این نوشتار، به دفاع جاودان کلام الهی از ساحت قدسی رسول اکرم(ص) میپردازد؛ دفاعی که مرز میان کلام حق و باطل را ترسیم کرد و پژواک آن، تا ابد، حتی در فریاد سر بریده حسین(ع) در مجلس یزید، شنیده شد.
از تهمت تا جاودانگی؛ پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در آینه قرآن میان شعر و جنون
در عصری که واژهها حکومت میکردند و قلم بر شمشیر میچربید، پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، از سوی دشمنان رسالت با سیلی از تهمتها روبهرو شد. آنان که تاب شنیدن ندای توحید را نداشتند، او را «شاعر» و «دیوانه» نامیدند. اما قرآن، کتاب روشنایی و هدایت، نهتنها این اتهامات را روایت میکند، بلکه با بیان وحیانی و منطق آسمانی، پاسخی قاطع به آنها میدهد؛ تا راه حقیقت از خیال، و عقل از هذیان جدا گردد.
1. تهمت شاعری: وقتی کلام، خار چشم میشود
در دوران جاهلیت، شاعران جایگاه خاصی داشتند. آنها را الهامگرفته از جن میدانستند و به قدرت کلامشان باور داشتند. از همین رو، وقتی مشرکان از عظمت بلاغت قرآن شگفتزده شدند، راهی جز این نیافتند که بگویند: «این نیز شعر است!»
اما خداوند چنین ادعایی را بهروشنی رد میکند:
وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ «و آن (قرآن)، سخن شاعر نیست؛ اندک است که ایمان میآورید.» (سوره الحاقه، آیه ۴۱)
و در آیهای دیگر تأکید میفرماید: وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ؛ «ما به او شعر نیاموختیم، و سزاوار او نیست؛ این، تنها یادآوری و قرآنی روشن است.» (سوره یس، آیه ۶۹)
2. تهمت جنون: آنگاه که عقل، به جنون متهم میشود
آنان که از درک پیام توحید عاجز ماندند، چاره را در تهمت «جنون» دیدند؛ چراکه هر ندای مخالف سنتهای پوسیده، برایشان دیوانگی بود.
اما قرآن این سخن را با قاطعیت نفی میکند: مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ «به لطف پروردگارت، تو دیوانه نیستی!» (سوره القلم، آیه ۲) و در پاسخ به گمانپراکنیها، لحن پیامبر چنین معرفی میشود: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ «بگو: من بشری همچون شما هستم، که به من وحی میشود...» (سوره کهف، آیه ۱۱۰)
3. تفاوت شعر و وحی: خیال یا حقیقت؟
شعر، مبتنی بر خیال و تصویرسازی است؛ اما وحی، حقیقت محض است.
قرآن درباره ویژگیهای شاعران میفرماید: وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ «و شاعران را گمراهان پیروی میکنند. آیا ندیدی که در هر وادی سرگرداناند و سخنی میگویند که بدان عمل نمیکنند؟» (سوره الشعراء، آیات ۲۲۴ تا ۲۲۶)
ولی در آیه بعدی، استثنایی روشن میسازد: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ «مگر آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، و خدا را بسیار یاد کردند، و پس از آنکه ستم دیدند، دفاع نمودند. و بهزودی ستمگران خواهند دانست که به کجا باز میگردند.» (سوره الشعراء، آیه ۲۲۷)
4. شعر حسینی؛ مصداقی روشن از استثناء
شعر برخاسته از کربلا، نه خیال است و نه فریب؛ بلکه فریادی است در دفاع از مظلوم، و جلوهای است از ایمان و ذکر.
شاعرانی چون:
دعبل خزاعی که گفت: «چهل سال چوبهدار خویش را بر دوش کشیدم و دنبال کسی گشتم که مرا بر آن بیاویزد.»
سید حمیری که ولای اهلبیت را در قالب سرودههای جانسوز به تصویر کشید.
5. جدال در مجلس یزید؛ شعر در برابر وحی
در روایتی آمده است که یزید بن معاویه پس از شهادت امام حسین علیهالسلام چنین گفت: «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالمُلْکِ، فَلَا خَبَرٌ جَاءَ، وَلَا وَحْیٌ نَزَلَ» «بنیهاشم با سلطنت بازی کردند؛ نه خبری آمد، و نه وحیای نازل شد.» در همان مجلس، نقل است که سر مقدس امام حسین علیهالسلام چنین تلاوت فرمود: وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ «و آنان که ستم کردند، خواهند دانست به کجا بازمیگردند.» (سوره الشعراء، آیه ۲۲۷) این آیه، نه فقط پاسخ به یزید، بلکه هشداری ابدی به همهی ظالمان تاریخ است.
6. پیام جاودان
قرآن، نه شعر است و نه از خیال برخاسته.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله، نه دیوانه بود و نه شاعر، بلکه رسول عقل و نور و رحمت بود.
شعر واقعی آن است که در خدمت ایمان، عدالت و مظلومیت باشد.
کربلا، مدرسهای برای فهم فرق میان شعر فریبنده و شعر حقیقتمدار است.
نظر شما