این کارشناس دینی، در قسمت سوم «توحیدخانه»، باتوجهبه آیات قران و احادیث ائمه اطهار (ع)، پیرامون درگیری سپاه «عقل و جهل» و «حق و باطل»، از دوران پیش از خلقت انسان تا عصر ظهور، توضیحاتی را ارائه کرد.
درگیری ریشهدار حق و باطل
حجتالاسلام نخاولی ابتدا به درگیری مسلمین با کفار از منظر قرآن پرداخت و گفت: درگیری حق و باطل امری ریشهدار است که قبل از خلقت آدم مطرح شده و روایت جنود عقل و جهل، بهخوبی این مسئله را تبیین کرده است.
وی افزود: در حدیثی آمده است که خدا عقل را و سپس جهل را خلق کرد. این دو، هر کدام سپاهی دارند و با هم دشمن هستند. اولین تجلی جهل در ابلیس آغاز شد و تجلی عقل، در رسول اکرم (ص) است.
این مدرس حوزه و دانشگاه با تأکید بر روایتی که اولین خلقت را عقل و روایت دیگری که اولین خلقت را نور نبی (ص) میداند، به اتحاد میان حقیقت عقل و حقیقت نور نبوی اشاره کرد و اظهار داشت: اتحاد میان عقل و نور نبی اکرم (ص) مرتبهای از مراتب رسول است. این جریان با عداوت ابلیس با حضرت آدم تجلی و با درگیری میان حق و باطل، در طول تاریخ، ادامه پیدا میکند.
نخاولی با اشاره به کتاب «اثبات الوصیه»، اثر مسعودی که در آن به ذکر اوصیای حق و باطل از حضرت آدم تا زمان حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و اوصیای ایشان پرداخته و در مقابل به اوصیای باطل از قابیل و سپس افراد دیگر اشاره کرده است، خاطرنشان کرد: این امر نشان میدهد که درگیری حق و باطل ریشهدار و در همۀ مقاطع تاریخ وجود داشته است.
بین سپاه عقل و جهل، پیوسته درگیری وجود دارد؛ زیرا جریان باطل و جهل، نمیتواند جریان حق و عقل را، تحمل کند.
پاکسازی نسلی و مبارزه مجدد حق و باطل
حجتالاسلام نخاولی، تأکید کرد: این عداوت میان حق و باطل وجود دارد تا به حضرت نوح میرسد. در جریان حضرت نوح (ع)، خدا پاکسازی نسلی میکند. شیاطین انسی را که زیر بار حق نرفتهاند پاک میکند و نسل، دوباره از حضرت نوح (ع)، با پاکی و صدق و عدل، نشر پیدا میکند.
وی، ادامه داد: پس از آن دوباره وساوس نفسانی و شیطانی گسترش پیدا کرد و دوباره مقابلۀ حق و باطل، ازسرگرفته شد. در ابتدا که حضرت نوح (ع) نجات پیدا کردند سپاه باطل تنها سپاه جن شیطانی بود، ولی کمکم در اثر هوای نفس، شیاطین انسی نیز، اضافه شدند.
این استاد حوزه و دانشگاه، با اشاره بهبه مؤلفههای تشخیص حق و باطل، تصریح کرد: درگیری حق و باطل ریشهدار است و تا زمان نابودی ابلیس، ادامه دارد؛ ازآنجاکه ابلیس میداند پس از ظهور مهلتش تمام میشود، تمام تلاشش را برای به تأخیرانداختن آن انجام میدهد.
وقتی حق به اوج خود میرسد، باطل نیز با تمام قوا به میدان میآید و این درگیری، شدت پیدا میکند.
شدت فعالیت شیطان پس از بعثت پیامبر (ص)
این کارشناس علوم دینی به مهیمن بودن پیامبر اسلام (ص) بر انبیای دیگر اشاره و تصریح کرد: حضرت محمد (ص)، حقی را آوردند که از نظر هیمنه و برتری، پیام هیچ یک از انبیا با آن برابری نمیکند، ازاینرو، خدا از قرآن به نحوی یاد میکند که از کتب قبلی، آن گونه سخن نمیگوید.
وی، اضافه کرد: گرچه کتب قبلی کتب هدایت بودند؛ اما قرآن عالیترین سطح هدایت ممکن است و ازاینجهت جنود شیطان برای خاموشکردن نور هدایت باقدرت بیشتری در مقابل آن، قرار گرفتند.
وی، افزود: حضرت علی (ع) از شب بعثت گزارش دادند که من صدای نعرۀ شیطان را شنیدم. از رسول اکرم (ص) در این باره پرسیدند و ایشان جواب دادند که آن نعرۀ شیطان بود؛ زیرا با بعثت، از گمراهکردن انسانها مأیوس شد. ازاینرو شیطان با تمام سپاه خود و با تمام توان و تلاشش، به میدان آمده است.
تلاش شیطان برای به تأخیرانداختن ظهور
حجتالاسلام نخاولی با تأکید بر شدت تلاش شیطان پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) و تشدید آن در آستانۀ ظهور برای مبارزه با اهل حق، یادآور شد: ازآنجاکه مهلت شیطان با ظهور امامزمان (عج) به پایان میرسد، در آستانۀ ظهور با شدت بیشتری تلاش میکند تا راهزن حق شده و طرفداران حقیقت را کم و سست کند؛ زیرا با این کار میتواند برای خود زمان بیشتری بخرد و ظهور را به تأخیر بیندازد؛ ازاینرو، در این مقطع زمانی، شاهد گناهانی هستیم که سابقه نداشته است.
وظیفۀ مؤمنان در آستانۀ ظهور
این کارشناس قرآنی به وظیفۀ مؤمنین در این مقطع زمانی اشاره و متذکر شد: در این جریان، ابتدا ما باید به دنبال خودمان باشیم و ببینیم در کنار حق ایستادهایم یا در کنار باطل هستیم. در این امر، از همه مهمتر عقل و سپس حیا واخلاق و سوم، دین قرار دارد.
وی دینداری و انجام واجبات را مهمتر از ترک محرمات و مهمتر از آن دو را، میزان معرفت دینی برشمرد و خاطرنشان کرد: در بحث اخلاق، ابتدا حیا و اخلاق در فکر اهمیت دارد و آن این است که فرد نسبت به امور منفی در درونش، بیاهمیت شود.
حجتالاسلام نخاولی، خاطرنشان کرد: این بیمبالاتی فکری به آنجا ختم میشود که دیگر حدی برای فرد باقی نمیماند و همۀ امور را، مباح میشمارد.
ساحت دیگر مربوط به گفتار است که انسان گفتارش مطابق حق باشد و در آخر مطابق با حق رفتار کند.
در نهایت آنچه ملاک است، بحث عقل است که روایت جنود عقل و جهل، بهخوبی به این مسئله پرداخته است.
نظر شما