صبح جمعه ششم تیرماه ۱۴۰۴، صحن و سرای حرم منور امام رضا(ع) چهره‌ای تازه و متفاوت گرفته بود. چهره‌ای مادرانه، آرام و ملتهب از داغی هزار و چند ساله.

مادرانه‌ترین سوگواره جهان در حریم رضوی
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

در دل حرم، گرمای عجیبی جریان داشت. گرمایی که از هزاران آغوش مهربان مادرانه می‌آمد. به هر طرف که چشم می‌چرخاندی، مادری را می‌دیدی که نوزادی کوچک در آغوش دارد. نوزادی که لباس سبز یکدستی بر تنش است، همان سبز مقدسی که امروزه رنگ عزای شیرخوارگی شده است. بعضی‌ها روی پای مادران خوابیده‌اند، بعضی بی‌قرارند، بعضی در آغوش‌اند و در چشمانشان دنیایی از آرامش است.

فضای حرم مطهر به ‌ویژه رواق امام خمینی(ره) که محل اصلی مراسم شیرخوارگان حسینی بود، لطیف‌تر و دلنشین‌تر از همیشه شده بود. صدای زمزمه‌ها، ناله‌های زیر لب، لالایی‌هایی که میان اشک‌ها خوانده می‌شد و نگاه‌هایی که پیوسته از نوزاد به سمت ذاکر اهل بیت(ع) می‌چرخید، همگی نشان می‌داد اینجا امروز قرار است مادرانی، مادرانه‌ترین داغ تاریخ را به یاد آورند. اینجا میعادگاه مادران و نوزادانی شده بود که از شهرهای دور و نزدیک خود را به این ضیافت عظیم رسانده بودند و آمده بودند با قلب‌هایی از عشق و غم، به نیابت از رباب(س) و علی‌اصغر(ع)، در میان اشک و مرثیه، سوگ‌نامه‌ای مادرانه را زمزمه کنند. این گزارش، روایتی‌ است از آن لحظه‌هایی که مادران سرزمینمان، با آغوشی گرم و چشمانی اشکی، علی‌اصغرهای خود را به حرم منور آوردند تا نذر عشق و وفاداریشان به حسین(ع) را تازه کنند.

سلام ای ماه محرم

محرم که از راه می‌رسد، انگار دل‌ها نفس راحتی از رسیدن می‌کشند. رسیدن به ماهی که سال را با آن می‌شمارند، اشک را با آن معنا می‌کنند، و عهد را در آن تازه می‌سازند. نخستین روز این ماه است و حرم مطهر امام رضا(ع) لباس عزا به تن کرده است تا دل‌ها بی‌اختیار به کربلا پر بکشند. کتیبه‌های مشکی با خط‌هایی قرمز که با نام حسین(ع)، عباس(ع) و علی‌اصغر(ع) مزین شده‌اند در هر گوشه حرم منور نصب شدند. خادمان با پیراهن‌های مشکی آماده میزبانی از زائرانی هستند که امسال، مثل هر سال، برای بیعتی دوباره آمده‌اند. دختر بچه‌های زیادی را می‌توان دید که روسری مشکی ساده یا گلدار به سر دارند، کودکانی که لباس‌های عزاداری به تن کرده‌اند و مرثیه‌هایی که آرام در فضا طنین می‌اندازند.

