زلزلهای با بزرگای ۲٫۵ روز پنجشنبه ۱۶ مردادماه شهریار در غرب استان تهران را لرزاند. اگرچه چنین زلزلهای از نظر بزرگی چندان خطرناک محسوب نمیشود، اما برای مردم تهران که سالهاست با نگرانی از وقوع یک زلزله بزرگ زندگی میکنند، این رویداد بیاهمیت نیست. موضوع دیگر این رویداد آن است که چرا این زلزله در سایت ژئوفیزیک دانشگاه تهران ثبت نشده و همین مسئله محل بحث شده است. مهدی زارع، زمینشناس و استاد پژوهشکده زلزلهشناسی، درباره این رخداد توضیح میدهد که جمعیت حدود سهونیم میلیون نفری مستقر در غرب تهران هم در احساس زلزلههای کوچک مؤثر است و هم به دلیل برداشت گسترده از منابع آب زیرزمینی نقش غیرمستقیم در تحریک زلزلهها دارد. او میگوید در مرداد ۱۴۰۴ شدت برداشت آب زیرزمینی در این منطقه بیشتر شده و این امر با تغییر فشار منفذی در عمق و در نتیجه تغییر تنش مؤثر در امتداد گسلها میتواند موجب افزایش فعالیت لرزهای شود. وی یادآور میشود که زلزلههای ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ با بزرگای ۳٫۳ در صفادشت و ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ با بزرگای ۴ در حوالی ماهدشت نیز در همین محدوده روی دادهاند و این الگو نشان میدهد افت سطح آب زیرزمینی علاوه بر فرونشست زمین در دشتهای شهریار و ملارد میتواند گسلهای فعال را دوباره تحریک کند.
به گفته او، پمپاژ آبهای زیرزمینی از لایههای آبرفتی کمژرفا در دشت غربی تهران و جنوب کرج میتواند گسلهایی مانند گسل ماهدشت-جنوب کرج را فعال کند. این برداشت در عمق ۰ تا ۵۰۰ متر ممکن است زلزلههایی را در گسلهای عمیقتر، در ژرفای ۵ تا ۱۰ کیلومتر، ایجاد کند و حتی به رویدادهایی با بزرگی ۵ یا بیشتر منجر شود. او احتمال میدهد زمینلرزههای ۲۹ آذر ۱۳۹۶ با بزرگای ۵، ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ با بزرگای ۴ و ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ با بزرگای ۳٫۳ نیز در نتیجه تحریک همین گسل بر اثر پمپاژ آب در دهههای اخیر رخ داده باشند. زارع توضیح میدهد که تحریک گسل زمانی رخ میدهد که آب از سفرههای کمژرفا استخراج شده و فشار هیدرولیکی کاهشیافته به مرور به سمت پایین منتشر شود، به ویژه اگر در زیرسطح مسیرهای نفوذپذیر مانند شکستگیها، گسلها یا لایههای سنگی نفوذپذیر وجود داشته باشد. اگر این تغییر فشار به گسلی با تنش بحرانی در عمق ۵ تا ۱۰ کیلومتر برسد، میتواند تنش نرمال مؤثر را کاهش دهد و گسل را به نقطه شکست نزدیک کند. حتی تغییرات بسیار کوچک فشار منفذی در اعماق زیاد نیز قادر است گسلهای نزدیک به شکست را بیثبات کند.
او همچنین به اثر دیگر برداشت طولانیمدت آب اشاره میکند که باعث حذف جرم از پوسته بالایی و بازگشت کشسان آن میشود، پدیدهای که میتواند میدان تنش را در عمق تغییر دهد. تغییرات تنش به کوچکی ۰٫۱ تا ۱ بار نیز در گسلهای با تنش بحرانی قادر به ایجاد زمینلرزه است. برای نمونه، زلزله لورکا در اسپانیا با بزرگای ۵٫۱ در ۱۱ مه ۲۰۱۱ به تخلیه آبهای زیرزمینی از یک سفره کمعمق مرتبط بود که تنشها را بر روی گسلی در عمق ۲ تا ۴ کیلومتر تغییر داد. این امر باعث توسعه لغزش به سمت سطح و همبستگی آن با تغییرات تنش کولمب مثبت ناشی از برداشت آب در سفرههای مجاور شد. در دره مرکزی کالیفرنیا نیز پمپاژ آبهای زیرزمینی با افزایش لرزهخیزی در سیرا نوادا، حتی در رویدادهای پوستهای عمیقتر، ارتباط داشته است. همچنین در اوکلاهما، هرچند بیشتر زلزلههای القایی ناشی از تزریق فاضلاب هستند، پمپاژهای کمعمق نیز در انتقال تنش به گسلهای عمیقتر نقش داشتهاند. درباره اینکه چرا زلزله روز پنجشنبه ثبت و اعلام نشده، زارع میگوید این موضوع به سیاست مرکز لرزهنگاری کشوری از حدود ۱۲ سال پیش بازمیگردد.
پس از زلزله کرمانشاه، برخی مسئولان از جمله حمید بعیدینژاد، سفیر وقت ایران در انگلیس، مطرح کردند که انتشار مداوم اخبار زلزلههای کوچک باعث ایجاد التهاب دائمی در جامعه میشود و باید بررسی شود که آیا اعلام عمومی همه زمینلرزهها ضروری و مفید است یا خیر. با این حال، زارع معتقد است که عدم اعلام زلزلههای کوچک کمکی به کاهش نگرانی مردم نمیکند و برعکس در مناطق پرجمعیتی مانند تهران موجب ابهام و بیاعتمادی میشود، زیرا زلزلههای کمعمق در این مناطق توسط بخشی از مردم احساس میشوند و عدم اطلاعرسانی دقیق درباره آنها میتواند باعث سردرگمی و گسترش شایعات شود. او تأکید میکند که شفافیت و اطلاعرسانی علمی درباره چنین رخدادهایی، حتی اگر کوچک باشند، ضروری است.
نظر شما