ ابزار واحدی نمیتواند به تنهایی سرنوشت آنها را تعیین کند؛ اما درک ابعاد اقتصادی و نقاط بحرانی، برای ارزیابی مسیر پیش رو حیاتی است.
با این اوصاف به نظر میرسد ۸۳ دلار یک نقطه تعادل حساس است که از آن به بعد، هم از نظر اقتصادی (سودآوری تولیدکنندگان، فشار بر مصرفکنندگان و اقتصادهای بزرگ) و هم از نظر سیاسی (افزایش فشار برای پایان دادن به درگیریها) وارد مرحله جدید و خطرناکتری میشویم. این یک عدد جادویی نیست که تنها عامل تعیینکننده باشد؛ اما یک آستانه کلیدی است که مجموعهای از مدلها و تحلیلها روی آن به توافق رسیدهاند.
نظر شما