دلم می‌خواهد پسرم مرد میدان باشد

مراسم شیرخوارگان ساعت ۸ صبح آغاز شد، اما مادران خیلی زودتر خود را به حرم مطهر رسانده بودند. از ورودی‌های مختلف، جمعیت مادران با نوزادان در آغوش، آرام ‌آرام وارد رواق امام خمینی(ره) شدند. لباس‌هایی یکدست سبز یا سفید با نقش‌هایی از نام امام حسین(ع) و سربندهایی مزین به «یا علی‌اصغر(ع)» همه حاکی از این بود که مادران این کودکان، خوب می‌دانند برای چه آمده‌اند. یکی از خادمان، آرام میان جمعیت می‌چرخید و به مادران کمک می‌کرد جایی برای نشستن بیابند. در گوشه‌ای از رواق، زنی با لهجه‌ای شیرین، نوزادی چند ماهه را آرام تکان می‌دهد. خودش را «مامان آقا امیرعلی» معرفی می‌کند و از سبزوار آمده. می‌گوید: «چند سال پیش که دخترم کوچک‌تر بود، دلم می‌خواست شرایط فراهم بود و یک روزه می‌آمدیم مشهد و در این مراسم شرکت می‌کردیم و عصر برمی‌گشتیم شهرمان، اما نشد. امسال اما با پسرم آمده‌ام. امیرعلی سه ماهه است. از وقتی باردار بودم نذر کردم محرم اولش با لباس علی‌اصغری بیارمش حرم. خدا خواست و شد». در سمت دیگر، مادری از کاشمر، با صدای بغض‌دار می‌گوید: «این‌ها بچه‌های ما نیستند، امانت‌های خدا هستند. وقتی پسرم را به این مراسم آوردم، انگار به قافله حسین(ع) تحویلش دادم. همین لباس سبز و این جمع عظیم مادرها موجب می‌شود احساس کنم با همه دلنگرانی‌هایم، راه درستی را انتخاب کرده‌ام. دلم می‌خواهد پسرم مرد میدان باشد، مثل اصغر حسین(ع)».

آیینی در امتداد عاشورا

مراسم با تلاوت آیاتی از قرآن کریم و سپس زیارت عاشورا آغاز شد. مادران با گوش دل گوش می‌دادند و همزمان نوزادانشان را نوازش می‌کردند. صدای قاری بر بلندگوها پیچید و همراه با آن، صدای گریه نوزادانی شنیده می‌شد که انگار درک غریبی از فضا داشتند. سپس نمایش آیینی وداع حضرت رباب(س) با علی‌اصغر(ع) اجرا شد. نمایشی عمیق که حین آن هر مادری، خود را جای رباب(س) گذاشت و اشک ریخت. بعضی‌ها سر نوزادشان را بوسیدند، بعضی در آغوششان زمزمه می‌کردند، بعضی بی‌صدا اشک می‌ریختند و همگی برای عاقبت به خیری فرزندانشان دعا می‌کردند.

عهدی با علی‌اصغر(ع)

حجت‌الاسلام عبدالحسین ذاکر، سخنران مراسم در بخشی از برنامه، به بیان رسالت مادران پرداخت: «در دوره امام سجاد(ع) و در موقعیت سخت و شرایط محدود پس از شهادت امام حسین(ع) که امکان تبلیغ علنی برای دین اسلام وجود نداشت، ایشان روش تبلیغ خود را تغییر داد و از سوگواری و دعا بهره برد و اکنون شما مادران در این مراسم به این امام بزرگوار اقتدا کرده‌اید». انگار امروز مادران آمده بودند تا عهد ببندند؛ عهدی با مادر کربلا، با زنی که از نوزادش گذشت، اما از حقیقت نگذشت.

سپس نوبت به مرثیه‌خوانی رسید. امیر کرمانشاهی، مداح اهل ‌بیت(ع) اشعاری در رثای علی‌اصغر(ع) خواند. جمعیت یکپارچه اشک می‌ریخت. نوزادانی بودند که در آغوش مادر خوابشان برده بود و بعضی دیگر، به دهان مادران نگاه می‌کردند که با مداح همراهی می‌کردند. در لحظاتی خاص، همه مادران نوزادانشان را بالا بردند. دستانشان لرزان بود اما اراده‌شان محکم. انگار هر کودک، عَلَمی کوچک در مسیر کربلاست. دوربین‌ها تصویر نوزادان را ثبت می‌کردند، اما آنچه ثبت نمی‌شد، اشک‌هایی بود که بی‌صدا روی گونه‌های مادران می‌لغزید.

تجلی مادرانگی در رواق امام(ره)

لحظاتی پیش از پایان مراسم، وقتی صدای مرثیه‌ها آرام‌آرام به نجواهای پراکنده تبدیل شده بود و مادران یکی‌یکی از رواق بیرون می‌رفتند، مادر میانسالی، دختر کوچکش را محکم‌تر در آغوش گرفت. انگار دلش نمی‌آمد این لحظه را رها کند. چشمانش سرخ شده بود و صورت دخترک، خیس از اشک‌های مادر. میان جمعیتی که هنوز در رواق رفت‌وآمد داشتند، گفت: «این لباس علی‌اصغری برای من یک عهد قدیمی‌ است. در همان روزهایی که تازه باردار شده بودم، با هزار هزار استرس و امید، آمدم در خانه امام رضا(ع) و نذر کردم اگر دخترم سالم به دنیا بیاید، بیارمش این مراسم و حالا امسال نخستین سال است». سپس نگاهی به جمعیت انداخت و ادامه داد: «تا وقتی زنده‌ام، هر سال می‌آیم و با دخترم در این مراسم شرکت می‌کنم. بعد اگر خودم نبودم، دخترم بیاید بعد دخترِ دخترم بیاید... این زنجیر نباید پاره شود. ما باید این عشق و این عهد را، نسل به نسل حفظ کنیم». دختر کوچکش در این لحظات دستش را دور گردن مادر حلقه کرده و تمام معناهای واژه مادر، در آغوش محکم آن زن خلاصه شده بود.

در سمت دیگر رواق، مادری آرام به سوی گهواره‌ای نمادین رفت. نوزادش را که در لباس سبز علی‌اصغری در خواب ناز بود، آرام در گهواره گذاشت. بعد به سمت قبله چرخید، زیر لب گفت: «السّلام عَلیَ الحُسَین(ع) وعَلی علی بن الحُسَین(ع) و عَلی اوْلادِ الحُسَین(ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین(ع)» بعد لحظه‌ای چشم‌هایش را بست، اشکی آهسته بر صورتش لغزید و با دستانی مطمئن، نوزاد را دوباره در آغوش گرفت. این صحنه، فلسفه‌ این آیین را نشان می‌دهد، مادری، کودکی، عشق، ایمان و آرزوی آینده‌ای روشن در مسیر اهل ‌بیت(ع).

انتخابی که پایانش رستگاری‌ است

ساعت کمی از ۱۰ گذشته است. زمزمه‌های دعا جای خود را به همهمه‌ای دلنشین داده‌ است. مادران یکی‌یکی نوزادانشان را در آغوش می‌گیرند. لباس‌های سبز، سربندهای «یا علی‌اصغر(ع)»، چادرهای مشکی، چشم‌های خیس، دست‌های کوچک، همه چیز انگار باید دوباره مرتب شود، انگار قرار است از این لحظه به بعد، شکل تازه‌ای از یک مسیرآغاز شود. هیچ‌ کس شتاب ندارد. هیچ‌ کس اینجا تنها برای یک مراسم نیامده بود. انگار هر مادر، پیش از خروج از رواق، تکه‌ای از دلش را جا می‌گذارد. یک دعا، یک نذر، یک عهد. بعضی‌ها آرام کنار دیوار می‌ایستند و نگاه آخر را به جمعیت شیرخواران علی اصغر(ع) می‌اندازند. در یکی از قاب‌هایی که در ذهنم ثبت شد، مادری صورتش را به گونه‌ نوزادش چسبانده و دست دیگرش رو به آسمان است. آن تصویر یک جمله‌ نانوشته است که انگار مادر می‌گوید: «پسرم، ما از امروز در مسیر حسین(ع) قدم گذاشتیم. شاید تو ندانی، اما من می‌دانم که این لحظه، فقط لحظه‌ اشک نبود، لحظه‌ انتخاب بود، انتخابی که پایانش رستگاری است».

مادران این سرزمین امروز نه‌ فقط عزاداری کردند، بلکه نسل بعدیِ سوگواری، وفاداری و بصیرت را، بی‌صدا و بی‌ادعا، با آغوش و اشک به فرزندانشان منتقل کردند.

اینجا، در رواق امام خمینی(ره)، در حرم مطهر امام رضا(ع) هر ساله آیینی برگزار می‌شود که تکرار نجات است، نجات ایمان در دل نسل‌های تازه، نسلی که روزی خواهد دانست لباس سبزی که در نوزادی بر تن داشت، عهدی بود میان او و آینده‌ای که باید حسینی بماند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha